×

Мы используем cookie-файлы, чтобы сделать работу LingQ лучше. Находясь на нашем сайте, вы соглашаетесь на наши правила обработки файлов «cookie».

image

Economy of Oil Sanction آقتصاد تحریم نفت, اقتصاد تحریم نفت (2)

اقتصاد تحریم نفت (2)

اما نتایج این مقاله با واقعیت‌های موجود نمی‌خوند، در حقیقت این مقاله ملات مناسب برای پروژه بت‌سازی از شخصیت و دولت مصدق رو فراهم می‌کرد.

یکسال بعد آقای کامران دادخواه بدون اینکه بخواد جواب مقاله اول رو بده، مقاله‌ای نوشت که از مفروضات و اطلاعات مقاله اول استفاده می‌کرد اما نتیجه کاملا متفاوتی می‌گرفت.

عمده تلاش این مقاله و دو مقاله بعدی اینه که نشون بدن آقایان ساسان‌پور و کلاسن درباره توفیقات اقتصادی دکتر مصدق اغراق کردن و اقدامات دکتر مصدق در زمینه اقتصاد نه تنها باعث ثبات اقتصادی نشده بلکه عواقب همین اقدامات بود که دامن مصدق رو گرفت و به کودتا منجر شد.

دو تا از این سه مقاله نوشته کامران دادخواه استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه نورث‌ایسترن واقع در شهر بوستون آمریکاست که مقاله اول رو یکسال بعد از مقاله کلاسن و ساسان‌پور نوشته و مقاله دومش رو 12 سال بعد. علت نوشتن مقاله دومش اینه که در خلال تحقیقاتش به نامه‌ای از حاج محمد نمازی برمی‌خوره که خطاب به حسین علا وزیر دربار نوشته.

نمازی که دوست و مشاور شاه در امور نفت بود توی این نامه که در تیر 1330 نوشته شده به خوبی شرایط حاکم بر بازار نفت رو تحلیل و توصیف می‌کنه و بخوبی و درستی، مطابق با اونچه در چند سال بعدش اتفاق می‌افته، وقایع رو پیش‌بینی می‌کنه و راه‌کارهایی برای خروج از بحران نفت ارائه میده و نسبت به عواقب تصمیمات اتخاذ شده دولت دکتر مصدق هشدار میده.

حاج محمد نمازی چهره مرموزی تو تاریخ ایرانه که جای تحقیق زیادی داره، از یه طرف به خیر بودن شهره بود و بیمارستان نمازی و شبکه آب آشامیدنی شهر شیراز رو ساخته و از طرف دیگه مخالفانش اونو به تجارت مواد مخدر متهم می‌کنن و ادعا می‌کنن که کارایی خیری که انجام داده بخاطر فرار مالیاتی بوده. مصدق هم نظر مثبتی به نمازی نداشته اما همه اینا نافی این حقیقت نیست که نمازی توی این نامه بخوبی شرایط رو تحلیل کرده و از عواقب تصمیمات اتخاذ شذه، دولت و دربار رو در جریان گذاشته.

این نامه استدلال موافقان دکتر مصدق رو که می‌گفتن تصمیمات دولت ملی بهترین تصمیم ممکن بود رو زیر سئوال می‌بره، طرفداران دکتر مصدق همیشه از این استدلال استفاده کردن که تحلیل شرایط در اون برهه زمانی غیرممکن بوده و مصدق بهترین تصمیمی که می‌شد گرفت رو گرفته اما تاریخ نگارش این نامه این استدلال‌ها رو بی اثر می‌کنه.

مقاله سوم توسط محمدقلی مجد و هفت سال بعد از دو مقاله اول نوشته شده و به بررسی ادعاهای دو مقاله اول می‌پردازه و در حقیقت هر دو مقاله رو مورد نقد و بررسی قرار میده، من برای راحت‌تر شدن بحث و اینکه این مقالات و نامه محمد نمازی تقریبا در یه راستا هستن، در ادامه این پادکست از محتویات هر سه مقاله استفاده می‌کنم و مقاله‌ها رو جدا جدا شرح نمی‌دم.

دادخواه تو هر دو این مقالات استدلال میکنه که دولت مصدق اصلا برنامه‌ای برای مقابله با تحریم طولانی مدت نفت نداشته و اقداماتی هم که انجام داده یا خیلی دیر بودن و یا ناکارآمد.

استدلال اصلی دادخواه برای بی‌برنامه بودن دولت که مجد هم اون رو تایید می‌کنه از این واقعیت ناشی میشه که مصدق و جبهه ملی اصولا بحران نفت رو یه بحران موقتی می‌دونستن و اگه می‌بینیم که به سمت اقتصاد بدون نفت حرکت کردن باید توجه کنیم که این کارشون از روی اجبار بوده نه انتخاب.

مصدق و یارانش فک می‌کردن دنیا به نفت ایران وابسته است و نمی‌تونه بدون نفت ایران ادامه بده و با ملی شدن نفت و فروش اون توسط ایران می‌تونن خیلی بیشتر از الان درآمد داشته باشن.

همین استدلال‌ها رو تو مجلس هم مطرح کرده بودن و با این استدلال‌ها بود که تونستن قانون ملی شدن صنعت نفت رو به تصویب برسونن. اما در عمل و در همون ماه‌های اول مشخص شد که اینطور نیست و عراق و کویت به خوبی می‌تونن کمبود نفت ایران رو جبران کنن.

استدلال بعدی‌ای که دادخواه در بی‌برنامه بودن دولت مطرح می‌کنه، نداشتن بودجه‌اس، دولت مصدق از زمان روی کار اومدن تا 14 دی 31 که بودجه‌اش رو به مجلس تقدیم کرد، با بودجه سال‌های قبل کار می‌کرد، به قول دادخواه دولتی که بودجه نداره چطور می‌تونه مدعی داشتن برنامه دقیق برای مهار تحریم‌های بین‌المللی باشه.

ادعای بعدی کاهش واردات و افزایش صادرات در زمان تحریم‌ها بود. بررسی‌ای که مجد تو مقاله‌اش انجام میده نشون میده که ایران در مقایسه با کشورهای همسایه و تقریبا هم سطح خودش مثل ترکیه و مصر اصلا نتونسته صادراتش رو افزایش بده، خصوصا مجد استدلال میکنه که اون سال‌ها همزمان با جنگ کره بود و رونق موقتی اقتصادی خوبی تو دنیا وجود داشت و اکثر کشورهایی مثل ترکیه و مصر از این سال‌های پررونق نهایت استفاده رو کردن اما ایران نتونست از این ظرفیت موقتی ایجاد شده استفاده ببره.

محاسبات کلاسن و ساسان‌پور هم که از داده‌های گمرک ایران استفاده می‌کردن و نشون میدادن که واردات کاهش و صادرات افزایش پیدا کرده غلطه، چرا که واردات رو با ارز دولتی که 32 ریال بود حساب می‌کردن و صادرات رو با ارز بازار آزاد که از 90 تا 120 ریال بود.

برای دونستن میزان واقعی صادرات و واردات داده‌های صندوق بین‌المللی پول مرجع قابل اعتمادتریه. با استفاده از این داده‌ها صادرات رشد خیلی کمی داشته اما واردات به شدت کاهش پیدا کرده.

همونطور که در خلال مقاله اول توضیح دادیم این کاهش واردات بیشتر به دلیل کاهش ارزش ریال و افزایش 55 درصدی قیمت اجناس وارداتی بوده تا تمهید هوشمندانه دولت.

اما در مورد تورم هم که تو مقاله اول ادعا شد عددی معقول و در حدود 8 درصد بوده، با محاسبات جدید نشون داده میشه که این عدد حداقل 20 تا 25 درصد بوده. خصوصا اینکه کاهش ارزش پول و چاپ اسکناس تأثیرات تورمی خودش رو یکسال بعد از سقوط مصدق نشون داد. تو مقاله‌ها استدلالاتی درباره تأثیر افزایش نقدینگی روی افزایش تورم مطرح میشه که خارج از بحث این پادکسته.

اما مهمترین و جالبترین بخش این کتاب برای من نامه محمد نمازی به علا وزیر درباره، کسانی ادعا کردن که اقدامات مصدق بهترین اقداماتی بوده که میشده انجام بشه و تحلیل‌های بعد مصدق اعتباری نداره و اگه تو زمان مصدق بودیم ما هم همینکارو می‌کردیم که اون کرد.

اما نامه نمازی همه این ادعاهارو باطل می‌کنه، چرا که محمد نمازی با دقت بسیار زیادی تو نامه‌اش تمامی اتفاقاتی که ممکن بود با پی‌گیری این سیاست‌ها اتفاق بیفته رو پیش‌بینی کرد و گفته بود سیاست شرکت نفت ایران و انگلیس اینه که وقت کشی کنه و جلوی تولید و صادرات نفت رو بگیره چون ادامه این وضع به ضرر ایران تموم می‌شه، تا وقتی که نفت ملی نشده بود همه هزینه‌های نگهداری از تجهیزات و حقوق پرسنل نفت گردن شرکت نفت ایران و انگلیس بود اما بعد از ملی شدن این هزینه‌ها گردن دولت ایران میفته و با گذشت زمان هم کار تصفیه و پالایش نفت می‌خوابه و هم با تحریم نفت دولت توان هزینه کردن برای تعمیر و نگهداری و خرید لوازم یدکی برای پالایشگاه رو نداره، اینکار باعث میشه کار بخوابه و با خوابیدن کار کارگرا بیکار می‌شن و احتمال شورششون هست.

پس گذشت زمان در شرایط عدم تولید و صادرات نفت کاملا به ضرر ایران تموم می‌شه. نمازی پیشنهاد می‌کنه تا هنوز دیر نشده باید کاری کرد که تولید نفت قطع نشه و با اینکه قبول داره ملی کردن صنعت نفت از نظر سیاسی کار بزرگیه که با تنظیم قانون و تصویب شدنش امکان‌پذیر شده اما معتقده اداره کردن صنعت نفت به راحتی قانون گذاشتن نیست چرا که اولا تجربه ایرانیا در اداره کارخانجات دولتی نشون داده که بسیار ناکارآمدن و توانایی اداره مجموعه‌های صنعتی بزرگ رو ندارن و دوم اینکه استخدام متخصص خارجی در صورت خارج شدن متخصصان انگلیسی به راحتی صورت نمی‌گیره و زمان بره و این زمانبر بودن به ضرر ایرانه.

به فرض اینکه کار نخوابه و متخصصای انگلیسی از ایران نرن باز 90 درصد نفت‌کش‌ها در اختیار شرکت‌های نفتیه و اجاره و خرید نفت کش توسط ایران امکانپذیر نیست. در نهایت اگه نفت‌کش هم گیر بیاد، پیدا کردن مشتری تو این بازار که در اختیار شرکت‌های نفتیه و روی خوشی به ملی شدن صنعت نفت ایران نشون نمیده خیلی سخته و ایران مجبوره تخفیف‌های بالایی به مشتریاش بده تا بتونه با این شرکتا رقابت کنه.

کلیات نامه اینا بودن اما نامه جزییات بسیار جالبی داره و نشون میده که پیش‌بینی شرایط و اتفاقاتی که ممکن بود بیفته کار خیلی پیچیده و غیرقابل فهمی نبود. خصوصا اینکه نمازی در ابتدای نامه‌اش اعتراف می‌کنه که اطلاعات چندانی درباره نفت و صنعت نفت نداره و هر تحلیلی انجام داده بر اساس تجربیات سال‌ها بازرگانی و اطلاعات مختصری بوده که طی تحقیقات اخیرش درباره نفت به دست آورده. حالا این تحلیل‌ها رو بذارین کنار تحلیل‌های اطرافیان مصدق که اکثرا تحصیل‌کرده و خارج دیده بودن.

نتیجه‌ای که من از این کتاب و خصوصا این نامه گرفتم اینه که وقتی پای بررسی علمی و دقیق و تحلیل شرایط وسط میاد نباید احساسات و علایقمون رو درگیر کنیم. ملی شدن صنعت نفت از لحاظ عاطفی نیروی بسیار قوی‌ای داشته و همونطور که میگن عاشق کوره، عشاق ملی کردن صنعت نفت و بریدن دست استعمار از ایران هم توانایی دیدن واقعیات رو نداشتن.

مسلما مقاله اول مقداری جانبداری از مصدق و اقداماتش رو در خودش داره و سه مقاله بعدی به عکس کمی بر ضد مصدقن، اما حقایقی این وسط وجود داشت، مصدق بازار جهانی نفت رو نمی‌شناخت و یا شاید دلش نمی‌خواست بشناسه، مصدق به آمریکا اعتماد کرد و فکر می‌کرد آمریکا حداقل بخاطر منافع خودش هم که شده به ایران کمک خواهد کرد.

مصدق با توجه به مقالات این کتاب یا سیاست اقتصادی‌ای نداشت و یا سیاست اقتصادی درستی رو برای مقابله با تحریم‌ها اتخاذ نکرد. اغلب اقدامات دکتر مصدق موقتی و بر مبنای شور ملی بود، من نقش کودتا و دشمنی خارجی و عوامل داخلیشون رو در سه اپیزود کودتا نشون دادم و نمی‌خوام دوباره اونارو اینجا تکرار کنم، اما باید قبول کنیم که مصدق فرشته نبود، همونطور که باید قبول کنیم مصدق شیطان هم نبود.

مصدق هم آدمی بود مثل همه و از اشتباه مصون نبود ولی یه تفاوت ریزی اینجا هست، تصمیم اشتباه من که مسئولیتی ندارم به خودم و نهایت اطرافیانم آسیب میزنه اما برای فردی در جایگاه نخست‌وزیر یک تصمیم اشتباه رو زندگی میلیون‌ها نفر اثر میذاره، پس منطقیه که مصدق باید به صداهای مخالف خودش گوش میداد و به خودش نهیب میزد که شاید داره اشتباه میکنه.

اگر توصیه‌های نمازی رو تو همون دوران شنیده بود و عمل می‌کرد ممکن بود ما سرنوشت متفاوتی داشته باشیم ولی زمان رو نمیشه به عقب برگردوند و فقط میشه ازش درس گرفت.

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

اقتصاد تحریم نفت (2) Economy of oil embargo (2) Économie de l'embargo pétrolier (2) Economia dell'embargo petrolifero (2) Economie van olie-embargo (2) Economia do embargo petrolífero (2)

اما نتایج این مقاله با واقعیت‌های موجود نمی‌خوند، در حقیقت این مقاله ملات مناسب برای پروژه بت‌سازی از شخصیت و دولت مصدق رو فراهم می‌کرد. But the results of this article do not read with the existing facts, in fact, this article provided the right mortar for the idolization project of Mossadegh's personality and government. Maar de resultaten van dit artikel sluiten niet aan bij de bestaande feiten, in feite bood dit artikel de juiste mortel voor het verafgodingsproject van Mossadeghs persoonlijkheid en regering.

یکسال بعد آقای کامران دادخواه بدون اینکه بخواد جواب مقاله اول رو بده، مقاله‌ای نوشت که از مفروضات و اطلاعات مقاله اول استفاده می‌کرد اما نتیجه کاملا متفاوتی می‌گرفت. A year later, without wanting to answer the first article, Mr. Kamran Dadkhah wrote an article that used the assumptions and information of the first article, but got a completely different result. Een jaar later, zonder het eerste artikel te willen beantwoorden, schreef de heer Kamran Dadkhah een artikel dat de aannames en informatie van het eerste artikel gebruikte, maar een heel ander resultaat kreeg.

عمده تلاش این مقاله و دو مقاله بعدی اینه که نشون بدن آقایان ساسان‌پور و کلاسن درباره توفیقات اقتصادی دکتر مصدق اغراق کردن و اقدامات دکتر مصدق در زمینه اقتصاد نه تنها باعث ثبات اقتصادی نشده بلکه عواقب همین اقدامات بود که دامن مصدق رو گرفت و به کودتا منجر شد. The main effort of this article and the next two articles is to show that Mr. Sasanpour and Klassen exaggerate about the economic success of Dr. Mossadegh and Dr. Mossadegh's actions in the field of economy not only did not lead to economic stability, but the consequences of these actions led to the coup d'état. became. De belangrijkste poging van dit artikel en de volgende twee artikelen is om aan te tonen dat de heer Sasanpour en Klassen overdrijven over het economische succes van Dr. Mossadegh en de acties van Dr. Mosadegh op het gebied van economie niet alleen niet leidden tot economische stabiliteit, maar het gevolgen van deze acties die Mosadegh inhaalden en tot de staatsgreep leidden.

دو تا از این سه مقاله نوشته کامران دادخواه استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه نورث‌ایسترن واقع در شهر بوستون آمریکاست که مقاله اول رو یکسال بعد از مقاله کلاسن و ساسان‌پور نوشته و مقاله دومش رو 12 سال بعد. Two of these three articles are written by Kamran Dadkhah, a professor at Northeastern University's Faculty of Economics, located in Boston, USA, who wrote the first article one year after Klassen and Sasanpour's article, and the second article 12 years later. علت نوشتن مقاله دومش اینه که در خلال تحقیقاتش به نامه‌ای از حاج محمد نمازی برمی‌خوره  که خطاب به حسین علا وزیر دربار نوشته. The reason for writing the second article is that during his research, he came across a letter from Haj Mohammad Namazi, which he wrote to Hossein Ala, the minister of the court. De reden voor het schrijven van zijn tweede artikel is dat hij tijdens zijn onderzoek een brief tegenkwam van Haj Mohammad Namazi, die hij schreef aan Hossein Ala, de minister van de rechtbank.

نمازی که دوست و مشاور شاه در امور نفت بود توی این نامه که در تیر 1330 نوشته شده به خوبی شرایط حاکم بر بازار نفت رو تحلیل و توصیف می‌کنه و بخوبی و درستی، مطابق با اونچه در چند سال بعدش اتفاق می‌افته، وقایع رو پیش‌بینی می‌کنه و راه‌کارهایی برای خروج از بحران نفت ارائه میده و نسبت به عواقب تصمیمات اتخاذ شده دولت دکتر مصدق هشدار میده. In this letter, written in July 1330, Namazi, who was Shah's friend and advisor in oil affairs, well analyzes and describes the conditions governing the oil market and correctly predicts the events that will happen in the next few years. and offers solutions to get out of the oil crisis and warns about the consequences of the decisions taken by Dr. Mossadegh's government.

حاج محمد نمازی چهره مرموزی تو تاریخ ایرانه که جای تحقیق زیادی داره، از یه طرف به خیر بودن شهره بود و بیمارستان نمازی و شبکه آب آشامیدنی شهر شیراز رو ساخته و از طرف دیگه مخالفانش اونو به تجارت مواد مخدر متهم می‌کنن و ادعا می‌کنن که کارایی خیری که انجام داده بخاطر فرار مالیاتی بوده. Haj Mohammad Namazi is a mysterious figure in the history of Iran, which deserves a lot of research. On the one hand, he was famous for his goodness and built the Namazi Hospital and the drinking water network of Shiraz city. On the other hand, his opponents accuse him of drug trade and claim that The good he did was due to tax evasion. Haj Mohammad Namazi is een mysterieuze figuur in de geschiedenis van Iran die veel onderzoek nodig heeft. Aan de ene kant stond hij bekend om zijn goedheid en bouwde hij het Namazi-ziekenhuis en het drinkwaternetwerk van de stad Shiraz. tegenstanders beschuldigen hem van drugshandel en beweren dat het goede dat hij deed te danken was aan belastingontduiking. مصدق هم نظر مثبتی به نمازی نداشته اما همه اینا نافی این حقیقت نیست که نمازی توی این نامه بخوبی شرایط رو تحلیل کرده و از عواقب تصمیمات اتخاذ شذه، دولت و دربار رو در جریان گذاشته. Mossadegh also did not have a positive opinion of Namazi, but all this does not negate the fact that Namazi analyzed the situation well in this letter and informed the government and the court about the consequences of Shazah's decisions. Ook Mossadegh had geen positief oordeel over Namazi, maar dit alles neemt niet weg dat Namazi in deze brief de situatie goed analyseerde en de regering en de rechtbank informeerde over de gevolgen van de beslissingen van Shazah.

این نامه استدلال موافقان دکتر مصدق رو که می‌گفتن تصمیمات دولت ملی بهترین تصمیم ممکن بود رو زیر سئوال می‌بره، طرفداران دکتر مصدق همیشه از این استدلال استفاده کردن که تحلیل شرایط در اون برهه زمانی غیرممکن بوده و مصدق بهترین تصمیمی که می‌شد گرفت رو گرفته اما تاریخ نگارش این نامه این استدلال‌ها رو بی اثر می‌کنه. In deze brief worden de argumenten van de aanhangers van dr. Mossadegh in twijfel getrokken, die zeggen dat de beslissingen van de nationale regering de best mogelijke beslissing waren.

مقاله سوم توسط محمدقلی مجد و هفت سال بعد از دو مقاله اول نوشته شده و به بررسی ادعاهای دو مقاله اول می‌پردازه و در حقیقت هر دو مقاله رو مورد نقد و بررسی قرار میده، من برای راحت‌تر شدن بحث و اینکه این مقالات و نامه محمد نمازی تقریبا در یه راستا هستن، در ادامه این پادکست از محتویات هر سه مقاله استفاده می‌کنم و مقاله‌ها رو جدا جدا شرح نمی‌دم. Het derde artikel is geschreven door Mohammad Qoli Majid en zeven jaar na de eerste twee artikelen en onderzoekt de beweringen van de eerste twee artikelen en bekritiseert in feite beide artikelen.Ze gaan bijna in dezelfde richting, in het vervolg van deze podcast zal ik gebruik de inhoud van alle drie de artikelen en zal de artikelen niet afzonderlijk beschrijven.

دادخواه تو هر دو این مقالات استدلال میکنه که دولت مصدق اصلا برنامه‌ای برای مقابله با تحریم طولانی مدت نفت نداشته و اقداماتی هم که انجام داده یا خیلی دیر بودن و یا ناکارآمد. In beide artikelen betoogt de eiser dat de regering van Mossadegh helemaal geen plan had om het langdurige olie-embargo aan te pakken en dat de maatregelen die zij nam te laat of ondoeltreffend waren.

استدلال اصلی دادخواه برای بی‌برنامه بودن دولت که مجد هم اون رو تایید می‌کنه از این واقعیت ناشی میشه که مصدق و جبهه ملی اصولا بحران نفت رو یه بحران موقتی می‌دونستن و اگه می‌بینیم که به سمت اقتصاد بدون نفت حرکت کردن باید توجه کنیم که این کارشون از روی اجبار بوده نه انتخاب. Het belangrijkste argument van de aanklager voor het uitblijven van een plan van de regering, wat Majd ook bevestigt, komt voort uit het feit dat Mossadegh en het Front National de oliecrisis als een tijdelijke crisis beschouwen en als we zien dat ze op weg zijn naar een olievrije economie, moeten we opmerken dat dit hun werk is vanaf Het werd gedwongen, niet gekozen.

مصدق و یارانش فک می‌کردن دنیا به نفت ایران وابسته است و نمی‌تونه بدون نفت ایران ادامه بده و با ملی شدن نفت و فروش اون توسط ایران می‌تونن خیلی بیشتر از الان درآمد داشته باشن. Mossadegh en zijn vrienden denken dat de wereld afhankelijk is van de olie van Iran en niet verder kan zonder de olie van Iran, en met de nationalisatie van olie en de verkoop ervan door Iran kunnen ze veel meer verdienen dan nu.

همین استدلال‌ها رو تو مجلس هم مطرح کرده بودن و با این استدلال‌ها بود که تونستن قانون ملی شدن صنعت نفت رو به تصویب برسونن. اما در عمل و در همون ماه‌های اول مشخص شد که اینطور نیست و عراق و کویت به خوبی می‌تونن کمبود نفت ایران رو جبران کنن. Maar in de praktijk en in de eerste maanden werd duidelijk dat dit niet het geval is en dat Irak en Koeweit het olietekort van Iran kunnen compenseren.

استدلال بعدی‌ای که دادخواه در بی‌برنامه بودن دولت مطرح می‌کنه، نداشتن بودجه‌اس، دولت مصدق از زمان روی کار اومدن تا 14 دی 31 که بودجه‌اش رو به مجلس تقدیم کرد، با بودجه سال‌های قبل کار می‌کرد، به قول دادخواه دولتی که بودجه نداره چطور می‌تونه مدعی داشتن برنامه دقیق برای مهار تحریم‌های بین‌المللی باشه. Het volgende argument dat indiener naar voren brengt met betrekking tot het ontbreken van een plan van de regering, is het ontbreken van een begroting. De regering-Mossadegh werkte met de begroting van voorgaande jaren vanaf het moment dat ze aantrad tot 31/14 toen ze haar begroting aan het parlement presenteerde Hoe kan een regering die geen begroting heeft, volgens indiener beweren dat ze een gedetailleerd plan heeft om internationale sancties te beteugelen.

ادعای بعدی کاهش واردات و افزایش صادرات در زمان تحریم‌ها بود. De volgende claim was de afname van de invoer en de toename van de uitvoer tijdens de sancties. بررسی‌ای که مجد تو مقاله‌اش انجام میده نشون میده که ایران در مقایسه با کشورهای همسایه و تقریبا هم سطح خودش مثل ترکیه و مصر اصلا نتونسته صادراتش رو افزایش بده، خصوصا مجد استدلال میکنه که اون سال‌ها همزمان با جنگ کره بود و رونق موقتی اقتصادی خوبی تو دنیا وجود داشت و اکثر کشورهایی مثل ترکیه و مصر از این سال‌های پررونق نهایت استفاده رو کردن اما ایران نتونست از این ظرفیت موقتی ایجاد شده استفاده ببره. Uit de analyse van Majd in zijn artikel blijkt dat Iran zijn export helemaal niet heeft kunnen verhogen in vergelijking met buurlanden en bijna op hetzelfde niveau als Turkije en Egypte, vooral Majd stelt dat die jaren samenvielen met de Koreaanse oorlog en de tijdelijke economische welvaart van De wereld bestond en de meeste landen zoals Turkije en Egypte profiteerden ten volle van deze bloeiende jaren, maar Iran kon deze tijdelijk gecreëerde capaciteit niet gebruiken.

محاسبات کلاسن و ساسان‌پور هم که از داده‌های گمرک ایران استفاده می‌کردن و نشون میدادن که واردات کاهش و صادرات افزایش پیدا کرده غلطه، چرا که واردات رو با ارز دولتی که 32 ریال بود حساب می‌کردن و صادرات رو با ارز بازار آزاد که از 90 تا 120 ریال بود. Klassen and Sasanpour's calculations, which used Iranian customs data and showed that imports decreased and exports increased, were wrong, because they calculated imports with the state currency, which was 32 rials, and exports with the free market currency, which ranged from 90 to 120. It was Rial.

برای دونستن میزان واقعی صادرات و واردات داده‌های صندوق بین‌المللی پول مرجع قابل اعتمادتریه. با استفاده از این داده‌ها صادرات رشد خیلی کمی داشته اما واردات به شدت کاهش پیدا کرده.

همونطور که در خلال مقاله اول توضیح دادیم این کاهش واردات بیشتر به دلیل کاهش ارزش ریال و افزایش 55 درصدی قیمت اجناس وارداتی بوده تا تمهید هوشمندانه دولت.

اما در مورد تورم هم که تو مقاله اول ادعا شد عددی معقول و در حدود 8 درصد بوده، با محاسبات جدید نشون داده میشه که این عدد حداقل 20 تا 25 درصد بوده. خصوصا اینکه کاهش ارزش پول و چاپ اسکناس تأثیرات تورمی خودش رو یکسال بعد از سقوط مصدق نشون داد. تو مقاله‌ها استدلالاتی درباره تأثیر افزایش نقدینگی روی افزایش تورم مطرح میشه که خارج از بحث این پادکسته. In de artikelen wordt gediscussieerd over het effect van toenemende liquiditeit op toenemende inflatie, wat buiten het bestek van deze podcast valt.

اما مهمترین و جالبترین بخش این کتاب برای من نامه محمد نمازی به علا وزیر درباره، کسانی ادعا کردن که اقدامات مصدق بهترین اقداماتی بوده که میشده انجام بشه و تحلیل‌های بعد مصدق اعتباری نداره و اگه تو زمان مصدق بودیم ما هم همینکارو می‌کردیم که اون کرد.

اما نامه نمازی همه این ادعاهارو باطل می‌کنه، چرا که محمد نمازی با دقت بسیار زیادی تو نامه‌اش تمامی اتفاقاتی که ممکن بود با پی‌گیری این سیاست‌ها اتفاق بیفته رو پیش‌بینی کرد و گفته بود سیاست شرکت نفت ایران و انگلیس اینه که وقت کشی کنه و جلوی تولید و صادرات نفت رو بگیره چون ادامه این وضع به ضرر ایران تموم می‌شه، تا وقتی که نفت ملی نشده بود همه هزینه‌های نگهداری از تجهیزات و حقوق پرسنل نفت گردن شرکت نفت ایران و انگلیس بود اما بعد از ملی شدن این هزینه‌ها گردن دولت ایران میفته و با گذشت زمان هم کار تصفیه و پالایش نفت می‌خوابه و هم با تحریم نفت دولت توان هزینه کردن برای تعمیر و نگهداری و خرید لوازم یدکی برای پالایشگاه رو نداره، اینکار باعث میشه کار بخوابه و با خوابیدن کار کارگرا بیکار می‌شن و احتمال شورششون هست.

پس گذشت زمان در شرایط عدم تولید و صادرات نفت کاملا به ضرر ایران تموم می‌شه. Dus het verstrijken van de tijd in de omstandigheden van niet-productie en export van olie zal volledig eindigen in het nadeel van Iran. نمازی پیشنهاد می‌کنه تا هنوز دیر نشده باید کاری کرد که تولید نفت قطع نشه و با اینکه قبول داره ملی کردن صنعت نفت از نظر سیاسی کار بزرگیه که با تنظیم قانون و تصویب شدنش امکان‌پذیر شده اما معتقده اداره کردن صنعت نفت به راحتی قانون گذاشتن نیست چرا که اولا تجربه ایرانیا در اداره کارخانجات دولتی نشون داده که بسیار ناکارآمدن و توانایی اداره مجموعه‌های صنعتی بزرگ رو ندارن و دوم اینکه استخدام متخصص خارجی در صورت خارج شدن متخصصان انگلیسی به راحتی صورت نمی‌گیره و زمان بره و این زمانبر بودن به ضرر ایرانه.

به فرض اینکه کار نخوابه و متخصصای انگلیسی از ایران نرن باز 90 درصد نفت‌کش‌ها در اختیار شرکت‌های نفتیه و اجاره و خرید نفت کش توسط ایران امکانپذیر نیست. Ervan uitgaande dat het werk niet naar beneden gaat en Britse deskundigen uit Iran niet 90% van de olietankers openstellen in handen van oliemaatschappijen en het huren en kopen van olietankers door Iran is niet mogelijk. در نهایت اگه نفت‌کش هم گیر بیاد، پیدا کردن مشتری تو این بازار که در اختیار شرکت‌های نفتیه و روی خوشی به ملی شدن صنعت نفت ایران نشون نمیده خیلی سخته و ایران مجبوره تخفیف‌های بالایی به مشتریاش بده تا بتونه با این شرکتا رقابت کنه. Ten slotte, als de olietanker vast komt te zitten, zal het erg moeilijk zijn om een klant te vinden op deze markt, die in handen is van oliemaatschappijen en geen blijk geeft van de nationalisatie van de Iraanse olie-industrie, en Iran moet hoge kortingen geven aan zijn klanten om te kunnen concurreren met deze bedrijven.

کلیات نامه اینا بودن اما نامه جزییات بسیار جالبی داره و نشون میده که پیش‌بینی شرایط و اتفاقاتی که ممکن بود بیفته کار خیلی پیچیده و غیرقابل فهمی نبود. خصوصا اینکه نمازی در ابتدای نامه‌اش اعتراف می‌کنه که اطلاعات چندانی درباره نفت و صنعت نفت نداره و هر تحلیلی انجام داده بر اساس تجربیات سال‌ها بازرگانی و اطلاعات مختصری بوده که طی تحقیقات اخیرش درباره نفت به دست آورده. Vooral aan het begin van zijn brief geeft Namazi toe dat hij niet veel weet over olie en de olie-industrie, en elke analyse die hij heeft gemaakt is gebaseerd op zijn jarenlange zakelijke ervaring en de beknopte informatie die hij heeft verkregen tijdens zijn recente onderzoek naar olie. حالا این تحلیل‌ها رو بذارین کنار تحلیل‌های اطرافیان مصدق که اکثرا تحصیل‌کرده و خارج دیده بودن. Leg deze analyses eens naast de analyses van degenen rond Mossadegh, die meestal opgeleid en ervaren waren.

نتیجه‌ای که من از این کتاب و خصوصا این نامه گرفتم اینه که وقتی پای بررسی علمی و دقیق و تحلیل شرایط وسط میاد نباید احساسات و علایقمون رو درگیر کنیم. ملی شدن صنعت نفت از لحاظ عاطفی نیروی بسیار قوی‌ای داشته و همونطور که میگن عاشق کوره، عشاق ملی کردن صنعت نفت و بریدن دست استعمار از ایران هم توانایی دیدن واقعیات رو نداشتن.

مسلما مقاله اول مقداری جانبداری از مصدق و اقداماتش رو در خودش داره و سه مقاله بعدی به عکس کمی بر ضد مصدقن، اما حقایقی این وسط وجود داشت، مصدق بازار جهانی نفت رو نمی‌شناخت و یا شاید دلش نمی‌خواست بشناسه، مصدق به آمریکا اعتماد کرد و فکر می‌کرد آمریکا حداقل بخاطر منافع خودش هم که شده به ایران کمک خواهد کرد.

مصدق با توجه به مقالات این کتاب یا سیاست اقتصادی‌ای نداشت و یا سیاست اقتصادی درستی رو برای مقابله با تحریم‌ها اتخاذ نکرد. اغلب اقدامات دکتر مصدق موقتی و بر مبنای شور ملی بود، من نقش کودتا و دشمنی خارجی و عوامل داخلیشون رو در سه اپیزود کودتا نشون دادم و نمی‌خوام دوباره اونارو اینجا تکرار کنم، اما باید قبول کنیم که مصدق فرشته نبود، همونطور که باید قبول کنیم مصدق شیطان هم نبود.

مصدق هم آدمی بود مثل همه و از اشتباه مصون نبود ولی یه تفاوت ریزی اینجا هست، تصمیم اشتباه من که مسئولیتی ندارم به خودم و نهایت اطرافیانم آسیب میزنه اما برای فردی در جایگاه نخست‌وزیر یک تصمیم اشتباه رو زندگی میلیون‌ها نفر اثر میذاره، پس منطقیه که مصدق باید به صداهای مخالف خودش گوش میداد و به خودش نهیب میزد که شاید داره اشتباه میکنه.

اگر توصیه‌های نمازی رو تو همون دوران شنیده بود و عمل می‌کرد ممکن بود ما سرنوشت متفاوتی داشته باشیم ولی زمان رو نمیشه به عقب برگردوند و فقط میشه ازش درس گرفت.