×

Nós usamos os cookies para ajudar a melhorar o LingQ. Ao visitar o site, você concorda com a nossa política de cookies.

image

Learn Persian With Majid, Mexican-American speaks Persian fluently

Mexican-American speaks Persian fluently

انقدر فارسی بخشی از وجود من شده

دو بار بوس کنم یا سه بار

وای این دخترهای ایرانی مثل گل اند

یعنی چی هندونه زیر بغل گذاشتن

آره رقص ایرونی، باباکرم

شما که ماشاالله خیلی برنج میخورین

من اشتباهی بهش گفتم تو خیلی گندی

هم شماها هم ماها خانواده اولویته

مثل اینکه ایرانی ها دوست دارن به خارجی ها همش فحش یاد بدن

کره بمالی که بچسبه

شاهنامه رو دارم

آدم های خیلی بسیار مهربون و ...

سلام من مجید هستم

امروز با آلفردو از آمریکا، تگزاس، اصالتاً از مکزیک

که فارسی رو یادگرفته و خیلی خوب صحبت میکنه مصاحبه کردم

سوالهای جالبی ازش پرسیدم حتماً مصاحبه رو تا آخرش ببینید

سلام آلفردو چطوری خوبی؟

مرسی قربانت، خودت خوبی؟

منم خوبم، مرسی، خودت و برای ما معرفی کن

من آلفردو هستم، اصالتاً مکزیکی‌ام منتهی در آمریکا بزرگ شدم

یعنی از 6 سالگی آمدم اینجا تا به حال زندگی کردم و کار می‌کنم

کدوم شهر آمریکا زندگی می‌کنی؟

من تو شهر هیوستون هستم در ایالت تگزاس

سوال اول، سوال همیشگی

چرا یک مکزیکی آمریکایی فارسی یادگرفت؟

اگر سعی کنم خلاصه‌اش کنم این‌که وقتی که دانشگاه بودم

دانشگاهم خیلی بین‌المللی بود

از همه جای دنیا رفتن آنجا درس بخونن

و دقت کردم که وای دخترای ایرانی مثل گُل لاند

چه بانمک‌اند، چه خوشگل‌اند

و همین دیگه اینجوری شد

و تصادفی یکی از دوستانم

سامان که اگر او نبود دیگه به اینجا نمی‌رسیدم

ازش پرسیدم میشه یادم بدی

چرا؟

میخوام برم تو کار اینا

بابا ول کن

ولی با این حال قبول کرد و

بعد کم‌کم کلاً به فرهنگ ایران به خود کشور ایران و همه چی ایرانی علاقمند شدم

کدوم دانشگاه بود تو کدوم شهر بود؟ همون شهری که زندگی می‌کنی؟

همینجا، همینجا هیوستون

دانشجوی ایرانی اونجا زیاد داشتید؟

تا دلت بخواد

تصمیم گرفتی که فارسی رو یاد بگیری، چه جوری یاد گرفتی؟

خب اولاً سامان دوستم همینجوری هر شنبه می‌رفتیم تو یه کافه

همینجوری همه چی رو به من یاد داد

مثلاً

سلام، چطوری، یعنی جملات

جملات رو به من یاد داد

البته اون نمی‌خواست به من الفبای فارسی رو یاد بده

گفت نه نمیشه خیلی سخته تو خارجی هستی نمی‌تونی

گفتم ببینیم و تعریف کنیم

من خودم به خودم یاد دادم

کتاب از آمازون سفارش دادم یاد گرفتمش

کلاس که یه مدت کوتاه رفتم

اکثرش بیشتر تو خونه به قول تو با کتاب‌ها با سریال موسیقی

و خیلی خودمو انداختم تو محیط ایرانی‌ها از نظر جشن‌های سال نو کنسرت

کنسرت ابی، کنسرت داریوش، کنسرت معین

به رقص به رقص ایرونی اون تصادفی یادگرفتم

ولی دیگه ادامش ندادم

چون مثلاً تو یه مهممونی بودم همینجوری دست به سینه نشستم

یه دختر اومد سمتم گفت میخوای برقصی

نه مرسی بلد نیستم

! بیا پاشو بیا یادت میدم

خیلی خب بریم

و یاد گرفتی؟

و یاد گرفتم آره رقص ایرونی بابا کرم

خیلی خوبه قشنگه

کردی آذری همه‌چی

یکم درمورد زبان ازت می‌پرسم

اول می‌پرسم چند سال که الان دقیقاً فارسی یاد می‌گیری؟

خب من سال 2009 شروع کردم

الان بعد این 12سال کدوم اصطلاح یا عبارت یا کلمه رو از همه بیشتر استفاده می‌کنی؟

خُب

تو شادی

آخ جون

تو عصبانیت

لامصب

عبارت یا اصطلاحی هم هست که دوسش نداری یا استفاده نمی‌کنی؟

به غیر از فحش‌ها البته

نه واقعاً

بعضی چیزها اوایل برای من خیلی عجیب به نظر می‌رسیدن

ولی الان انقدر عادت کردم که اینجوری نیست ولی

قبلا مثلاً چیزی که برای من خیلی عجیب بود

هندونه زیر بغل گذاشتن

گفتم یعنی چی؟! هندونه زیر بغل گذاشتن؟

تو این 11سال که فارسی یاد گرفتی و دیگر انقدر الان خوب بلدی

از همان اول تا الان کدوم کلمات و اصطلاحات رو

از فارسی نزدیک یا یا مشابه به انگلیسی

و یا به زبان خودتون اسپانیایی که در مکزیک صحبت می‌کنید، پیدا کردی؟

کلماتی هست که بگی بهمون؟

خب از نظر تلفظ و معنا خب کلمه تو

کلمه‌ که

به خاطر این‌که این دوتا دقیقاً عین عین فارسی تو اسپانیایی به کار میبریم

تو به اسپانیایی میشه دو

که به اسپانیا میشه کِ

و عین فارسی به کار می‌بریم با همون معنی

این و همیشه می‌پرسم

کلمه‌ای هست که هنوز هم تلفظش برات سخت باشه

یا قبلاً برات خیلی سخت بود؟

الان که انقدر به فارسی عادت کردم که نه واقعاً

ولی قبلاً اوایل

کلماتی که حرف ق یا غ داشتن

مخصوصاً اگر این‌که پشت هم باشن مثل دقیقه

یا اسم این گل چی، شقایق

اینها برای من خیلی سخت‌تر از صدای خ بود

به خاطر این‌که اسپانیایی یه ذره خ داره

البته نه به اندازه فارسی

ولی غ اصلاً نداریم نه انگلیسی نه اسپانیایی

بنابراین برای من خیلی سخت بود

و حتی بعضی وقت‌ها هنوز پیش میاد

چون من خواستم به زنم بگم به خانومم بگم

تو خیلی قندی

خب مثل قند می‌مونی|، نه؟

پس من اشتباهی بهش گفتم

تو خیلی گندی

اون گفت چی گفتی؟

اوه ببخشید عزیزم تو خیلی قندی، گند نیستی

همین یک اشتباه کوچیک در تلفظ معنی رو کلاً عوض می‌کنه

دقیقاً دقیقاً اصلاً خجالت کشیدم

ولی اون میدونست که منظورم اون نبود

خب، چه جوری با خانمت آشنا شدی؟

به خاطر سال 2012 یک کلیپ فارسی برای یکی از دوستام ضبط کردم

سلام به همه، اسم من آلفردو است

تو مکزیک به دنیا اومدم ولی تو آمریکا بزرگ شدم

یه کار دیگه ای که خیلی دوست دارم انجام بدم غیبت کردنه

همیشه با بچه ها

میشینیم پشت سر همه حرف میزنیم و خیلی با مزه است

چندین سال بعد خانومم این رو دید

و براش خیلی جالب بود خیلی خوشحال شد که

یه خارجی میخواد فارسی رو یاد بگیره انقدر علاقمند و این چیزا

و به من پیام فرستاد

به قول معروف بقیش دیگه حل شد

خودش پیش رفت، تو آمریکا عروسی کردید

آره تو آمریکا عروسی کردیم

عروسی ایرانی که نبود؟

نصف ایرانی بود نصف مکزیکی بود یعنی ترکیبی بین این دو تا فرهنگ

هم سفره عقد داشتیم

هم

خواننده های کلاه بزرگ (مکزیکی) داشتیم، همه چی رو داشتیم

زبان فارسی یاد گرفتی، خانم ایرانی

اولین اختلاف فرهنگی که پیدا کردی چی بود؟

من خب می‌دونی از2009 تا به حال با شماها در ارتباطم

خیلی هم فرهنگ ایرانی رو دوس دارم و

انقدر که دوستان به من میگن تو یکی از ما شدی

مکزیکی که نیستی یکی از ما شدی

میگن حتی زبان بدنت مثل زبان بدن ایرونی میمونه

ولی خانمم وقتی که با من آشنا شد

خیلی تجربه با دوستای اسپانیایی نداشت

بنابراین اصلاً چیزی درمورد فرهنگم نمی‌دونست

و وقتی که رفتیم غذا بخوریم

شما که ماشاالله خیلی برنج می‌خورین

یعنی برنج تو همه‌چی هست بنابراین خوب خیلی برنج خور شدم

من داشتم برنج با یه چنگال می‌خوردم

خانومم گفت

آلفردو

این چیه؟! چیکار می‌کنی؟

برنج می‌خورم، چی شد؟

اینجوری برنج نمی‌خوریم

خب چرا من اینجوری می‌خورم

از بچگی تا به حال اینجوری با چنگال می‌خورم

نه باید با قاشق بخوریش

برنج با قاشق

واقعاً خیلی خوب کار میکنه من هم با قاشق برنج می‌خورم این روزا

دیگه فرهگ جالب یا عجیب؟

قبل از این‌که با خانمم آشنا بشم چیزی که عجیب بود

ولی بعداً عادت کردم

روبوسی

برا من اولاً‌ خب با اون که میدونستم بخشی از فرهنگ بود یه جوری بود

وقتی که تو اون حالت بودم گفتم

اوکی الان نوبت من میشه

دو بار بوس کنم یا سه بار

کدوم طرف شروع کنم؟ سمت راست یا سمت چپ؟

گفتم اِ گند نزنما

خب آره دیگه اولاً این یه جوری بود

چون مثلاً برای ما فرهنگ مکزیکی، فرهنگ اسپانیایی

وقتی که با یه غریبه آشنا میشی

مثلاً پسر با دختر میشه یه بار بوس کرد

دختر با دختر یه بار بوس کرد

مرد با مرد

هرگز

میون فرهنگ اسپانیایی مکزیکی، آمریکایی با ایرانی

چه چیز مشابهی که خیلی مشابه باشه پیدا کردی؟

بیشتر بین مکزیکی و ایرانی

هم شماها هم ماها، خانواده اولویت داره

ما خیلی اصن دست میزنیم خیلی آدمای گرم هستیم

دوس داریم بغل کنیم شوخی کنیم

این حالت فاصله رو دوست نداریم

که امریکایی‌ها خب بخشی از فرهنگشونه دیگه

مثال رو گفتی که یه اشتباه کلمه‌ای داشتی

میتونی چندتا از اشتباهات جالب دیگت رو بگی

موقعی که به خانمت گفتی و تعجب کرد؟

زبانی

مثلاً یه بار یادم رفت بگم کار

خب؟ مثلاً برای کار داشتن و این چیزا

گفتم کَر داشتم

کَر؟

مگه کَری؟

نه نه نه

کار دارم کار دارم

فُحش‌های ایرانی هم وقتی دوست‌های ایرانی داشتی حتماً فُحش‌های ایرانی هم یاد گرفتی؟

آره بابا تا دلت بخواد

مخصوصاً اوایل که

مثل این‌که ایرانی‌ها دوس دارن به خارجی‌ها همش فحش یاد بدن

چون برای اونا با مزه میشه میدونی؟

ولی جلو خانمت که از این کلمات بد نگفتی؟

چرا هر از گاهی، بعضی وقت‌ها که پیش میاد

انقدر فارسی بخشی از وجود من شده

بعضی وقت‌ها می‌بینم که من به جای انگلیسی به جای اسپانیایی

دارم با خودم فارسی حرف می‌زنم

اگر اینکه از دست یه چیزی ناراحتم ممکنه یه فُحشی بدم

به ادبیات فارسی هم علاقمندی؟

بله حافظ خیلی سخته

خیام خوبه

سعدی مثلاً تو اتاقم کتاب گلستان دارم

شاهنامه رو دارم

این ادبیات یه جوری هویّت ایران رو مطرح می‌کنه نشون میده

خب ایران میتونست مثل کشورهای دیگه عربی زبان میشد

ولی نه این رو خیلی حفظ کرد

و برای من خیلی جالبه خیلی نقطه‌ی قشنگیه

که فرهنگ شما رو نشون میده هویت‌تون رو نشون میده

بله فکر می‌کنم تنها کشوری هستیم که بعد از اشغال شدن

توسط اعراب ما زبانمان را حفظ کردیم و زبانمون عربی نشد

به ایران که سفر نکردی؟

نه، متاسفانه بعد از تمام این سال‌ها که فارسی یاد گرفتم

زحمت کشیدم، حتی با ایرانی ازدواج کردم

هنوز نشد برم ایران

ولی دوس داری به ایران سفر کنی؟

از خدامه

غذای ایرانی

غذای مورد علاقه‌ات چیه؟

مورد علاقه خب باید بگم کباب

مخصوصاً کباب چنجه، کباب کوبیده

با برنج آره باید کره بمالی که بچسبه

به به

غذای ایرانی هست که دوست نداشته باشی با ذائقه‌ات جور در نیاد؟

خب، میگم من دوس دارم همه چی رو بخورم

ولی صادقانه بگم که یه چیزایی هست که

خیلی با اونها میونه‌ی خوبی ندارم

مثلاً شما کله‌پاچه می‌خورید

ما هم چیزی مثل کله‌پاچه می‌خوریم تو مکزیک

منتها

همه چی رو دوس ندارم چه به سبک مکزیکی چه به ایرونی

مثلاً مغز

اصلاً نه

چشم

مغز و چشم دوس ندارم ولی

خیلیا میگن آخ جون بزن تو رگ

نه بابا نمی‌خوام

دیگه، غذایی هست که خوشت نیاد؟

نه واقعا

غذای ایرونی نسبت به غذای اینجا یکم حالت ترش داره

ولی خوب اون اولا سخت بود عادت کردم

مثلاً یه غذا که الان خیلی دوس دارم

خب غذا که نیست نوشیدنیه

که دوس دارم الان

ولی اون موقع اصلاً‌ متنفر بودم

دوغ

دوستام گفتن این و امتحان کن خوشمزه‌ است

چیه؟ - دوغ

خب دوغ چیه؟ - نوشیدنی ماست

خب برای ما تو آمریکا مکزیک ماست چیز شیرینیه

و خوب دیگه

ای خدا این چیه؟ چجوری میتونی این رو قورت بدی

ولی انقدر تو محیط ایرانی گشتم

انقدر دور و بر من بود، همه اصرار کردن که بخورم

کم کم خیلی دوست داشتم و حتی هوس کردم

همین حالا که داریم حرف می‌زنیم

دهنم خشک شد، میگم

یه دوغ الان میچسبه

به به یه دوغ سرد الان می‌چسبه واقعاً

و خیلی از ویدئوهایی هست که تو یوتیوب که

خارجی‌ها غذاهای ایرانی رو تست می‌کنن

و اکثرشون با دوغ مشکل دارن اصلاً خوششون نمیاد

نمی‌دونم چرا؟ به این خوشمزگی، سالم

من که خیلی دوس دارم

خب چون ما با این ماست، ماست شور بزرگ نشدیم

اگه بخوای به مردم خودت، مردم مکزیک

یا به خوانوادت

خیلی کوتاه درمورد ایرانی‌ها

حالا کلاً از فرهنگ و غذا و رفتار و آداب و اینها بگی

چی تعریف می‌کنی؟ ایرانی‌ها رو چه جوری تعریف می‌کنی؟

آدمای خیلی بسیار مهربون و گلی هستن

دوس دارن همیشه به بقیه کمک کنن

و همیشه دوستی رو ایجاد کنن

این نیست که فاصله بگیرین دوس دارین نزدیک‌تر شین

اگر چیز دیگه‌ای است که می‌خوای اضافه کنی میشنویم

من تصادفی شبکت رو تو یوتیوب پیدا کردم

ولی برای من خیلی جالب بود

گفتم ای کاش این شبکه بود وقتی که من شروع کردم فارسی یاد بگیرم

چیزی که میخوام بگم اینه که

بچه ها اگه شما خواستین یاد بگیرین

خب مجید که یه دونه‌ است

خب (از) شبکه‌اش مسلماً می‌تونی یادبگیرین

مهم‌تر از اون

به خودتون اعتماد کنین

چون اگه بخوای بگی میشه آره میشه

اگه همش خودتو دست کم بگیری، میگی نه نمیشه سخته

خب مسلماً نمیشه

پس به خودتون اعتماد کنین که میشه

مجیدجان شماها رو هدایت میکنه

و مسلماً میتونین بعداً توی این شبکه شرکت کنین

بله ویدئوها رو میسازیم، درس‌ها رو میسازیم که کمک کنیم

من هیچ وقت نمیگم

که ویدئوهای من میتونه از شما یک زبان آموز 100‌% بسازه

همیشه این چیزا کمک میکنه به آدم

در نهایت خود اون فرد که آن زبان یا هر درسی رو یادبگیره

ولی این مصاحبه‌هایی که من دارم

نشون میده که این افرادی که این مسیر رو رفتن یاد گرفتن

و الان به این خوبی فارسی صحبت میکنن

خیلی خوشحال شدم باهات صحبت کردم

امیدوارم که روز و شب خوبی داشته باشی

خداحافظ

به همچنین خدافظ

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

Mexican-American speaks Persian fluently مکزیکی|آمریکایی|speaks|Persian|سلیس صحبت می‌کند |Amerikan|||akıcı bir şekilde Mexikanisch-Amerikaner spricht fließend Persisch Ο Μεξικανοαμερικανός μιλάει άπταιστα περσικά Mexican-American speaks Persian fluently Mexicano-estadounidense habla persa con fluidez Mexicain-Américain parle couramment le persan Il messicano-americano parla fluentemente il persiano Mexicaans-Amerikaans spreekt vloeiend Perzisch Amerykanin pochodzenia meksykańskiego mówi płynnie po persku Mexicano-americano fala persa fluentemente Американец мексиканского происхождения свободно говорит на персидском языке Mexikansk-amerikansk talar persiska flytande Meksikalı-Amerikalı Farsçayı akıcı bir şekilde konuşuyor Американець мексиканського походження вільно розмовляє перською 墨西哥裔美国人能说流利的波斯语 墨西哥裔美國人能說流利的波斯語

انقدر فارسی بخشی از وجود من شده o kadar||parça|||| so sehr|||||| zo veel|Farsi|deel||bestaan|| so much|so much Persian|part of|"of"|part of me||has become כל כך|||||| Farsi ist so sehr ein Teil von mir geworden Farsi has become so much a part of me Farsi se ha convertido en una parte tan importante de mí Le farsi fait désormais tellement partie de moi

دو بار بوس کنم یا سه بار ||öpme|||| |times|kiss|||three| ||kus|||| Ich küsse zwei- oder dreimal shall I kiss twice or three times? J'embrasse deux ou trois fois

وای این دخترهای ایرانی مثل گل اند ||Mädchen|||| Wow|this|girls|Iranian girls|like|like flowers|"are like" vay||kızlar|||| Wow, diese iranischen Mädchen sind wie Blumen. wow, Iranian girls are beautiful like flowers Wow, ces filles iraniennes sont comme des fleurs

یعنی چی هندونه زیر بغل گذاشتن that is|"does it mean"|Flatter excessively|under|underarm|"to flatter" ||karpuz|||koymak ||אבטיח||| Was bedeutet es, eine Wassermelone unter dem Arm zu tragen? what does ''this idiom'' mean Que signifie mettre de la pastèque sous l'aisselle ?

آره رقص ایرونی، باباکرم Yeah|dance|Iranian|Babakaram dance ||İranlı|Babakırm Ja, iranischer Tanz, Baba Karam. Yes Persian dance, Babakaram dance Oui, danse ironique, Babakarm

شما که ماشاالله خیلی برنج میخورین ||maşallah|||yiyorsunuz you|that|God has willed||rice|eat ||God bless||rijst|jullie eten Mashallah, du isst viel Reis You eat much rice Mashallah, tu manges beaucoup de riz

من اشتباهی بهش گفتم تو خیلی گندی |mistakenly|to him/her|"I told"|||really bad |yanlışlıkla||||| |שגיאה||||| Ich habe ihm versehentlich gesagt, dass du sehr schmutzig bist as a language mistake I told her you are shit Je lui ai dit par erreur, tu es très sale

هم شماها هم ماها خانواده اولویته |||||prioriteit |"you all"||us|family|priority |||bizim ailemiz||önceliği Sowohl Sie als auch wir haben für die Familie Priorität for you Iranians and us, family is the priority Vous et nous sommes la priorité de la famille

مثل اینکه ایرانی ها دوست دارن به خارجی ها همش فحش یاد بدن |||||||||||lernen| like|that||||"like to"||||all the time|swear words|teach|teach |||||||yabancı|||küfür||vermek Es ist, als würden Iraner gerne Ausländer verfluchen Iranians would like to teach foreigners Persian swear words C'est comme si les Iraniens aimaient maudire les étrangers

کره بمالی که بچسبه |malen||kleben Butter|"Rub"||stick |||ידבק Butter so auftragen, dass sie klebt with butter, it is delicious Appliquer du beurre pour qu'il colle מרח את החמאה שידביק

شاهنامه رو دارم The Shahnameh||"I have" Sjahname|| ספר המלכים|| Ich habe den Shahnameh I have the book 'Shahname' J'ai le Shahnameh יש לי את שחרזדה

آدم های خیلی بسیار مهربون و ... ||||freundlich| people||||very kind| ||||heel lief| ||||אדיבים מאוד| Sehr nette Leute und... they are really kind people... Des gens très gentils et... אנשים מאוד מאוד נדיבים ו...

سلام من مجید هستم ||Majid| ||מגיד| Hi, this is Majid Bonjour, je m'appelle Majid

امروز با آلفردو از آمریکا، تگزاس، اصالتاً از مکزیک ||Alfredo||America|Texas|originally||Mexico ||Alfredo|||Texas|oorspronkelijk uit||Mexico היום||אלפרדו||אמריקה|טקסס|ממקור||מקסיקו Today, I interview Alfredo, from the U.S, Texas, originally from Mexico

که فارسی رو یادگرفته و خیلی خوب صحبت میکنه مصاحبه کردم |||||||||Interview| |||learned|||||he/she speaks|interview| |||||||||interview| |||למדתי|||||עושה|ראיון| who has learned Persian and speaks it very well Je l'ai interviewé qui a appris le farsi et parle très bien

سوالهای جالبی ازش پرسیدم حتماً مصاحبه رو تا آخرش ببینید questions||about him|asked|definitely|interview|||the end|watch vragen|interessante|||||||tot het einde| שאלות|מעניין|ממנו|שאלתי|בהחלט תראו|interview|||בסוף זה|תראו I've asked him ineresting questions, watch it to the end Je lui ai posé des questions intéressantes. Assurez-vous de regarder l'interview jusqu'à la fin. שאלות מעניינות שאלתי אותו, כדאי לכם לראות את הריאיון עד הסוף

سلام آلفردو چطوری خوبی؟ ||מה שלומך| Hi Alfredo, how are you? שלום אלפרדו, מה שלומך?

مرسی قربانت، خودت خوبی؟ |for you|| |Voor je|| |אוהב אותך|אתה| Thanks, and you? Merci monsieur, comment allez-vous ? תודה, אתה יקר לי, אתה בסדר?

منم خوبم، مرسی، خودت و برای ما معرفی کن |||||||הצגה עצמית|היה |||||||vorstellen| |||||||voorstellen| |||||||Introduce| Mir geht es gut, vielen Dank, stellen Sie sich und uns vor I'm fine too, please introduce yourself to us Je vais bien, merci, présentez-vous et nous

من آلفردو هستم، اصالتاً مکزیکی‌ام منتهی در آمریکا بزرگ شدم ||||||aber|||| |||originally|Mexican||but|||| ||||מקסיקני|אני|אך||אמריקה|| Ich bin Alfredo, ich bin ursprünglich Mexikaner, bin aber in den USA aufgewachsen. I'm Alfredo, originally from Mexico but I grew up in the U.S Je m'appelle Alfredo, je suis originaire du Mexique, mais j'ai grandi en Amérique אני אלפרדו, אני במקור ממקסיקו, אבל גדלתי באמריקה

یعنی از 6 سالگی آمدم اینجا تا به حال زندگی کردم و کار می‌کنم that is||age|came||||now|||||| ||שנה|||||||||||עובד Ich bin mit 6 Jahren hierher gekommen und lebe und arbeite seitdem. I came here as I was 6 and have been living and working here since then Je veux dire, je vis et travaille ici depuis l'âge de 6 ans כלומר, אני גר ועובד כאן מאז שהייתי בן 6

کدوم شهر آمریکا زندگی می‌کنی؟ which|city||||do you live In welcher Stadt in den USA lebst du? in which city in the U.S do you live? Dans quelle ville américaine habitez-vous ? באיזו עיר אמריקאית אתה גר?

من تو شهر هیوستون هستم در ایالت تگزاس |||Houston|||state| ||||||staat| |||Houston|||state| I'm in Houston, Texas אני ביוסטון, טקסס

سوال اول، سوال همیشگی |||gewöhnliche |||altijd terugkerend |||Always recurring question|||permanent Die erste Frage, die übliche Frage the first usual question

چرا یک مکزیکی آمریکایی فارسی یادگرفت؟ ||Mexican|American|Persian|learned why|||American||learned why did a Mexican-American learn Persian?

اگر سعی کنم خلاصه‌اش کنم این‌که وقتی که دانشگاه بودم |||summarize it|||||||| |||samenvatting|||||||| if|||summary|||||when|||I was Wenn ich versuche, es zusammenzufassen: Es war, als ich an der Universität war If I say it in brief, it is when I was in the university Si j'essaye de le résumer, c'est quand j'étais à l'université

دانشگاهم خیلی بین‌المللی بود My university|very|international|international|was mijn universiteit||internationaal|| my university||international|international| my university was hugely international Mon université était très internationale

از همه جای دنیا رفتن آنجا درس بخونن ||place|the world|go|||study ||plaats||||| ||place|world|ללמוד שם|there|שיעור|to study people from around the world came to study here למד שם מכל מקום בעולם

و دقت کردم که وای دخترای ایرانی مثل گُل لاند |||||||||landen |paid attention|||Wow|girls|||flower|are beautiful |aandacht|||||||| |דיוק|||וואי|בנות|איראניות||פרחים|לנד Und mir ist aufgefallen, dass iranische Mädchen wie Blumen sind and I realized that Iranian girls (at the university) were beautiful like flowers ושמתי לב שבנות איראניות אוהבות את גולנד

چه بانمک‌اند، چه خوشگل‌اند |cute|||cute| ||||mooi| כמה|חמוד|הם מאוד||יפה| how sweet they are, how pretty they are

و همین دیگه اینجوری شد ||that's it|| |||zo| |||ככה|קרה Und so ist es passiert and that was the story, it began like that Et c'est comme ça que c'est arrivé

و تصادفی یکی از دوستانم |zufällig||| |random|||my friend |אקראי|אחד||חבריי Und zufällig einer meiner Freunde and accidentally one of my friend (was Persian) ובמקרה אחד החברים שלי

سامان که اگر او نبود دیگه به اینجا نمی‌رسیدم Samane||||wasn't|||||got here סָמָן||||לא היה|||||הגעתי Saman, wenn er nicht gewesen wäre, wäre ich nicht hierher gekommen called Saman, without him I wouldn't speak Persian like today Saman, sans lui, je ne serais pas arrivé ici סמאן, אם זה לא היה בשבילו, לא הייתי מגיע לכאן

ازش پرسیدم میشه یادم بدی |I asked|can you|| |||תזכור|תלמד Ich fragte ihn, ob er es mir beibringen könnte I asked him: could you teach me? Je lui ai demandé s'il pouvait m'apprendre שאלתי אותו אם הוא יכול ללמד אותי

چرا؟ 'why?' he said

میخوام برم تو کار اینا אני רוצה||||הדברים האלה Ich möchte zur Arbeit gehen I'd like to flirt with them je veux aller travailler

بابا ول کن |But| אבא|עזוב|עזוב forget it man Papa, lâche prise אבא, עזוב

ولی با این حال قبول کرد و ||this|in any case|accept|he accepted| אבל|עם זאת|זה|עם זאת|קיבל|עשה| Aber trotzdem hat er/es akzeptiert und He accepted, however אבל בכל זאת הוא קיבל ו

بعد کم‌کم کلاً به فرهنگ ایران به خود کشور ایران و همه چی ایرانی علاقمند شدم |||totally||||||country||||||interested| |||||||||||||||geïnteresseerd| |||בעיקר||תרבות||||||||||מעוניין| Dann habe ich langsam ganz allgemein Interesse an der Kultur Irans, dem Land Iran und allem, was iranisch ist, entwickelt. later, little by little I got interested in Iranian culture, the country of Iran and all Iranian things Puis, petit à petit, je me suis intéressé à la culture iranienne, au pays iranien lui-même et à tout ce qui est iranien. ואז, לאט לאט, התחלתי להתעניין בתרבות האיראנית, במדינת איראן עצמה ובכל דבר איראני

کدوم دانشگاه بود تو کدوم شهر بود؟ همون شهری که زندگی می‌کنی؟ |||||||אותו|עיר|||| An welcher Universität warst du, in welcher Stadt war das? In der Stadt, in der du lebst? which university? which city? the city you live now? איזו אוניברסיטה הייתה באיזו עיר? באותה עיר בה אתה גר?

همینجا، همینجا هیوستون כאן|| hier|| hier|hier| right here|here| Genau hier, genau hier Houston here in Houston ממש כאן, ממש כאן יוסטון

دانشجوی ایرانی اونجا زیاد داشتید؟ student||there||had סטודנט|איראני|שם|הרבה|היו Were there a lot of Iranian students there? היו לך הרבה סטודנטים איראנים שם?

تا دلت بخواد ||as much as you want |hart| nach Herzenslust a lot tant que tu veux כאוות נפשך

تصمیم گرفتی که فارسی رو یاد بگیری، چه جوری یاد گرفتی؟ ||||||||hoe|| |hast du||||||||| ||||||||how|| Sie haben sich entschieden, Farsi zu lernen. Wie haben Sie es gelernt? you decided to learn Persian, how did you learn it? Vous avez décidé d’apprendre le farsi, comment l’avez-vous appris ?

خب اولاً سامان دوستم همینجوری هر شنبه می‌رفتیم تو یه کافه |Firstly|Samane||just like that|||||||cafe ||Sam||gewoon zo|||||||café Zunächst einmal, mein Freund Saman, wir sind jeden Samstag in ein Café wie dieses gegangen well, in the beginning, my friend Saman and I went to a cafe every Saturday

همینجوری همه چی رو به من یاد داد just like that||||||| So hat er mir alles beigebracht and he taught me everything like this

مثلاً for example

سلام، چطوری، یعنی جملات ||that is|sentences esntences, like Hello, how are you?

جملات رو به من یاد داد sentences||||| zinnen||||| He taught me sentences

البته اون نمی‌خواست به من الفبای فارسی رو یاد بده ||||||alphabet||||to teach me ||||||alfabet|||| Natürlich wollte er mir nicht das persische Alphabet beibringen in fact he didn't want to teach me the Persian alphabet Bien sûr, il ne voulait pas m'apprendre l'alphabet persan

گفت نه نمیشه خیلی سخته تو خارجی هستی نمی‌تونی ||||||foreigner|foreign|| ||kan niet||||buitenlander||| Er sagte, nein, das geht nicht, es ist sehr schwer, du bist Ausländer, du kannst es nicht. He used to say, no it is impossible, it is difficult, you are a foreigner, you can't (learn it) Il a dit non, c'est très difficile, tu es étranger, tu ne peux pas

گفتم ببینیم و تعریف کنیم ||und|definieren| |Let's see||definition|define it |||omschrijving geven| Ich sagte, lass uns sehen und es erklären. I said ''let's see'' J'ai dit : voyons et définissons

من خودم به خودم یاد دادم |myself|||| Ich habe es mir selbst beigebracht. I learned it myself je me suis appris

کتاب از آمازون سفارش دادم یاد گرفتمش ||Amazon||||I learned it ||Amazon||||leerde het Ich habe ein Buch bei Amazon bestellt und es gelernt I ordered a book from Amazon and learned it

کلاس که یه مدت کوتاه رفتم ||a|a short time|short time| |||periode|| Ich ging für kurze Zeit zum Unterricht I participated in a course for a short time Je suis allé en classe pendant une courte période

اکثرش بیشتر تو خونه به قول تو با کتاب‌ها با سریال موسیقی die meiste Zeit|||||Versprechen||||||| most of it|||||saying||||||| Die meisten von ihnen sind, wie Sie sagen, vor allem bei Büchern und Musikreihen zu Hause the most part of the learning was at home, as you say from books, series, music La plupart d'entre eux sont pour la plupart à la maison, comme vous dites, avec des livres et des séries musicales.

و خیلی خودمو انداختم تو محیط ایرانی‌ها از نظر جشن‌های سال نو کنسرت ||myself|I immersed myself||environment||||perspective|celebration|||| |||||omgeving|||||feest|||| Und ich habe mich in Bezug auf die Neujahrskonzertfeierlichkeiten oft in ein Umfeld voller Ironien gestürzt and I exposed myselft a lot to the Iranian community, like Persian New Year celebrations, concerts Et je me suis beaucoup jeté dans le milieu des ironies en termes de célébrations des concerts du Nouvel An

کنسرت ابی، کنسرت داریوش، کنسرت معین |Aby||||Moein famous Iranian singers' concerts

به رقص به رقص ایرونی اون تصادفی یادگرفتم |dance|||||random|I learned |dans|||||| I learned Iranian dance aslo by accident J'ai appris à danser sur cette danse ironique par accident

ولی دیگه ادامش ندادم |anymore|I continued|I didn't give ||verdergaan| but I didn't continue Mais je n'ai plus continué

چون مثلاً تو یه مهممونی بودم همینجوری دست به سینه نشستم |for example|you||party||just like that|arms||chest|I sat down ||||feest|||||borst| Zum Beispiel war ich auf einer Party und saß einfach mit verschränkten Armen da. once I was sitting like this in (Iranian) party Parce que, par exemple, j'étais à une fête, alors je me suis assis les mains sur la poitrine

یه دختر اومد سمتم گفت میخوای برقصی |||towards me|||dance ||||||wil je dansen Ein Mädchen kam zu mir und fragte, ob ich tanzen wolle. a girl came to me and asked me 'would you like to dance?' Une fille est venue me voir et m'a dit : tu veux danser ?

نه مرسی بلد نیستم ||I know| Nein, danke, ich kann es nicht. 'no thanks, I can't' I said Non merci, je ne sais pas

! بیا پاشو بیا یادت میدم Come on|get up|come|I remind you|I'll teach 'come on, get up, I'll teach you' she said ! Allez, allez, je te le rappelle

خیلی خب بریم I said well, let's go Très bien, allons-y

و یاد گرفتی؟ and you learned?

و یاد گرفتم آره رقص ایرونی بابا کرم ||||dance|||worm Yeah, I learned! Iranian Baba-Karam Dance Et oui, j'ai appris la danse ironique de Baba Karam

خیلی خوبه قشنگه ||It's beautiful ||Muy bonito very good, it is beautiful Très bien, beau

کردی آذری همه‌چی |Azeri|| Aserbaidschanisch ist alles I also know how to dance Kurdish, Azeri, every type Tu as tout fait en azéri

یکم درمورد زبان ازت می‌پرسم first|about|||| Ich frage dich zuerst etwas über die Sprache Let me ask you a bit about language Tout d'abord, je vais vous poser des questions sur la langue

اول می‌پرسم چند سال که الان دقیقاً فارسی یاد می‌گیری؟ |||||||exactly|||| Zuerst frage ich, wie viele Jahre du jetzt genau Farsi lernst? firstly, how long have you been learning Persian exactly?

خب من سال 2009 شروع کردم nou|||| well I started in 2009

الان بعد این 12سال کدوم اصطلاح یا عبارت یا کلمه رو از همه بیشتر استفاده می‌کنی؟ |||||||Ausdruck||||||||| ||||which|term||phrase|||||all||use|| |||jaar||||||||||||| Jetzt, nach diesen 12 Jahren, welchen Ausdruck oder welches Wort benutzt du am meisten? now after 12 years, which idiom or phrase do you use most? Maintenant, après ces 12 années, quel terme, expression ou mot utilisez-vous le plus ?

خُب well Nun well D'ACCORD

تو شادی In Freude when I am happy vous le bonheur

آخ جون Oh|oh joy 'Akh Joon' (phew!) Hourra

تو عصبانیت |anger |woede Du bist wütend when I am angry vous êtes en colère

لامصب verdammt verdomme damn it Verdammtes Ding 'La Massab' (damn!) Lamsab

عبارت یا اصطلاحی هم هست که دوسش نداری یا استفاده نمی‌کنی؟ phrase||term or expression||||you like|||use or usage|| uitdrukking||term||||het leuk|niet hebben|||| Gibt es einen Ausdruck oder ein Begriff, den du nicht magst oder nicht verwendest? Are there any idioms or phrase which you don't like or you don't use? Y a-t-il une expression ou un terme que vous n’aimez pas ou que vous n’utilisez pas ?

به غیر از فحش‌ها البته |außer|||| to|except for||curse|| except swear words of course Sauf jurer, bien sûr

نه واقعاً not really pas vraiment

بعضی چیزها اوایل برای من خیلی عجیب به نظر می‌رسیدن einige|||||||||| some things|things|early days||||strange||||arriving Einige Dinge schienen mir am Anfang sehr seltsam zu sein. somethings seemed in the beginning very strange to me Certaines choses m'ont semblé très étranges au début

ولی الان انقدر عادت کردم که اینجوری نیست ولی |||gewöhnt||||| ||so much|got used to|have done||"like this"|| ||zo veel||||zo|niet| Aber jetzt habe ich mich so sehr daran gewöhnt, dass es nicht mehr so ist. but now they are no more strange as I'm so accustomed to them Mais maintenant j'y suis tellement habitué que ce n'est pas comme ça

قبلا مثلاً چیزی که برای من خیلی عجیب بود früher|||||||| vroeger|||||||| "Previously"|for example|something||||very|strange|"was" Früher war zum Beispiel etwas, das mir sehr seltsam vorkam. an example, which was so strange to me in the past

هندونه زیر بغل گذاشتن Flatter|under|under the arm|flatter watermeloen||| is the idiom: (literally: to put watermelon under someone's arm) (butter someone up)

گفتم یعنی چی؟! هندونه زیر بغل گذاشتن؟ "I said"|"you mean"|"What"|flatter excessively|under one's arm|| I told myself, what does it mean to put watermelon under someone's arm

تو این 11سال که فارسی یاد گرفتی و دیگر انقدر الان خوب بلدی ||||||||now||||you know |||||||||zo goed||| In diesen 11 Jahren, in denen du Persisch gelernt hast, kannst du es jetzt so gut. during these 11 years (in fact 12 years) that you've been learning Persian and you speak very well now

از همان اول تا الان کدوم کلمات و اصطلاحات رو ||||||||termen| |selben|||||||| ||||||words||terms| Welche Wörter und Ausdrücke hast du von Anfang an bis jetzt gelernt? from the beginning until now, which Persian words and phrases

از فارسی نزدیک یا یا مشابه به انگلیسی |||||similar|| |||||vergelijkbaar met||Engels Welche persischen Wörter sind dem Englischen ähnlich oder entsprechen ihm? have you found similar to English

و یا به زبان خودتون اسپانیایی که در مکزیک صحبت می‌کنید، پیدا کردی؟ ||||your own|Spanish|||Mexico||||| |||||Spaans|||||||| ot to spanish which is spoken in Mexico

کلماتی هست که بگی بهمون؟ words|are|||to us are there any words you could tell us? Avez-vous des mots à nous dire ?

خب از نظر تلفظ و معنا خب کلمه تو |||pronunciation||meaning||| |||uitspraak||betekenis||woord| Nun, was die Aussprache und die Bedeutung angeht, das Wort 'du' well, considering pronunciation and meaning the word 'to' (you) 93 00:05:14,175 --> 00:05:15,375 the word 'ke' (that)

کلمه‌ که das Wort 'das' the word that

به خاطر این‌که این دوتا دقیقاً عین عین فارسی تو اسپانیایی به کار میبریم |||||two|exactly|exactly|like|||Spanish|||we use |||||||exactly the same||||||| weil wir diese beiden Wörter genau so im Spanischen verwenden wie im Persischen because we use them both exactly like Persian in Spanish

تو به اسپانیایی میشه دو ||Spaans|| 'To' in Spanish is 'tú' Tu peux parler espagnol

که به اسپانیا میشه کِ ||Spain||in 'Ke' in Spanish is Que

و عین فارسی به کار می‌بریم با همون معنی ||||||let's go||same|meaning |precies|||||||| and we use them exactly like in Persian with the same meaning

این و همیشه می‌پرسم this|and||| I always ask this question Je demande toujours ça

کلمه‌ای هست که هنوز هم تلفظش برات سخت باشه word||is there|"that"|still||it||| ||||||uitspraak ervan||| Are there any words that you still have difficulty pronuncing them?

یا قبلاً برات خیلی سخت بود؟ |before|for you||| or they were difficult to pronunce before?

الان که انقدر به فارسی عادت کردم که نه واقعاً ||so much|||used to||||really |||||gewoonte||||echt wel Jetzt, wo ich so sehr an Persisch gewöhnt bin, dass ich wirklich nicht mehr not now as I'm so used to Persian

ولی قبلاً اوایل ||Anfänge |eerder| ||early aber früher am Anfang but in the beginning

کلماتی که حرف ق یا غ داشتن words|||letter Q|or|gh| Wörter, die das ق oder غ hatten the words which have 'gh'sound

مخصوصاً اگر این‌که پشت هم باشن مثل دقیقه ||||||sind|| especially|||||||| especially when come after each other like the word 'daghighe'

یا اسم این گل چی، شقایق |||||poppy or what is the name of this flower, 'Shaghaayegh'

اینها برای من خیلی سخت‌تر از صدای خ بود |||||||the sound|letter Kha| they were much harder than the 'KH' sound for me

به خاطر این‌که اسپانیایی یه ذره خ داره |because|||||a bit||has because in Spanish, there is a little 'KH' sound

البته نه به اندازه فارسی |||Maß| |||extent| Natürlich nicht so gut wie Persisch not as much as Persian

ولی غ اصلاً نداریم نه انگلیسی نه اسپانیایی |but|at all||||| Aber wir haben überhaupt keine Kenntnisse, weder Englisch noch Spanisch but we don't have 'GH' sound, neither in English nor in Spanish

بنابراین برای من خیلی سخت بود therefore||||| Deshalb war es für mich sehr schwierig therefore, it was really hard for me

و حتی بعضی وقت‌ها هنوز پیش میاد |even|some|||still|| Und sogar manchmal passiert es immer noch and still sometimes it happens

چون من خواستم به زنم بگم به خانومم بگم ||I wanted||زنم = my wife|to say||my wife| Weil ich wollte, dass meine Frau es meiner Frau sagt for example I wanted to tell my wife

تو خیلی قندی ||sweet ||snoeperig Du bist sehr süß you are GHAND (sugar)

خب مثل قند می‌مونی|، نه؟ well||sugar||you stay| Nun, du bleibst wie Zucker, oder? I wanted to say you are so sweet like sugar

پس من اشتباهی بهش گفتم ||by mistake|| Also habe ich ihm das fälschlicherweise gesagt. I said it wrongly:

تو خیلی گندی ||mess ||vies smerig Du bist wirklich schrecklich. you are GAND (shit, filth) tu es très sale

اون گفت چی گفتی؟ she said what did you say??

اوه ببخشید عزیزم تو خیلی قندی، گند نیستی |||||sweet|smelly| ||||||rotzooi| oh sorry honey you are really GHAND, not GAND

همین یک اشتباه کوچیک در تلفظ معنی رو کلاً عوض می‌کنه ||mistake|small||pronunciation|meaning||totally|changes|| this||||||||||| Dieser eine kleine Aussprachfehler ändert die Bedeutung komplett. just this small mistake in pronunciation can change the meaning

دقیقاً دقیقاً اصلاً خجالت کشیدم genau|||Scham| Exactly|exactly|at all|Embarrassment|felt embarrassed Genau, genau, ich habe mich total geschämt. exactly, I was ashamed J'étais totalement gêné

ولی اون میدونست که منظورم اون نبود ||knew||my intention|| ||wist||mijn bedoeling|| Aber er wusste, dass ich nicht ihn gemeint habe. but she knew I didn't mean that Mais il savait que je ne parlais pas de lui

خب، چه جوری با خانمت آشنا شدی؟ Well||||your wife|familiar| ||||je vrouw|kennis maken met| well, how did you get to know your wife? Alors, comment as-tu rencontré ta femme ?

به خاطر سال 2012 یک کلیپ فارسی برای یکی از دوستام ضبط کردم |in honor of|||clip||||||recorded| ||||clip||||||opgenomen| Ich habe wegen des Jahres 2012 ein persisches Video für einen meiner Freunde aufgenommen. because of a Persian clip I recorded for my friend in 2012 A cause de 2012, j'ai enregistré un clip persan pour un de mes amis

سلام به همه، اسم من آلفردو است Hallo zusammen, mein Name ist Alfredo. Hi, this is Alfredo

تو مکزیک به دنیا اومدم ولی تو آمریکا بزرگ شدم |||world|was born||||| |Mexico|||||||| Ich wurde in Mexiko geboren, aber ich bin in den Vereinigten Staaten aufgewachsen. I was born in Mexico, grew up in the U.S

یه کار دیگه ای که خیلی دوست دارم انجام بدم غیبت کردنه ||||||||||Abwesenheit| ||||||||||gossiping|doing Eine andere Sache, die ich sehr gerne mache, ist das Tratschen. one more thing that I like is to gossip Une autre chose que j'aime vraiment faire, c'est les potins

همیشه با بچه ها always|||the Immer mit den Kindern. always with friends Toujours avec des enfants

میشینیم پشت سر همه حرف میزنیم و خیلی با مزه است "we sit"|behind|behind|everyone|gossip|"we talk"|and|very|"very"|funny|"is very funny" Wir sitzen immer hinter jedem und reden viel und es ist sehr lustig. we sit and talk behind others' back, it's fun Nous nous asseyons et parlons dans le dos de tout le monde et c'est très intéressant

چندین سال بعد خانومم این رو دید "several"|||my wife|||saw some years later, my wife saw this video Plusieurs années plus tard, ma femme a vu ça

و براش خیلی جالب بود خیلی خوشحال شد که |for him||interesting||||| |||interessant||||| Und es war für ihn sehr interessant, er war sehr glücklich, dass and it was interesting to her, she got happy that

یه خارجی میخواد فارسی رو یاد بگیره انقدر علاقمند و این چیزا |||||||||||Dinge |foreign|wants to||||learn it|so much|interested|||stuff |foreign||||||zo veel|geïnteresseerd||| ein Ausländer Farsi lernen möchte, so interessiert und solche Dinge a foreigner wants to learn Persian and he is so interested, etc. Un étranger veut apprendre le farsi, il est tellement intéressé et ce genre de choses

و به من پیام فرستاد |||message|sent |||bericht|gestuurd und hat mir eine Nachricht geschickt she sent me a message et m'a envoyé un message

به قول معروف بقیش دیگه حل شد |saying|well-known|the rest||| |||de rest||| Wie man so schön sagt, der Rest wurde bereits geklärt. and you know the rest was done! Comme dit le proverbe, le reste est résolu

خودش پیش رفت، تو آمریکا عروسی کردید he|||||wedding| |||||huwelijk| Er hat sich selbst weiterentwickelt, ihr habt in Amerika geheiratet. it just went on itself, did you get married in the U.S? Il est allé de l'avant, tu t'es marié en Amérique

آره تو آمریکا عروسی کردیم |||wedding| |||huwelijk| Ja, wir haben in Amerika geheiratet. yes, in the U.S

عروسی ایرانی که نبود؟ the wedding was not Iranian style, was it? N'y a-t-il pas eu un mariage iranien ?

نصف ایرانی بود نصف مکزیکی بود یعنی ترکیبی بین این دو تا فرهنگ half|||half|Mexican|||mixed|between|||| |||||||combinatie|||||cultuur it was half Iranian, half mexican, a mixture of both cultures

هم سفره عقد داشتیم ||marriage contract| ||huwelijkscontract| we had both 'Sofre Aghd' (marriage table: See the picture) Nous avons eu une table de mariage ensemble

هم and also

خواننده های کلاه بزرگ (مکزیکی) داشتیم، همه چی رو داشتیم singer||hat||||||| zanger||hoed||||||| Wir hatten große Hüte tragende (mexikanische) Sänger, wir hatten alles. we had singers with big hats (mexican), we had everything Nous avions des chanteurs à grand chapeau (mexicains), nous avions tout

زبان فارسی یاد گرفتی، خانم ایرانی Du hast Persisch gelernt, iranische Dame. you learned Persian, married and Iranian woman Vous avez appris le farsi, dame iranienne

اولین اختلاف فرهنگی که پیدا کردی چی بود؟ |disagreement|cultural||you found||| |conflict|||||| Was war das erste kulturelle Missverständnis, das du festgestellt hast? what was the the first cultural difference you came up with? Quelle a été la première différence culturelle que vous avez découverte ?

من خب می‌دونی از2009 تا به حال با شماها در ارتباطم |||||||||you guys||my connection ||wel|||||nu||||mijn contact Ich weiß, dass ich seit 2009 mit euch in Kontakt bin. well, you know I've been in connection with you since 2009 Comme vous le savez, je suis en contact avec vous depuis 2009

خیلی هم فرهنگ ایرانی رو دوس دارم و |||||love|| Ich liebe auch die iranische Kultur sehr und and I love Iranian culture a lot J'aime beaucoup la culture iranienne

انقدر که دوستان به من میگن تو یکی از ما شدی so much|||||||||| ||||||||||ben so sehr, dass meine Freunde mir sagen, du bist einer von uns geworden. so much that my friends tell me you have become one of us A tel point que mes amis me disent que tu es devenu l'un des nôtres

مکزیکی که نیستی یکی از ما شدی Mexican|"who"|"are not"||||"have become" you are no more mexican, you are one of us Iranians

میگن حتی زبان بدنت مثل زبان بدن ایرونی میمونه They say|even||your body|||body||remains ze zeggen|||||taal||| they say even your body language has become Iranian On dit que même ton langage corporel est ironique comme le langage corporel

ولی خانمم وقتی که با من آشنا شد |my wife|||||acquainted| |mijn vrouw||||||werd but when my wife got to know me Mais ma dame, quand elle m'a rencontré

خیلی تجربه با دوستای اسپانیایی نداشت |experience|||Spanish| |ervaring|||Spaans| she hadn't had much experience with Spanish friends Il n'avait pas beaucoup d'expérience avec ses amis espagnols

بنابراین اصلاً چیزی درمورد فرهنگم نمی‌دونست therefore|at all||about|my culture||know therefore, she didn't know anything about my (spanish) culture Donc il ne savait rien de ma culture

و وقتی که رفتیم غذا بخوریم we went to eat

شما که ماشاالله خیلی برنج می‌خورین ||mashallah||||eating ||||rijst|| Ihr esst ja Gott sei Dank viel Reis. you Iranians eat of course much rice Mashallah, tu manges beaucoup de riz

یعنی برنج تو همه‌چی هست بنابراین خوب خیلی برنج خور شدم ||||||||||essen| that is||||||||||rice eater| Das bedeutet, dass Reis überall ist, daher habe ich wirklich viel Reis gegessen. rice is in everything, that's why I have also become a great rice eater Je veux dire, le riz est tout, alors j'ai mangé beaucoup de riz

من داشتم برنج با یه چنگال می‌خوردم |||||fork|| |||||vork|| Ich habe Reis mit einer Gabel gegessen. I was having rice with a fork je mangeais du riz avec une fourchette

خانومم گفت my wife said Ma femme a dit

آلفردو Alfredo Alfredo

این چیه؟! چیکار می‌کنی؟ what is this? what are you doing?? qu'est-ce que c'est?! que fais-tu ?

برنج می‌خورم، چی شد؟ rice|||| I'm having rice, what's wrong? Je mange du riz, que s'est-il passé ?

اینجوری برنج نمی‌خوریم op deze manier|rijst|| We don't eat rice like this! On ne mange pas de riz comme ça

خب چرا من اینجوری می‌خورم |Why|||| |||op deze manier|| Why then? I eat like this

از بچگی تا به حال اینجوری با چنگال می‌خورم |Kindheit|||||||| |kindertijd|||nu|op deze manier|||| |childhood||||like this||fork||I eat since childhood, I have eaten with fork Je mange avec une fourchette comme ça depuis que je suis enfant

نه باید با قاشق بخوریش |||spoon|eat it |||lepel|met de lepel no! you must eat it with SPOON! Non, il faut le manger avec une cuillère

برنج با قاشق ||spoon ||lepel rice with spoon!

واقعاً خیلی خوب کار میکنه من هم با قاشق برنج می‌خورم این روزا |||||||||||||heutzutage |||||||||||||deze dagen |||||||||||||these days it really works better, I eat rice also with spoon now Ça marche vraiment bien. Je mange aussi du riz avec une cuillère ces jours-ci.

دیگه فرهگ جالب یا عجیب؟ |culture|||strange Ist die Kultur jetzt interessant oder komisch? more example of an interesting or strang culture? La culture est-elle intéressante ou étrange ?

قبل از این‌که با خانمم آشنا بشم چیزی که عجیب بود ||||||familiar||||| ||||||||||vreemd| Bevor ich meine Frau kennengelernt habe, war etwas seltsam. before getting to know my wife, something very strange to me was Avant de rencontrer ma femme, quelque chose était étrange

ولی بعداً عادت کردم |later|habit| ||gewoonte| Aber später habe ich mich daran gewöhnt. of course I got ussed to it later

روبوسی kiss on the cheek kus Kuss was kissing! Rubossi

برا من اولاً‌ خب با اون که میدونستم بخشی از فرهنگ بود یه جوری بود for||Firstly|||||I knew|part of|||||somehow| Für mich war es zunächst, na ja, ich wusste, dass es ein Teil der Kultur ist, aber es war irgendwie although I knew it was part of Iranian culture, still it was awkward to me Pour moi, tout d'abord, même si je savais que cela faisait partie de la culture, c'était quelque chose

وقتی که تو اون حالت بودم گفتم |||that||| Als ich in diesem Zustand war, habe ich gesagt when I was in that situation (of kissing), I said to myself

اوکی الان نوبت من میشه ||ist|| Okay||turn|| Okay, jetzt bin ich dran. ok, soon it's my turn (to kiss) Ok, maintenant c'est mon tour

دو بار بوس کنم یا سه بار Soll ich zwei oder drei Mal küssen? shall I kiss twice or three times? J'embrasse deux ou trois fois

کدوم طرف شروع کنم؟ سمت راست یا سمت چپ؟ |side|to start||side|||| Von welcher Seite soll ich anfangen? Rechts oder links? from which side shall I begin? right or left? De quel côté dois-je commencer ? côté droit ou côté gauche ?

گفتم اِ گند نزنما ||Mist|nimmst |emphasis particle|mess up|don't mess Ich sagte: "Mach keinen Mist!" I told myself you shouldn't screw up J'ai dit ne sois pas impoli

خب آره دیگه اولاً این یه جوری بود ||||||kind of| Na ja, erstmal war das irgendwie so. well, it was awkward in the beginning Eh bien, oui, tout d'abord, c'était quelque chose

چون مثلاً برای ما فرهنگ مکزیکی، فرهنگ اسپانیایی |for example|||||| |||||Mexicaans|| Weil zum Beispiel für uns die mexikanische Kultur, die spanische Kultur ist. because for us in Mexican-Spanish culture

وقتی که با یه غریبه آشنا میشی ||||stranger|familiar|you become ||||vreemde||wordt when we meet and get to know a stranger Quand tu rencontres un inconnu

مثلاً پسر با دختر میشه یه بار بوس کرد For example|boy||girl|"Can"|one|one time|kiss| a boy and girl, for instance, kiss only once Par exemple, un garçon et une fille peuvent s'embrasser une fois

دختر با دختر یه بار بوس کرد girl and a girl, one kiss

مرد با مرد man with man

هرگز never nooit never!

میون فرهنگ اسپانیایی مکزیکی، آمریکایی با ایرانی among||Spanish|Mexican||| In der spanisch-mexikanischen, amerikanischen und iranischen Kultur between Spanish, Mexican, American and Iranian culture

چه چیز مشابهی که خیلی مشابه باشه پیدا کردی؟ ||similar thing|||similar thing|"Alright"|| Was für ähnliche Dinge hast du gefunden, die sehr ähnlich sind? what similarities did you find?

بیشتر بین مکزیکی و ایرانی more|between||| Vor allem zwischen Mexikanern und Iranern more between Mexican and Iranian culture

هم شماها هم ماها، خانواده اولویت داره |you all||we|family|priority| for both you and us, family has priority Vous et nous, la famille est une priorité

ما خیلی اصن دست میزنیم خیلی آدمای گرم هستیم ||überhaupt|||||| ||echt||klappen|||| ||at all|clap|we clap||people|| Wir sind wirklich sehr herzlich, wir sind sehr warme Menschen. we clap a lot, we are warm in heart On se serre beaucoup la main, nous sommes des gens très chaleureux

دوس داریم بغل کنیم شوخی کنیم we love||hug||joke| Wir lieben es, zu umarmen und Spaß zu machen. we'd like to hug, to joke Nous aimons nous embrasser et plaisanter

این حالت فاصله رو دوست نداریم |Zustand|Abstand||| ||afstand||| ||distance||| Wir mögen diesen Abstand nicht. we don't like this (social) distance Nous n'aimons pas ce mode distance

که امریکایی‌ها خب بخشی از فرهنگشونه دیگه |American||well|part||culture| ||||||cultuur| that Amercian have, it belongs to their culture Les Américains font partie de leur culture

مثال رو گفتی که یه اشتباه کلمه‌ای داشتی example|||||mistake|word|| |||||fout||| Du hast ein Beispiel erwähnt, dass du einen Wortfehler hattest. you gave us an example of wrong word

میتونی چندتا از اشتباهات جالب دیگت رو بگی You can|||mistakes|interesting|your digits|| |een paar||fouten||jezelf|| Kannst du ein paar deiner anderen interessanten Fehler erzählen? can you tell us some more examples of such funny mistakes Pouvez-vous me raconter certaines de vos erreurs intéressantes ?

موقعی که به خانمت گفتی و تعجب کرد؟ ||||||verbazing| als||||||| when|||your wife|||surprise| Wann hast du deiner Frau gesagt und sie war überrascht? that you probably said to your wife and she got surprised

زبانی linguistic linguistic (errors) langue

مثلاً یه بار یادم رفت بگم کار for example|||||| for example, once I forgot to say 'KAAR' (work) Par exemple, j'ai oublié de dire travailler une fois

خب؟ مثلاً برای کار داشتن و این چیزا Na? Zum Beispiel wegen der Arbeit und so weiter. well to say 'kaar daashtan' (to have things to do)

گفتم کَر داشتم |deaf| Ich sagte, ich hatte zu tun. I said 'kær (means deaf) daashtam' J'ai dit que j'étais sourd

کَر؟ doof Zu tun? kær? (deaf?)

مگه کَری؟ Are you deaf|deaf is it curry est-ce du curry

نه نه نه no no no

کار دارم کار دارم kAAr daaram (I have things to do)

فُحش‌های ایرانی هم وقتی دوست‌های ایرانی داشتی حتماً فُحش‌های ایرانی هم یاد گرفتی؟ Schimpfwörter||||||||||||||| scheldwoorden||||||||||scheldwoorden||||| swear words||Iranian|||||||surely|swear words||||| Persian swear words, you had Iranian friends, you probably learned swear words Les obscénités iraniennes, quand vous aviez des amis iraniens, vous avez dû aussi apprendre les obscénités iraniennes ?

آره بابا تا دلت بخواد Ja, Papa, so viel du willst yes, as many as you can think Oui, papa, aussi longtemps que tu veux

مخصوصاً اوایل که especially|early| Besonders am Anfang, als especially in the beginning

مثل این‌که ایرانی‌ها دوس دارن به خارجی‌ها همش فحش یاد بدن |||||||||||swearing|| ||||||||||altijd|scheldwoord|| Es scheint, dass die Perser es mögen, Ausländern ständig Schimpfwörter beizubringen it seems like that Iranians like to teach swear words to foreigners C'est comme si les Iraniens aimaient insulter les étrangers

چون برای اونا با مزه میشه میدونی؟ ||||leuk|word|weet je het because it is funny for them, you know Parce que c'est savoureux pour eux, tu sais ?

ولی جلو خانمت که از این کلمات بد نگفتی؟ |in front of|||||words||you didn't say Aber hast du vor deiner Frau nicht gesagt, dass diese Worte schlecht sind? but you never said such words in front of your wife, did you? Mais vous n'avez pas dit de gros mots devant votre femme ?

چرا هر از گاهی، بعضی وقت‌ها که پیش میاد |||sometimes|||||| |||soms|||||| Warum manchmal, gelegentlich, wenn es passiert I did, sometimes it happens Pourquoi cela arrive-t-il de temps en temps, parfois ?

انقدر فارسی بخشی از وجود من شده so much||part||being|| So sehr ist Farsi ein Teil von mir geworden Persian has become so part of my existence that

بعضی وقت‌ها می‌بینم که من به جای انگلیسی به جای اسپانیایی sometimes||||||||instead|||instead| that sometimes I see instead of Spanish or English Parfois je me retrouve en espagnol au lieu de l'anglais

دارم با خودم فارسی حرف می‌زنم ||myself|||| I'm talking Persian to myself Je me parle en farsi

اگر اینکه از دست یه چیزی ناراحتم ممکنه یه فُحشی بدم ||||||I'm upset|I might||curse| Wenn ich über etwas verärgert bin, könnte ich einen Fluch ausstoßen. if I'm sad at something, I might let out a (Persian) swear word Si je suis contrarié par quelque chose, je pourrais lancer une obscénité

به ادبیات فارسی هم علاقمندی؟ |literature|||interest |literature|||interesse Interessierst du dich auch für die persische Literatur? Are you interested in Persian literature? Êtes-vous intéressé par la littérature persane?

بله حافظ خیلی سخته |Hafez||difficult Ja, Hafis ist sehr schwierig. yes, but Hafez('s poetry) is really hard (to understand) Oui, Hafez est très difficile

خیام خوبه Khayyam|is good Khayyam is good

سعدی مثلاً تو اتاقم کتاب گلستان دارم Saadi|for example||my room||Golestan| Saadi, I have (his) book named 'Golestan' in my room Saadi, par exemple, j'ai le livre Golestan dans ma chambre

شاهنامه رو دارم Shahnameh|| I also have 'Shahname' (Book of the kings by Ferdosi) J'ai le Shahnameh

این ادبیات یه جوری هویّت ایران رو مطرح می‌کنه نشون میده |literature||in a way|identity|||presents|||shows|shows ||||identiteit||||||| Diese Literatur hebt auf eine Weise die Identität Irans hervor. this literature reveals somehow Iranian identity D'une certaine manière, cette littérature présente l'identité de l'Iran et la montre

خب ایران میتونست مثل کشورهای دیگه عربی زبان میشد ||could have||||Arabic||become ||zou kunnen|||||| Nun, Iran hätte wie andere arabischsprachige Länder werden können. well, Iran could have become an Arabic language land, just like others Eh bien, l'Iran pourrait parler arabe comme les autres pays

ولی نه این رو خیلی حفظ کرد |||||memorized| |||||bewaren| Aber nein, das hat es sehr bewahrt. but no, they preserved Persian Mais non, il a beaucoup gardé ça

و برای من خیلی جالبه خیلی نقطه‌ی قشنگیه ||||interesting||point||beautiful point ||||||punt|van|mooiheid Und für mich ist es sehr spannend, es ist ein sehr schöner Punkt. and this is a really beautiful point to me Et c'est très intéressant pour moi, c'est un très bel endroit

که فرهنگ شما رو نشون میده هویت‌تون رو نشون میده ||||shows|shows|identity|identity||| ||||||identiteit|||| Der eure Kultur zeigt, eure Identität zeigt. that shows your culture, your identity Cela montre votre culture et votre identité

بله فکر می‌کنم تنها کشوری هستیم که بعد از اشغال شدن ||||the only|country|||||occupation| Ja, ich denke, wir sind das einzige Land, das nach der Besetzung ... yes, I think we are the only country after the invasion of Arabs Oui, je pense que nous sommes le seul pays qui, après avoir été occupé

توسط اعراب ما زبانمان را حفظ کردیم و زبانمون عربی نشد by|Arabs||our language||preserve|||our language||did not become |||taal||||||| that have preserved its own language and our language didn't become Arabic Par les Arabes, nous avons préservé notre langue et notre langue n'est pas devenue arabe

به ایران که سفر نکردی؟ |||travel|you didn't Have you ever been to Iran?

نه، متاسفانه بعد از تمام این سال‌ها که فارسی یاد گرفتم |unfortunately|||all||||||| Unfortunately no, after these years of learning Persian Non, malheureusement, après toutes ces années, j'ai appris le farsi

زحمت کشیدم، حتی با ایرانی ازدواج کردم Mühe|||||| effort|I put in effort|even|||married| I tried hard to learn the language, even I married an Iranian J'ai travaillé dur, j'ai même épousé un Iranien

هنوز نشد برم ایران not yet||| but still I have not had the chance to travel to Iran Je ne pouvais toujours pas aller en Iran

ولی دوس داری به ایران سفر کنی؟ but you like to travel to Iran? Mais vous souhaitez voyager en Iran ?

از خدامه |servant Von Gott gegeben You bet! de mon dieu

غذای ایرانی Iranisches Essen Persian food

غذای مورد علاقه‌ات چیه؟ |Moor|Lieblings-|| Was ist dein Lieblingsessen? what is you favourite Persian food?

مورد علاقه خب باید بگم کباب favorite|favorite|||| my favourite is Kabab, I say Mon préféré est le kebab

مخصوصاً کباب چنجه، کباب کوبیده especially|kebab|skewered meat||minced kebab Kabab Koobide, and Kabab Chenje in particular Surtout le chenjeh kebab, le kebab pilé

با برنج آره باید کره بمالی که بچسبه ||||butter|spread||sticks together yes with rice, you have to add butter to make it taste amazing Avec le riz, oui, il faut mettre du beurre pour que ça colle

به به yummyyy à à

غذای ایرانی هست که دوست نداشته باشی با ذائقه‌ات جور در نیاد؟ ||||||||||passt|| ||||||||taste||match||match Gibt es ein iranisches Essen, das dir nicht schmeckt? Is there any Iranian food that you don't like or it does not suit your taste? Y a-t-il un plat iranien que vous n'aimez pas et qui ne correspond pas à vos goûts ?

خب، میگم من دوس دارم همه چی رو بخورم Nun, ich sage, ich mag es, alles zu essen. well, I say I like to eat everything Eh bien, je dis que j'aime manger de tout

ولی صادقانه بگم که یه چیزایی هست که |Honestly|I say|||things||that Aber um ehrlich zu sein, gibt es ein paar Dinge, die but honestly I must say, there are some things that Mais pour être honnête, il y a certaines choses qui

خیلی با اونها میونه‌ی خوبی ندارم |||Verhältnis||| ||I don't get along|relationship||good relationship|don't have Ich habe nicht wirklich ein gutes Verhältnis zu ihnen. I can't come along with them je ne m'entends pas très bien avec eux

مثلاً شما کله‌پاچه می‌خورید ||head|trotter||eat ||hoofd||| Zum Beispiel essen Sie Kopf und Füße. for example you eat 'Kale Pache' Par exemple, vous mangez des abats

ما هم چیزی مثل کله‌پاچه می‌خوریم تو مکزیک Wir essen auch etwas wie Kopf und Füße in Mexiko. we also eat something like that in Mexico On mange aussi quelque chose comme des tripes au Mexique

منتها aber tenzij but however mais

همه چی رو دوس ندارم چه به سبک مکزیکی چه به ایرونی |||||||Stil|||| everything|everything||||||style|||| |||||||stijl|||| Ich mag nicht alles, egal ob mexikanisch oder iranisch. I don't like all the things in that, either Iranian or Mexican Je n'aime pas tout, que ce soit le style mexicain ou iranien

مثلاً مغز |brain Zum Beispiel Gehirn. brain, for instance Par exemple, le cerveau

اصلاً نه not at all| Überhaupt nicht. no never pas du tout

چشم eye eye eyes Œil

مغز و چشم دوس ندارم ولی brain||||| hersenen||oog||| I don't like brain and eyes Je n'ai ni cerveau ni yeux

خیلیا میگن آخ جون بزن تو رگ A lot of people|say|Ah||hit||vein ||||||ader Viele sagen: "Oh, geil, lass es in die Vene!" but many say wow yummy, eat and enjoy it Beaucoup de gens disent : Oh, vas-y

نه بابا نمی‌خوام Nein, Papa, will ich nicht. no, I won't! Non, papa, je ne veux pas

دیگه، غذایی هست که خوشت نیاد؟ |food|||you like|you like ||||je lekker vindt| Gibt es kein Essen, das dir nicht schmeckt? is there any other food that you don't like? Y a-t-il un aliment que vous n'aimez pas ?

نه واقعا not really

غذای ایرونی نسبت به غذای اینجا یکم حالت ترش داره ||im Vergleich zu||||||sauer| |Iranian|compared to||||||sour|has Iranian food, in comparison with food here, is a bit sour La nourriture Ironi a un goût aigre par rapport à la nourriture ici

ولی خوب اون اولا سخت بود عادت کردم |||first|hard||habit| it was difficult in the beginning, but I got used to it Mais c'était dur au début, je m'y suis habitué

مثلاً یه غذا که الان خیلی دوس دارم for example a food that I really like now Par exemple, un aliment que j'aime beaucoup maintenant

خب غذا که نیست نوشیدنیه ||||drink ||||drank in fact it is not food, it is a drink

که دوس دارم الان that I love now

ولی اون موقع اصلاً‌ متنفر بودم But|that|that time|not at all|hated it|I was ||toen tijdstip||| but I used to really hate it in the beginning

دوغ buttermilk buttermilk is 'Doogh' (Ayran) Pâte

دوستام گفتن این و امتحان کن خوشمزه‌ است ||||test||| ||||||lekker| my friends told me: try it, it is really yummy

چیه؟ - دوغ what is it? -Doogh

خب دوغ چیه؟ - نوشیدنی ماست ||||yogurt drink |yoghurtdrank|||yoghurt what is Doogh then? -Yugurt drink Alors, qu’est-ce que le babeurre ? - Notre boisson

خب برای ما تو آمریکا مکزیک ماست چیز شیرینیه ||||||||sweet thing well for us in the U.S or Mexico, yugurt is something sweet Eh bien, pour nous en Amérique, le yaourt mexicain est une chose sucrée

و خوب دیگه well

ای خدا این چیه؟ چجوری میتونی این رو قورت بدی ||||how||||swallow| ||||||||swallow| oh my god, what is this? how can you swallow this? oh mon Dieu, qu'est-ce que c'est Comment peux-tu avaler ça ?

ولی انقدر تو محیط ایرانی گشتم |so much||environment||I searched but I got so much integrated in Iranian community Mais j'ai tellement visité le milieu iranien

انقدر دور و بر من بود، همه اصرار کردن که بخورم so|||around||||insisted|||I eat zo veel|||||||||| as all people around me insisted that I drink it C'était si près de moi, tout le monde insistait pour que je le mange

کم کم خیلی دوست داشتم و حتی هوس کردم ||||||even|craved| little by little I began to love it and to wish to drink it Petit à petit, je l'ai adoré et j'en ai même eu envie

همین حالا که داریم حرف می‌زنیم ||||||we are talking Gerade jetzt, während wir sprechen right now that we are talking Nous parlons en ce moment

دهنم خشک شد، میگم my mouth|dry||I say |droog|| Mein Mund ist trocken, sage ich my mouth has become dry, I say Ma bouche est sèche, je dis

یه دوغ الان میچسبه ||right now|is refreshing |||is lekker Ein Ayran würde jetzt gut passen A glass of Doogh would be great now to drink Une pâte est collante maintenant

به به یه دوغ سرد الان می‌چسبه واقعاً ||||cold|||tastes good|really |||||||past perfect| oh yummy, a cold Doogh would be really nice now Ça colle vraiment au babeurre froid maintenant

و خیلی از ویدئوهایی هست که تو یوتیوب که |||videos||||| |||video’s||||YouTube| there are a lot of video on Youtube Et il y a beaucoup de vidéos sur YouTube

خارجی‌ها غذاهای ایرانی رو تست می‌کنن foreigners|||||try|| buitenlanders|||||testen|| in which foreigners test Iranian food Les étrangers goûtent à la cuisine iranienne

و اکثرشون با دوغ مشکل دارن اصلاً خوششون نمیاد |most of them|||problem||at all|they like|don't like |de meesten||||||| and most of them have problem with Doogh, they don't like it at all! Et la plupart d'entre eux ont un problème avec le babeurre, ils n'aiment pas ça du tout

نمی‌دونم چرا؟ به این خوشمزگی، سالم |||||Leckerheit| |||||lekkerheid| |||||deliciousness|healthy I don't know why? something so yummi and healthy Je ne sais pas pourquoi? Ce délicieux et sain

من که خیلی دوس دارم I really love it J'aime beaucoup

خب چون ما با این ماست، ماست شور بزرگ نشدیم |since||||yogurt||sour||we didn't become |||||yoghurt|||| well we are not accustomed to salty yugurt Eh bien, nous n'avons pas grandi avec ce yaourt

اگه بخوای به مردم خودت، مردم مکزیک |you want||||| well, to your people, the people of Mexico Si vous voulez votre propre peuple, le peuple du Mexique

یا به خوانوادت ||your family ||je gezin or to your family ou à ta famille

خیلی کوتاه درمورد ایرانی‌ها |short|about|| Sehr kurz über die Iraner how would you describe Iranians in brief? Très bref sur les Iraniens

حالا کلاً از فرهنگ و غذا و رفتار و آداب و اینها بگی |||||||||Sitten||| now|overall|||||and|behavior||manners||these things| |over het algemeen||||||gedrag||gewoonten||| Jetzt sag mal ganz allgemein über Kultur, Essen, Verhalten, Umgangsformen und so weiter considering culture, food, customs, traditons, character etc. Maintenant, parlez-moi de la culture, de la nourriture, du comportement et des manières

چی تعریف می‌کنی؟ ایرانی‌ها رو چه جوری تعریف می‌کنی؟ |define||||||||define|| Wie würdest du sie beschreiben? Wie würdest du die Iraner definieren? how would you define Iranians? qu'est-ce que tu définis Comment définissez-vous les Iraniens ?

آدمای خیلی بسیار مهربون و گلی هستن |||||freundlich| people|||very kind||lovely| |||||lief| they are very kind and nice people Ce sont des gens très gentils et heureux

دوس دارن همیشه به بقیه کمک کنن ||||den anderen|| ||||others|| they'd like to always help others Ils aiment toujours aider les autres

و همیشه دوستی رو ایجاد کنن ||friendship||create| ||||creëren| and to develop friendship Et crée toujours de l'amitié

این نیست که فاصله بگیرین دوس دارین نزدیک‌تر شین |||distance|you keep||you|||be ||dat|afstand|||jullie zijn||| Das ist nicht, dass ihr Abstand halten wollt, ihr möchtet näher kommen. it is not their job to disassociate themselves, they'd like to come close to you Ce n'est pas que tu t'éloignes, tu veux être plus proche

اگر چیز دیگه‌ای است که می‌خوای اضافه کنی میشنویم ||||||||add||we listen ||||||||toevoegen||horen Wenn es noch etwas gibt, das du hinzufügen möchtest, hören wir zu. if you'd like to add something, we'll listen Si vous souhaitez ajouter autre chose, nous l'écouterons

من تصادفی شبکت رو تو یوتیوب پیدا کردم |randomly|your channel|||YouTube|| ||jouw kanaal||||| Ich habe zufällig dein Netzwerk auf YouTube gefunden. I found your channel by accident on Youtube J'ai accidentellement trouvé votre réseau sur YouTube

ولی برای من خیلی جالب بود but it was really interesting to me

گفتم ای کاش این شبکه بود وقتی که من شروع کردم فارسی یاد بگیرم ||||network||||||||| I said: if only this channel was there when I started to learn Persian J'ai dit que j'aurais aimé que ce réseau soit là quand j'ai commencé à apprendre le farsi

چیزی که میخوام بگم اینه که the thing I want to say is that Ce que je veux dire, c'est que

بچه ها اگه شما خواستین یاد بگیرین kids||if||want||to learn guys, if you'd like to learn Persian Les enfants, apprenez si vous voulez

خب مجید که یه دونه‌ است ||||Korn| ||||één exemplaar| Nun, Majid ist einzigartig. well, Majid is unique Eh bien, Majid en fait partie

خب (از) شبکه‌اش مسلماً می‌تونی یادبگیرین ||network||certainly||you|learn ||||Zeker||| Nun, du kannst sicherlich von seinem Netzwerk lernen. you can certainly learn a lot from his channel Eh bien, vous pouvez certainement apprendre de son réseau

مهم‌تر از اون important||| Wichtiger als das. but more important is that Plus important que ça

به خودتون اعتماد کنین ||trust| ||vertrouwen| you trust yourself Faites-vous confiance

چون اگه بخوای بگی میشه آره میشه |||you say||| Denn wenn du sagen willst, dass es möglich ist, dann ist es möglich. because if you say it is possible, it will become possible Parce que si tu veux le dire, oui, ça le fera

اگه همش خودتو دست کم بگیری، میگی نه نمیشه سخته |always|yourself||||||| ||||||zeg je|||moeilijk Wenn du dich ständig selbst klein machst, sagst du, nein, es ist nicht möglich, es ist schwierig. if you underestimate yourself and kepp saying it is difficult, I can't learn it Si tu te sous-estimes, tu diras non, ce n'est pas difficile

خب مسلماً نمیشه |certainly| Nun, das ist natürlich nicht möglich. certainly you won't learn it Eh bien, bien sûr que non

پس به خودتون اعتماد کنین که میشه |||trust||| |||vertrouwen||| so trust yourself that you can learn it

مجیدجان شماها رو هدایت میکنه dear Majid|||guides| |||leidt jullie| Majid will guide you Majidjan vous guidera

و مسلماً میتونین بعداً توی این شبکه شرکت کنین |certainly|you can|later|||network|participate| ||kunnen|||||| and certainly someday you can participate in an interview on his channel

بله ویدئوها رو میسازیم، درس‌ها رو میسازیم که کمک کنیم |the videos||we create||||we create||| yes, we make video lessons to help Oui, on fait des vidéos, on fait des cours pour aider

من هیچ وقت نمیگم ||never|I never say Ich sage niemals I never say Je ne dis jamais

که ویدئوهای من میتونه از شما یک زبان آموز 100‌% بسازه |videos||can|||||learner|make dass meine Videos aus Ihnen einen 100%igen Sprachlerner machen können that my videos can make you a 100% fluent Persian speaker que mes vidéos peuvent faire de vous un apprenant de langues à 100 %

همیشه این چیزا کمک میکنه به آدم ||||||a person solche Dinge helfen immer den Menschen such things (sources) help you only Ces choses aident toujours une personne

در نهایت خود اون فرد که آن زبان یا هر درسی رو یادبگیره ||||person||||||subject||learns |uiteindelijk||||||||||| in the end, this is the person themselves who should learn a subject En fin de compte, c'est la personne qui apprend cette langue ou toute leçon

ولی این مصاحبه‌هایی که من دارم ||interviews|||| ||interviews|||| but such interviews that I have Mais ces interviews que j'ai

نشون میده که این افرادی که این مسیر رو رفتن یاد گرفتن it shows|shows|||those people|||route|||| Es zeigt, dass diese Personen, die diesen Weg gegangen sind, gelernt haben shows well that those who have taken this way (of learning), they have finally learned Cela montre que ces gens qui suivent ce chemin ont appris

و الان به این خوبی فارسی صحبت میکنن und jetzt so gut Persisch sprechen and they speak now so well Et maintenant ils parlent si bien le persan

خیلی خوشحال شدم باهات صحبت کردم |||with you|| Ich habe mich sehr gefreut, mit dir zu sprechen so glad to talk to you

امیدوارم که روز و شب خوبی داشته باشی I wish you a good day or night

خداحافظ bye

به همچنین خدافظ ||goodbye |ook| you too, bye Au revoir aussi