منطق چیست؟ + پاسخ چالش چکش
کتابایی که در مورد منطق میخونیم به نظر خیلی کسلکننده میان.
آدم با خودش فکر میکنه اینا
که دیگه خوندنش اصلاً فایدهای نداره.
اما ما توی زندگی روزمره، توی بحثایی که دربارهی سیاست،
هنر، مسائل فرهنگی و اجتماعی میشنویم
بارها از زبون مردم و حتی کارشناسا و متخصصین
یه عالمه مغلطهی منطقی میشنویم
که تشخیص دادنشون خیلی سخته. ولی مهم اینه که ما این مغلطهها رو
بتونیم تشخیص بدیم و فریب ظاهر کلمات رو نخوریم.
علم منطق اینجا به کارمون میاد.
تصور کنین دو تا شکارچی با هم یه همچین گفتگویی داشته باشن:
اولی: دیروز غروب، از دور توی برکه یه دسته پرندهی سیاه دیدم.
دومی: آها. حتما یک دسته قو دیدی.
برکه پر از قو هست.
اولی: چی میگی؟ چطور میتونند قو باشن؟ گفتم سیاه بودن!
قو که سیاهرنگ نیست!
دومی: شاید چون هوا تاریک بوده فکر کردی سیاهرنگ هستن.
با این که به نظر نمیاد این یه گفتگوی فلسفی
بین دو تا آدم باهوش باشه،
اما میشه در مورد مکالمهشون یه حرفایی زد. اول این که توضیح بدم
توی فلسفه و منطق به هر کدوم از این جملهها
که میبینین یه گزاره گفته میشه.
دیگه این که شکارچی اول برای تأیید حرف خودش
از قیاس منطقی استفاده میکنه. یعنی استدلالش اینه که:
۱. همهی قوها سفید رنگ هستند
. پرندههای برکه سیاه رنگ بودند
۳. پس پرندههایی که دیده شده قو نبودن.
بیاید فرض کنیم که
این شکارچی اشتباه کرده و همونطور که دوستش میگفت واقعا به خاطر تاریکی هوا و تضادی
که رنگ پرندهها با روشنایی آب ایجاد کرده
این پرندهها به نظرش سیاه اومدن. حتی بیاین فرض کنیم که
واقعاً پرندههایی که دیده قو بودن. با همهی این فرض ها
اگرچه نتیجهای که اون گرفته غلطه، اما
قیاس منطقیای که کرده درسته. یعنی استدلالش
درسته اما به خاطر اشتباه توی مشاهده یا خطای باصره
به نتیجه غلطی رسیده.
از همین جا ما به یه نکتهی مهم میرسیم:
اشتباهاتی که ما توی فکر کردن و نتیجهگیری میکنیم
میتونن از دو جا نشات بگیرن.
۱. از خطا توی مشاهده ویا ۲. از استدلال غلط.
در حالیکه تجربه، حواس پنج گانهی ما، وسایل
اندازهگیری و روشای مختلف جمعآوری اطلاعات
به ما کمک میکنن تا دادههای درست و صحیح جمعآوری کنیم
اما دادههای درست الزاما ما رو به نتیجهی صحیح نمی رسونه.
ما در نهایت باید بتونیم از جملهها و گزارههایی که
فرض گرفته بودیم، گزارههای درست استنتاج کنیم.
منطق اینجاس که به کمک ما میاد.
منطق کاری با درستی و غلطی فکتها و گزارهها نداره.
درستی و غلطی گزارهها باید توسط علوم دیگه به اثبات رسیده باشه.
منطق فقط به ما کمک می کنه تا بتونیم درست استدلال کنیم.
در مورد مثال ما، شکارچی اول
اگرچه توی مشاهدش دچار خطا شده، اما از
قیاس منطقی به درستی استفاده کرده.
حالا فرض کنین شکارچی دوم فردا صبح میره کنار برکه و از دور یه دسته پرندهی سفید میبینه.
اون مطمئنه پرندههایی که دیده سفیدرنگ هستن.
و بعد نتیجه میگیره پرندههایی که دوستش دیده حتما قو بودن.
اگرچه به نظر میاد اون حق داره و مشاهدهی درستی نسبت به دوستش داشته
و حتی نتیجهی درستی هم گرفته
اما استدلال اون برخلاف دوستش غلطه.
چرا؟
بذارید قضیه رو با این گزارهها بگم: قوها سفید رنگ هستند.
پرندگان مشاهده شده سفید رنگ بودند.
پس پرندگان مشاهده شده قو بودند.
این قیاس منطقی غلطه. توی این داستان از دو تا
گزارهی اول نمیشه نتیجه گرفت پرندهای که دیده شده قو بوده.
چون خیلی از پرندههای دیگه هم هستن که رنگشون سفیده.
بنابراین اینم ممکنه که ما از یک استدلال غلط نتیجهی درست بگیریم.
توی مثال اولمون شکارچی اول مشاهدهی غلطی داشته اما
استدلال و قیاسش منطقی و درسته در حالیکه
شکارچی دوم، اگرچه مشاهدهی درستی داره و
نتیجهی درستی هم می گیره، اما استدلال و قیاسش غلطه.
بنابراین همونطور که گفتم منبع خطاهای ما میتونه دو چیز باشه:
خطا توی مشاهده و
خطا توی منطق و استنتاج گزاره ها از همدیگه.
ما حتی ممکنه مشاهدات دقیق و صحیحی داشته باشیم و حتی
بنا به تصادف نتایج درستی هم بگیریم اما
استدلالهامون غلط باشه. اکثر مواقع با یه کم فکر کردن
میشه صحت و سقم یک استنتاج منطقی رو متوجه شد.
اما متاسفانه ذهن ماها خیلی عادت نداره که
مغلطهها رو به سرعت تشخیص بده.
بیاین به این قیاس منطقی مشهور یه نگاهی بندازیم:
انسان سخنگو است. سقراط انسان است.
پس سقراط سخنگو است. به گزاره اول میگن کبری،
به گزاره دوم میگن صغری
و به گزاره سوم میگن نتیجه.
این اولین و ساده ترین شکل قیاس منطقیه.
اینجا با فرض درست بودن گزارهی صغری و کبری،
صحت گزارهی نتیجه قطعیه.
یعنی اگه درست باشد که انسان سخنگو هست و اگه درست باشه که سقراط انسانه،
پس حتما و قطعا سقراط سخنگو هست.
این ممکنه خیلی پیش پا افتاده به نظر بیاد. اما خیلی زود نتیجه نگیرین.
بذارید برگردیم به گزارهی کبری توی مثال قوها.
گزارهی کبری توی اون مثال میشه: قوها سفید هستند.
این گزاره یا باید درست باشه یا غلط.
اما واقعیت اینه که این گزاره مبهمه چون
ممکنه توی یه مقوله درست باشه و توی یه مقولهی دیگه غلط.
توی منطق ارسطویی ما با یه سری چیزا
طرفیم به نام مقوله که ممکنه باعث بشن یه گزاره
توی یه مقوله درست باشه و توی یه مقولهی دیگه غلط.
یه گزاره میتونه کلی باشه مثل گزارهی
«همه قوها سفید هستند». ممکنه جزئی باشه مثل
«بعضی از قوها سفید هستند» یا ممکنه شخصی باشه مثل
«قوهای برکهی کنار خانهی ما سفید رنگ هستند».
بسته به کلی بودن و جزئی بودن گزاره،
ما میتونیم نتایج متفاوتی بگیریم.
پس این گوینده هست که باید مشخص کنه آیا منظورش
همهی قوها هست یا بعضی از قوها، چون
نتیجهگیری ما توی این دو حالت کاملا با هم فرق خواهد کرد.
بنابراین توی منطق، ما باید کلی بودن و جزئی بودن یه گزاره رو هم در نظر بگیریم.
جالبه بدونین که فیلسوفا و منطقدانا
سالهای سال از همین گزارهی «همهی قوها سفید رنگ هستند»
به عنوان مثال استفاده میکردن تا اینکه
توی استرالیا یه گونهای از قوها کشف شد که سیاهرنگ بودن اصن.
پس باید این گزاره رو جزئی در نظر گرفت، نه کلی.
به عبارت دیگه، اگه بخوایم یه کم تخصصیتر بگیم
باید بگیم که این گزاره از نظر
مقولهی کمیت نامشخصه و گوینده
باید جزئی بودن و کلی بودن اونو مشخص کنه.
مقولات دیگهای هم هستند که باید در نظر گرفته بشن
مثلا باید مشخص کنیم که وقتی میگیم
«همهی انسانها سخنگو هستند» آیا منظورمون اینه که همهی
انسانها به طور بالقوه سخنگو هستن یا به صورت بالفعل چون
بالاخره بعضی از مردم گنگ هستن یا توانایی ذهنی تکلم رو ندارند.
یا معلوم نیست باید نقنق کردن نوزادها رو هم حرف زدن در نظر بگیریم یا نه.
همچنین زمان و مکان رو هم باید مشخص کنیم.
یه جوجهقو ممکنه سیاهرنگ باشه و همین باعث میشه کل
استدلال ما نادقیق و بنابراین اشتباه باشه.
خوب اینم از این. بریم سر چالشامون.
اما قبل از این که ببینیم برندههای چالش چکشمون کیا هستن،
بذارین یه چالش منطقی مطرح کنم.
خوب، این گزاره رو در نظر بگیرین: بعضی از الف ها ب هستند.
آیا از این گزاره میشه منطقاً نتیجه گرفت که:
برخی از الف ها ب نیستند؟
جوابهاتون رو مطلقاً توی کامنتا ننویسین.
به جوابایی که توی کامنتا نوشته بشه ترتیب اثر داده نمیشه چون
کامنتها فقط برای مطرح کردن سؤالا و بحث هست.
به جاش جواباتونو تا آخر تیر/سرطان ۹۷
به آدرس editorial@chronos-farsi.com ارسال کنین.
به سه نفر اول که به این چالش جواب درست بدن
یه تیشرت استثنایی هدیه داده میشه
و اسمشون هم توی اولین اپیزود ماه بعد اعلام میشه.
حالا جواب جواب چالش چکش که توی اپیزود «معنی واقعی فرمول اینشتین» مطرح شده بود:
توی چالش چکش سؤال کرده بودیم که اگه همهی مردم
روی کرهی زمین همزمان یه چکش رو از روی زمین بردارن و بگیرن دستشون
آیا مجموع جرم زمین به خاطر انرژی پتانسیل گرانشی
بیشتری که داره بیشتر میشه یا نه.
جواب اینه: جرم زمین بیشتر نمیشه
و دقیقن همونقدر باقی میمونه. درسته که انرژی
پتانسیل چکشها بیشتر میشه اما اون انرژی
قبلاً به شکل انرژی شیمیایی توی ماهیچههای ما بوده.
پس این افزایش جرم قبلن توی جرم زمین محاسبه شده بوده یه بار!
اگه یه سری آدم فضایی بیان و چکشها رو برای ما از روی زمین بردارن و بدن دستمون
اونوقت آره میشه گفت جرم زمین زیاد میشه
اما جواب سؤالی که من کردم نه هست.
ما کلی جواب گرفتیم که خیلیهاشون درست بودن.
یه سری از جوابهام درست بودن اما استدلالشون غلط بود.
سه نفر اولی که جواب و استدلال درست رو فرستادن
محسن احمدیتبار
محمدرضا رازی و یونس محبوب هستن.
کسایی که اسمشونو بردم، یه ایمیل بزنن و سایز و
آدرس بدن تا تیشرت فضاییشون براشون ارسال بشه.
اگه از این ویدئو خوشتون اومده اونو برای دوستاتون بفرستین.
مرسی از منبع عظیم انرژیتون و این که اونو به اشتراک میذارین.