×

Мы используем cookie-файлы, чтобы сделать работу LingQ лучше. Находясь на нашем сайте, вы соглашаетесь на наши правила обработки файлов «cookie».

image

Learn Persian by Podcast, Learn Persian by Podcast | Episode 1 | Talking about my Language Learning Experience - YouTube

Learn Persian by Podcast | Episode 1 | Talking about my Language Learning Experience - YouTube

سلام دوستان خوش اومدین به اولین قسمت از پادکست فارسی با من

من خودم برای شروع این پادکست ها خیلی ذوق و هیجان دارم

چون به عنوان یه زبان آموز میدونم وجود چنین منابعی توی مسیر یادگیری زبان چقدر میتونه کمک کننده و مفید باشه

دوست دارم اولین پادکستمون رو با یه گپ دوستانه شروع بکنم

و امیدوارم با نظرات و پیشنهادات شما بتونیم پادکست ها رو بهتر و بهتر شون کنیم

متن این پادکست رو به همره اطلاعات بیشتر داخل یه پی دی اف توی کانال تلگرام گذاشتم

لینک کانال تلگرام رو هم میتونید داخل توضیحات ببینید

پادکست ها به زبان گفتاری هستن

و من سعی می کنم شمرده و آروم صحبت کنم

همونطور که گفتم دوست داشتم اولین قسمت پادکست مون یه گپ دوستانه باشه

کمی از خودم و مسیر علاقه مندیم به یاد گرفتن زبان های مختلف باشه

من عسل عاشق یاد گرفتن زبان های مختلف هستم

فقط کافیه آوای یک زبونی رو دوست داشته باشم

یا کمی از فرهنگ اون کشور خوشم بیاد

دیگه باید اون زبون رو یاد بگیرم

و من مطمئنم شمایی که مخاطب من هستی هم چنین علاقه‌ای به یاد گرفتن زبان ها داری

میتونم بگم بازی های کامپیوتری باعث شدن من به یادگیری زبان علاقه مند بشم

شاید برای بعضی ها جالب و خنده دار باشه اما واقعاً دلیلش همین بوده

باید کمی زبان بلد می‌بودم تا بتونم یکسری از مرحله ها رو رد کنم

گاهی پیش میومد من مدت ها توی یه مرحله گیر می کردم

بخاطر اینکه نمیتونستم بفهمم اینجا از من چی میخواد و من چیکار باید بکنم

همین موضوع باعث شد از همون کوچیکی من نیاز به زبان انگلیسی رو توی زندگیم حس بکنم

و واقعا روز شماری میکردم که برم مدرسه و اونجا بتونم زبان انگلیسی رو یاد بگیرم

توی ایران از سن ۱۲ سالگی در مدارس زبان انگلیسی رو تدریس می کنند

و من خیلی از همسن های خودم انگلیسی رو توی مدرسه شروع کردم

و از قبل کلاس زبان معلم خصوصی نداشتم

چون خیلی بازی می کردم و علاقه زیادی داشتم قبل از اینکه برم مدرسه کمی زبان بلد بودم

مثلا چند تا کلمه میدونستم چهارتا جملات ابتدایی بلد بودم

اما حدس بزنید چی شد؟

منی که این همه عاشق یادگیری زبان انگلیسی بودم

وقتی وارد مدرسه شدم و جلسه اول که زبان انگلیسی داشتیم من هیچی نفهمیدم

و چیزی یاد نگرفتم

گفتم بگذار چند جلسه بگذره احتمالا بهتر میشه

اما چند جلسه که هیچ دو ماه هم گذشت اما من باز هم یاد نمی گرفتم

برای خودم هم خیلی عجیب بود چون من شاگرد زرنگی بودم

تمام درس هام ۲۰ بود اگر نمیدونید توی ایران نمرات از ۲۰ حساب میشه

یعنی ۲۰ نمره کامل هست

و من تویی بقیه درس ها مثل ریاضی، علوم، ادبیات و غیره ۲۰ میگرفتم

دیگه نهایت ۱۸ و۱۹ میگرفتم

اما تو درس زبان انگلیسی من 2 هم نمیشدم

و نمره قبولی نمره 10 هستش یعنی من حتی قبول هم نمی شدم

میتونم بگم سه و چهار ماه گذشت و ما به امتحانات میان ترم نزدیک شدیم

برای اینکه از تقلب جلوگیری بکنن ما رو برده بودن تو کلاس سال سومی ها

به این صورت بود که توی نیمکت یه سال سومی می نشست بعد اولی و دوباره یه سومی

به این صورت منی که سال اول بودم تنها بودم

و بین اون دوتا سال سومی هم یه فاصله‌ای بود

به این صورت تقلب کمتر می شد و بچه ها نمی تونستند به راحتی تقلب کنند

من بین دوتا دوست نشسته بودم که بچه های شیطونی بودند و عاشق تقلب کردن

توی طول امتحانات همیشه برگه های تقلب شون رو به من می دادند تا من برسونم به دست اون یکی

من آدم متقلبی اصلاً نبودم و خیلی میترسیدم از این کار

و فقط توی رودربایستی مونده بودم و این کارو می کردم

و خیلی از این کار میترسیدم چون اگر مراقب میدید من رو هم اخراج می کرد

اما این کارم سبب خیر هم شد چون اون دوتا سال سومی از من خوششون اومده بود

و فکر میکردند من هم مثل خودشون پایه تقلبم در صورتی که نبودم

خلاصه روز امتحان زبان انگلیسی هم رسید

وقتی برگه امتحان رو بهم دادن میتونم بگم هیچی بلد نبودم شاید یکی یا دو تا سوال رو جواب داده بودم

یک دفعه یکی از اون سال سومی ها من رو دید و متوجه شد که من هیچی بلد نیستم

از شانس خوبه من اون زبونش خیلی خوب بود

و یکدفعه دیدم برگه من رو از جلوم بر داشت گذاشت جلوی خودش و تند تند شروع کرد به نوشتن جواب ها

من خیلی ترسیده بودم برای اینکه هیچ برگه سوالی جلوم نبود

توی دو یا سه دقیقه شاید هم کمتر جواب تمام سوالات رو برام نوشت و برگه رو گذاشت جلوی خودم

خیلی خوشحال بودم و حس خیلی خوبی داشتم اما ته دلم باز هم نگران بودم

چون این امتحان میان ترم بود که تونستم اینطوری تقلب کنم

توی امتحان ترم همه روی صندلی تکی می نشستن و نیمکت نبود که سه نفر باشیم

اونجا تقلب غیر ممکن بود حداقل برای من غیر ممکن بود

برای همین خوشحالی موقتی بود چون فقط از این امتحان قبول میشدم

بقیه‌اش چی؟

از اون جالب تر این بود که همینطور که داشتم به برگه پرشده ام نگاه میکردم

یکدفعه چشمم به یک سوالی افتاد و احساس کردم که غلط نوشته

پاک کن رو برداشتم. پاک کردم و یک گزینه دیگه رو تیک زدم

بعد هم با اعتماد به نفس کامل برگه ام رو تحویل مراقب دادم

وقتی که جواب امتحانات اومد دیدم یه نمره ازم کم شده و اون یک نمره هم بخاطر همون سوالی بود که من عوضش کردم

خلاصه ما اون روز اومدیم خونه و بلاخره تصمیم گرفتم ماجرا رو برای مامانم تعریف کنم

وقتی به مامانم گفتم که مامان من زبان بلد نیستم من هیچی نمیفهمم

اون خیلی تعجب کرد و گفت چطور؟ چرا الان داری میگی؟

پس امتحان میان ترمت رو چیکار کردی؟

که در جواب گفتم: یه سال سومی برام نوشت

ازم پرسید تو چطوری زبان میخونی؟

گفتم معلم ما به ما میگه که وقتی بخوایین دیکته کلمه ای رو یاد بگیرید

اون رو چندین بار برای خودتون هجی کنید

مثلاً کلمه one

چندین بار بگین o n e

تا ملکه ذهنتون بشه

و طریق نوشتنش رو یاد بگیرین

من هم برای دیکته همین کار رو می کنم اما بازم دیکته ام ضعیفه

مادرم یه لحظه تعجب کرد و گفت یعنی چی؟

مگه دیکته فارسی رو تو چطوری یاد گرفتی ؟مگه هجی کردی؟

گفتم نه از روش مینویسم

مثلاً کلمه «صابون» رو ۲۰ بار مینویسم

یا اندازه یک صفحه پر میکنم

و بعد اینجوری حفظ میشم

بعد بهم گفت خوب انگلیسی رو هم همین طوری کار کن

دیکته اون هم همین شکلی یاد بگیر انقدر بنویس تا یاد بگیری

گفتم من کلمات رو نمیتونم بخونم

چرا تو این کلمه eight g و h خونده نمیشه؟

من نمیفهمم. چیکار کنم؟

خیلی ریلکس گفت مگه تو فارسی هرچی می نویسیم میخونی؟

مثلاً کلمه خواهر مگه اون «واو» رو میخونی مگه میخونی خواهر میگی خواهر

چطور اینو یاد گرفتی؟ گفتم: خوب حفظ کردم میدونم

گفت: خوب این هم همین طوریه باید حفظ کنی

انقدر باید این ها رو برای خودت تکرار کنی

که وقتی چشمت به این کلمه میفته بگی آها eight

و فکر نکنی که چه حروف هایی اینجا خونده میشه چی خونده نمیشه

عین زبون مادریت فارسی

همین دو تا جمله رو به من گفت و یک دفعه زبان من از اینجا رسید به اینجا

هیچ چیز اضافه تری به من نگفت همون کارهایی بود که خودم میکردم

فقط اونا رو به من یادآوری کرد

تو روشت اینه. مدل تو این شکلیه

تو با هجی کردن دیکته یاد نمیگیری

تو با نوشتن دیکته یاد میگیری

و من وقتی برگشتم به روش خودم کاملاً زبانم از صفر به ۱۰۰ رسید

تا جایی که روزهایی که امتحان زبان داشتن من اصلاً نمی خوندم

و اون وقت رو اختصاص میدادم به درس های دیگه م

مثلاً ریاضی کار میکردم علوم میخوندم

خلاصه سرتونو درد نیارم اگر بخوام از این صحبت هام یه جمع بندی بکنم و یه نتیجه ای بگیرم

اینه که دوستان روش خودتونو پیدا کنید و بشناسید

ذهن تون باز باشه و روش های یادگیری دیگران رو بشنوید

اما از بین اونها اونی که برای شما کار میکنه رو انتخاب کنید

اونی که به ویژگیهای شما میخوره رو انتخاب کنید

حتی ممکنه مجبور بشین یه روش و راه کاری رو کمی تغییر بدین تا بتونین بهتر از اون استفاده ببرین

هجی کردن روش من نبود

و با اینکه وقت میذاشتم و هجی میکردم اما پیشرفتی نداشتم

و زمانی که اون روشی که برای من مناسب بود رو انتخاب کردم

اون موقع به راحتی تمام دیکته ها رو یاد گرفتم

به راحتی میتونستم بخونم و بنویسم

من مطمئنم اگر شما هم دارید زبانی یاد میگیرید و همینطور فارسی

و گاهی ناامید میشین و بین راه خسته میشین

بدونید که روش خوندنتون احتمالاً مشکل داره

ممکنه مشکل از اون روشی باشه که شما پیش گرفتین

پس عوض کنید راه دیگه ای رو انتخاب کنید

و اونوقت می تونید ببینید که چه تغییرات مثبت و خوبی میتونه براتون اتفاق بیفته

خب بچه ها اینم از مسیر یادگیری من برای زبان انگلیسی

ولی این علاقه به قدری در من زیاد بود و جوری در من شکل گرفته بود که باعث شد

بعد از زبان انگلیسی به یادگیری زبانهای دیگه هم رو بیارم

مثلاً زبان بعدی که شروع کردم اسپانیایی بود بعد فرانسه

و الان هم دارم کره ای و آلمانی رو با هم پیش میبرم

البته باید برای زبانهای قبلی مثل اسپانیایی انگلیسی و فرانسه زمان بذارم

تا سطحم رو حفظ بکنم و فراموش نکنم

که متاسفانه این اتفاق برای زبان فرانسه افتاد و الان خیلی از مطالب رو فراموش کردم

و نیاز به یک دوره اساسی دارم

و این اتفاق نمیخوام برای زبان اسپانیایی و انگلیسی بیفته

شما هم حتماً برای من از تجربیاتتون بنویسید

خیلی دوست دارم که بدونم تجربه شما و مسیر یادگیری تون به چه شکلی بوده و هست

خب بچه ها اینم از پادکست امروز، اولین پادکست مون!

واقعاً احساس خیلی خوبی دارم و فکر می کنم که انگار با جمعی از دوستام داشتم صحبت میکردم و خاطراتم رو تعریف می کردم

امیدوارم که شما هم لذت برده باشین و چیزی یاد گرفته باشین

اسم من عسله خیلی دوستون دارم مرسی که همراهم بودین خدافظظظظ

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

Learn Persian by Podcast | Episode 1 | Talking about my Language Learning Experience - YouTube learned||by means of|podcast|Episode|discussing|about|my|Persian language|learning|Experience|YouTube Lerne Persisch per Podcast Folge 1 | Ich spreche über meine Erfahrungen beim Sprachenlernen – YouTube Learn Persian by Podcast Episode 1 | Talking about my Language Learning Experience - YouTube Aprende persa por podcast Episodio 1 | Hablando de mi experiencia de aprendizaje de idiomas - YouTube Apprendre le persan par podcast Épisode 1 | Parler de mon expérience d'apprentissage des langues - YouTube Impara il persiano tramite podcast Episodio 1 | Parlando della mia esperienza di apprendimento delle lingue - YouTube Ucz się perskiego przez podcast Odcinek 1 | Opowiadam o moim doświadczeniu w nauce języków – YouTube Aprenda persa por podcast Episódio 1 | Falando sobre minha experiência de aprendizagem de idiomas - YouTube Изучайте персидский с помощью подкаста Эпизод 1 | Рассказываю о своем опыте изучения языка – YouTube Lär dig persiska av podcast Avsnitt 1 | Pratar om min språkinlärningsupplevelse - YouTube Podcast ile Farsça öğrenin 1. Bölüm | Dil Öğrenme Deneyimimden Bahsediyorum - YouTube

سلام دوستان خوش اومدین به اولین قسمت از پادکست فارسی با من Hello|friends|glad|welcome|to|first|episode||podcast|Persian|with|me Hola|amigos|bien|bienvenidos|a|primer|episodio|de|podcast|persa|con|yo Hallo Freunde, willkommen zur ersten Folge des Farsi-Podcasts mit mir Hello friends, welcome to the first episode of the Farsi podcast with me Hola amigos, bienvenidos al primer episodio del podcast farsi conmigo. Bonjour les amis, bienvenue dans le premier épisode du podcast farsi avec moi Ciao amici, benvenuti al primo episodio del podcast Farsi con me

من خودم برای شروع این پادکست ها خیلی ذوق و هیجان دارم ||||||||enthousiasme||| |I||to start||podcasts||a lot|Excitement||excitement| ||||||||Begeisterung||| I am very excited to start these podcasts Je suis moi-même très excité de commencer ces podcasts Io stesso sono molto entusiasta di iniziare questi podcast

چون به عنوان یه زبان آموز میدونم وجود چنین منابعی توی مسیر یادگیری زبان چقدر میتونه کمک کننده و مفید باشه |||||apprenant|je sais|||ressources||chemin|apprentissage|||peut||aider||utile| "As"|as|"as a"|a||learner|I know|existence|such|such resources||path|learning||how much|can be|helpful|helpful||helpful| |||||||||solche Ressourcen|||Lernen||||hilfreich sein|||| Because as a language learner, I know how helpful and useful such resources can be in learning a language Parce qu'en tant qu'apprenant en langues, je sais à quel point ces ressources peuvent être utiles et utiles dans l'apprentissage d'une langue Perché come studente di lingue, so quanto possano essere utili e utili tali risorse nell'apprendimento di una lingua

دوست دارم اولین پادکستمون رو با یه گپ دوستانه شروع بکنم |||подкаст||||||| |||notre podcast||||groupe||| friend|"I would like"||our podcast|||a|chat|friendly chat|start|I want to ||||||||freundschaftlich|| I would like to start our first podcast with a friendly chat Je voudrais commencer notre premier podcast par une conversation amicale Vorrei iniziare il nostro primo podcast con una chiacchierata amichevole

و امیدوارم با نظرات و پیشنهادات شما بتونیم پادکست ها رو بهتر و بهتر شون کنیم |||комментарии|||||||||||| |||||||nous puissions|||||||les rendre| |||Meinungen||Vorschläge||||||||besser|| |||comments||suggestions|||||||||make them| And I hope we can make the podcasts better with your comments and suggestions Et j'espère que nous pourrons améliorer les podcasts de mieux en mieux avec vos commentaires et suggestions E spero che possiamo rendere i podcast sempre migliori con i tuoi commenti e suggerimenti

متن این پادکست رو به همره اطلاعات بیشتر داخل یه پی دی اف توی کانال تلگرام گذاشتم |||||همراه|informations|||||||||| Text|||||||||||||||| text|this|podcast|I|with|along with|additional details|more information|inside|a|PDF|this|PDF|in|channel (1)|Telegram channel|I posted I put the text of these podcasts along with more information in a PDF in the Telegram channel J'ai mis le texte de ce podcast avec plus d'informations dans un PDF sur la chaîne Telegram Ho inserito il testo di questo podcast insieme a maggiori informazioni in un PDF nel canale Telegram

لینک کانال تلگرام رو هم میتونید داخل توضیحات ببینید ссылка||Телеграм|||||| lien|||||||les explications|voir link|channel|Telegram|the|also|can|inside|description|see |||||||Beschreibung| You can also see the Telegram channel link in the description Vous pouvez également voir le lien de la chaîne Telegram dans la description Puoi anche vedere il link del canale Telegram nella descrizione

پادکست ها به زبان گفتاری هستن ||||разговорном| podcasts|podcasts|in|spoken|spoken|are Podcasts are in spoken language Les podcasts sont en langue parlée I podcast sono in lingua parlata

و من سعی می کنم شمرده و آروم صحبت کنم |||||clairement||calmement|| and|I|try|I|I try|clearly||calmly|speak|I do |||||deutlich|||| And I try to speak quietly Et j'essaie de parler doucement E cerco di parlare piano

همونطور که گفتم دوست داشتم اولین قسمت پادکست مون یه گپ دوستانه باشه ||||||||unseres|||| "As"|that|||||episode|||||friendly chat| As I said, I wanted the first episode of our podcast to be a friendly chat Comme je l'ai dit, je voulais que le premier épisode de notre podcast soit une conversation amicale Come ho detto, volevo che la prima puntata del nostro podcast fosse una chiacchierata amichevole

کمی از خودم و مسیر علاقه مندیم به یاد گرفتن زبان های مختلف باشه ||||||intéressons||||||| ||||path|interest|interest||||||different languages| ||||||Interesse||||||| Ein bisschen von mir und meiner Leidenschaft für das Erlernen verschiedener Sprachen A little bit about me and my interest in learning different languages Un peu de moi et de mon chemin d'intérêt pour apprendre différentes langues. Un po' di me e del mio interesse per l'apprendimento di lingue diverse

من عسل عاشق یاد گرفتن زبان های مختلف هستم |miel|amoureux|||||| |honey||||||| Ich liebe es, verschiedene Sprachen zu lernen I'm Asal, I love learning different languages Je suis Asal, j'adore apprendre différentes langues. Adoro imparare lingue diverse

فقط کافیه آوای یک زبونی رو دوست داشته باشم |il suffit|voix||chantonnement|||| |Es reicht|Klang||einen Dialekt|||| |just enough|sound||language|||| Es reicht, die Stimme einer Sprache zu mögen If I just like the tone of the language Il suffit que j'aime le son d'une langue. Ho solo bisogno che mi piaccia il suono di una lingua

یا کمی از فرهنگ اون کشور خوشم بیاد |||culture||country|"I like"| Or I like the culture of that country a little Ou j'aime un peu la culture de ce pays Oppure mi piace la cultura di quel paese

دیگه باید اون زبون رو یاد بگیرم |||langue||| I need|have to|that|language|that|| I have to learn that language Je dois apprendre cette langue Devo imparare quella lingua

و من مطمئنم شمایی که مخاطب من هستی هم چنین علاقه‌ای به یاد گرفتن زبان ها داری ||je suis sûr|tu|||||||||||||| |||||audience|||also|such|interest||to||||| And I am sure that you, who are my audience, are also interested in learning languages Et je suis sûr que vous, qui êtes mon public, êtes également intéressé par l'apprentissage des langues E sono sicuro che anche a te, che sei il mio pubblico, interessa imparare le lingue

میتونم بگم بازی های کامپیوتری باعث شدن من به یادگیری زبان علاقه مند بشم |||||||||изучение|||| ||||informatique||||||||| |||||caused|made|||||interested in|interested in| I can say that computer games made me interested in learning languages Je peux dire que les jeux informatiques m'ont donné envie d'apprendre des langues Posso dire che i giochi per computer mi hanno fatto interessare all'apprendimento delle lingue

شاید برای بعضی ها جالب و خنده دار باشه اما واقعاً دلیلش همین بوده |||à certains|intéressant||||||vraiment|raison|| maybe||some|||||be|it is|||the reason|| It may be it is interesting and funny for some people, but that's really the reason C'est peut-être intéressant et amusant pour certains, mais c'était vraiment la raison. Potrebbe essere interessante e divertente per alcuni, ma questo è il motivo

باید کمی زبان بلد می‌بودم تا بتونم یکسری از مرحله ها رو رد کنم ||||||||une série||étapes|||passer| ||||||||some|of|levels|||pass through|"pass" I had to know a bit English to be able to pass a series of steps Je devrais connaître un peu la langue pour pouvoir passer certaines étapes. Dovevo conoscere un po' di lingua per riuscire a superare una serie di passaggi

گاهی پیش میومد من مدت ها توی یه مرحله گیر می کردم |il y a|venait||||||étape|bloqué|| "Sometimes"|"ago"|would happen||a long time||||stage|get stuck|| Sometimes I get stuck in a stage for a long time Il m'est arrivé de rester bloqué pendant longtemps à une étape. A volte rimango bloccato in un palco per molto tempo

بخاطر اینکه نمیتونستم بفهمم اینجا از من چی میخواد و من چیکار باید بکنم ||не мог||||||||||| à cause de||je ne pouvais pas|comprendre|||||veut|||quoi|| because|that|I couldn't|understand|||||||||| Because I could not understand what it wants from me and what I should do Parce que je ne pouvais pas comprendre ce qu'on attendait de moi ici et ce que je devais faire. Perché non riuscivo a capire cosa volesse da me e cosa avrei dovuto fare

همین موضوع باعث شد از همون کوچیکی من نیاز به زبان انگلیسی رو توی زندگیم حس بکنم |sujet|a fait||||petite enfance||||||||ma vie|sens| |subject|caused|||very same|childhood||||||||my life|feel| This made me feel the need for English language in my life since I was a child Ce problème m'a fait ressentir le besoin de la langue anglaise dans ma vie dès mon plus jeune âge Questo problema mi ha fatto sentire il bisogno della lingua inglese nella mia vita fin dalla tenera età

و واقعا روز شماری میکردم که برم مدرسه و اونجا بتونم زبان انگلیسی رو یاد بگیرم |||compte|faisais||||||||||| ||day|counting the days|||||||||||| And I was really counting the days until I could go to school and learn English there Et je comptais vraiment les jours jusqu'à ce que je puisse aller à l'école et y apprendre l'anglais E stavo davvero contando i giorni prima che potessi andare a scuola e imparare l'inglese lì

توی ایران از سن ۱۲ سالگی در مدارس زبان انگلیسی رو تدریس می کنند ||||ans||||||enseignement|| |||age|years old||schools||||teach|| In Iran, English is taught in schools at the age of 12 En Iran, l'anglais est enseigné dans les écoles dès l'âge de 12 ans In Iran, l'inglese viene insegnato nelle scuole dall'età di 12 anni

و من خیلی از همسن های خودم انگلیسی رو توی مدرسه شروع کردم ||||du même âge|||||||| ||||same age peers|||||||| And like many of my age, I started learning English at school Et j'ai commencé l'anglais à l'école beaucoup plus tôt que mes camarades E ho iniziato a imparare l'inglese a scuola come molti miei coetanei

و از قبل کلاس زبان معلم خصوصی نداشتم ||||||particulier| and||before||||private tutor| And I didn't have a private teacher's language class before Et je n'avais pas de cours de langue avec un professeur particulier auparavant E prima non avevo un corso di lingua con un tutor privato

چون خیلی بازی می کردم و علاقه زیادی داشتم قبل از اینکه برم مدرسه کمی زبان بلد بودم ||playing||||interest|||before||before|||||| Because I played a lot and had a lot of interest, I knew a little English before I went to school Parce que je jouais beaucoup et j'avais un grand intérêt, je savais un peu de langue avant d'aller à l'école Dato che giocavo molto e avevo molto interesse, conoscevo un po' di lingua prima di andare a scuola

مثلا چند تا کلمه میدونستم چهارتا جملات ابتدایی بلد بودم ||||je savais|quatre|phrases|de base|| for example||||I knew|a few|sentences|basic|| For example, I knew a few words and I knew some basic sentences Par exemple, je connaissais quelques mots, je connaissais quatre phrases de base Ad esempio, conoscevo poche parole e conoscevo le prime quattro frasi

اما حدس بزنید چی شد؟ |devinez|faites|| |guess|guess|| but guess what? Mais devinez ce qui s'est passé ? Ma indovina cosa è successo?

منی که این همه عاشق یادگیری زبان انگلیسی بودم я|||||||| je|||||||| "I"|||||||| I loved learning English so much J'ai tellement aimé apprendre l'anglais Mi è piaciuto così tanto imparare l'inglese

وقتی وارد مدرسه شدم و جلسه اول که زبان انگلیسی داشتیم من هیچی نفهمیدم ||||||||||nous avions|||je n'ai rien compris |||||class|||||||nothing at all|I didn't understand When I entered the school and we had the first session of English, I did not understand anything Quand je suis entré à l'école et que nous avons eu la première session d'anglais, je ne comprenais rien Quando sono entrato a scuola e abbiamo fatto la prima sessione di inglese, non capivo niente

و چیزی یاد نگرفتم |||j'ai appris |||didn't learn I didn't learn anything Et je n'ai rien appris E non ho imparato niente

گفتم بگذار چند جلسه بگذره احتمالا بهتر میشه |laisse|||passe|probablement|| |let|a few|session|passes|probably|| I said let a few sessions pass, it will probably get better J'ai dit laisse passer quelques séances, ça ira probablement mieux Ho detto di lasciar passare qualche seduta, probabilmente andrà meglio

اما چند جلسه که هیچ دو ماه هم گذشت اما من باز هم یاد نمی گرفتم ||séance||||||||||||pas| ||sessions||at all|||||||still|||| But after several sessions, even two months passed, but I was still not learning Mais plusieurs séances ont passé, même deux mois, et je n'apprenais toujours pas. Ma dopo diverse sessioni, sono passati anche due mesi, ma non stavo ancora imparando

برای خودم هم خیلی عجیب بود چون من شاگرد زرنگی بودم ||||étrange||||élève|intelligent| ||||very strange||||diligent student|diligent student| It was very strange for me because I was a smart student C'était très étrange pour moi aussi car j'étais un élève intelligent. È stato molto strano per me perché ero uno studente intelligente

تمام درس هام ۲۰ بود اگر نمیدونید توی ایران نمرات از ۲۰ حساب میشه |||||vous ne savez pas|||notes||calcul| All|||||"don't know"|||grades||calculated| All my lessons were 20. If you don't know, in Iran, grades are calculated from 20 Toutes mes notes étaient de 20, si vous ne le saviez pas, en Iran, les notes sont sur 20. Tutte le mie lezioni erano 20. Se non lo sai, in Iran, i voti sono calcolati da 20

یعنی ۲۰ نمره کامل هست |points|| |score|perfect score| That means 20 marks are perfect Cela signifie 20 points complets Significa 20 voti pieni

و من تویی بقیه درس ها مثل ریاضی، علوم، ادبیات و غیره ۲۰ میگرفتم |||||||||литература||и так далее|получал ||tu|le reste||||mathématiques||||autres|je prenais ||you|other|subjects|||Mathematics|Science|Literature||and so on|"I would get" And I used to get 20 in other subjects such as math, science, literature, etc Et j'avais l'habitude d'obtenir 20 dans d'autres matières telles que les mathématiques, les sciences, la littérature, etc. E ne prendevo 20 in altre materie come matematica, scienze, letteratura, ecc

دیگه نهایت ۱۸ و۱۹ میگرفتم plus|à la fin||je prenais anymore|at most|| or at least 18 and 19 Je prenais au maximum 18 et 19 Avevo 18 o 19 anni

اما تو درس زبان انگلیسی من 2 هم نمیشدم |||||||je réussissais |||||||wouldn't pass But I didn't even get 2 in English class Mais dans le cours d'anglais, je n'obtenais même pas 2 Ma non ho nemmeno preso 2 a lezione di inglese

و نمره قبولی نمره 10 هستش یعنی من حتی قبول هم نمی شدم ||de passage||||||||pas| ||passing grade||is|||"even"|pass||| And the passing grade is 10, which means I wouldn't even pass Et la note de passage est de 10, donc je n'étais même pas admis E il voto minimo è 10, il che significa che non passerei nemmeno

میتونم بگم سه و چهار ماه گذشت و ما به امتحانات میان ترم نزدیک شدیم могу|||||||||||||| je peux|dire|trois|||mois|est passé|et|||examens||trimestre|| ||||||||||midterm exams|midterm|||got closer to I can say that three or four months have passed and we are close to the midterm exams Je peux dire que trois ou quatre mois se sont écoulés et nous sommes proches des examens de mi-session Posso dire che sono passati tre o quattro mesi e siamo vicini agli esami intermedi

برای اینکه از تقلب جلوگیری بکنن ما رو برده بودن تو کلاس سال سومی ها pour|pour||tricherie|prévenir|fasse||nous||||classe||troisième| |in order to|of|cheating|prevent|"to prevent"|||taken|||||third-year students| Because in order to prevent cheating, they took us in the third grade class Pour éviter de tricher, ils nous ont emmenés en classe de troisième Per evitare imbrogli, ci portarono in terza

به این صورت بود که توی نیمکت یه سال سومی می نشست بعد اولی و دوباره یه سومی ||||||скамейке|||третий||сидел|||||| |||était||sur|banc||année|troisième||||le premier||encore||troisième "like this"||||||bench||||||then|first grader|||| it was like, third grade student, first grade (me) and a third grade student C'était comme ça que je m'asseyais sur un banc avec un élève de troisième année, puis un de première année, et encore un de troisième année.

به این صورت منی که سال اول بودم تنها بودم |||moi|||première||seul|j'étais In this way, me as a first grade was sitting alone De cette manière, moi qui étais en première année, j'étais seul.

و بین اون دوتا سال سومی هم یه فاصله‌ای بود |||||третьем||||| |entre||deux||troisième|||écart|| |between||||third|also|a|gap|| And there was a gap between those two students (third grades) Et entre ces deux-là, il y avait aussi un écart avec la troisième année.

به این صورت تقلب کمتر می شد و بچه ها نمی تونستند به راحتی تقلب کنند ||façon|tricherie|moins|||||||pouvaient||facilité||feraient |||cheating||||||||could not||easily|cheat| In this way, cheating would be less and children could not cheat easily De cette façon, la tricherie était réduite et les enfants ne pouvaient pas tricher aussi facilement.

من بین دوتا دوست نشسته بودم که بچه های شیطونی بودند و عاشق تقلب کردن |||||||||||||жульничество| |entre||ami|était assis||qui|||espiègles|étaient||aimaient|tricher| |between||||||||mischievous kids||||| I was sitting between two friends who were naughty children and loved to cheat J'étais assis entre deux amis qui étaient espiègles et adoraient tricher.

توی طول امتحانات همیشه برگه های تقلب شون رو به من می دادند تا من برسونم به دست اون یکی ||||sheet|||||||||||برسانم|||| |durée|examens||feuille||copie||eux|à||||||rendre|à|à la main|lui| |during|exams||Cheat sheets||||||||gave|||"pass on"|||| |||||||||||||||доставить|||| During the exams, they always gave me their cheat sheets so that I could give them to that one Pendant les examens, ils me donnaient toujours leurs feuilles de triche pour que je les transmette à l'autre.

من آدم متقلبی اصلاً نبودم و خیلی میترسیدم از این کار ||deceitful|||||||| |je|trompeur|du tout|n'étais|||j'avais peur||| ||untrustworthy person|"at all"|"I wasn't"|||was scared|||this act ||||не был|||||| I was not a cheating person at all and I was very afraid of this Je n'étais pas du tout une personne malhonnête et j'avais très peur de ce geste.

و فقط توی رودربایستی مونده بودم و این کارو می کردم |seulement||hésitation|resté|||ce||| |||social pressure|stuck|||||| And I was just standing on a ceremony Je restais simplement dans l'embarras et je le faisais.

و خیلی از این کار میترسیدم چون اگر مراقب میدید من رو هم اخراج می کرد |||||||||увидел бы|||||| |||||j'avais peur|||il surveillait|voyait|moi|moi||renvoyer|| and||||||||supervisor|||||expel|| And I was very afraid of this, because if the supervisor saw it, she would fire me too Et j'avais très peur de ce travail car si mon superviseur me voyait, il m'aurait aussi renvoyé.

اما این کارم سبب خیر هم شد چون اون دوتا سال سومی از من خوششون اومده بود |||причина||||||||||||| mais|ce|travail|cause|bien||a été|car|il|||le troisième|de|moi|leur a plu||était |||cause|good fortune||||||||||they liked me|| But this was also a good thing because they liked me Mais ce travail m'a aussi été bénéfique car ces deux-là, la troisième année, avaient commencé à m'apprécier.

و فکر میکردند من هم مثل خودشون پایه تقلبم در صورتی که نبودم ||||||||تقلب|||| |faisaient|faisaient|je|aussi||eux|le genre|triche||si||j'étais |||||||up for it|cheat|||| ||||||||жульничать|||| And they thought that I was cheater too, but I was not Et ils pensaient que j'étais comme eux un tricheur, alors que je ne l'étais pas.

خلاصه روز امتحان زبان انگلیسی هم رسید |روز||||| le résumé|jour|examen||||est arrivé summary||||||arrived In short, the day of the English exam has arrived En résumé, le jour de l'examen d'anglais est également arrivé.

وقتی برگه امتحان رو بهم دادن میتونم بگم هیچی بلد نبودم شاید یکی یا دو تا سوال رو جواب داده بودم ||||мне|||||||||||||||| quand|feuille|examen|papier||a donné|||rien||||||||questions|||| When they gave me the exam paper, I could say that I didn't know anything, maybe I had answered one or two questions Quand ils m'ont donné la copie d'examen, je pouvais dire que je ne savais rien, j'avais peut-être répondu à une ou deux questions

یک دفعه یکی از اون سال سومی ها من رو دید و متوجه شد که من هیچی بلد نیستم |fois||||||||||||||||| |one time|one of them||||||||||realized|||||| Once, one of those friend saw me and realized that I didn't know anything Une fois, un de ces étudiants de troisième année m'a vu et s'est rendu compte que je ne savais rien

از شانس خوبه من اون زبونش خیلی خوب بود |||||язык||| |chance||||sa langue||| |luck||||language||| Luckily, her English was very well Par chance, sa langue était très bonne.

و یکدفعه دیدم برگه من رو از جلوم بر داشت گذاشت جلوی خودش و تند تند شروع کرد به نوشتن جواب ها ||||||||||||for himself||||||||| |d'un coup||feuille||||devant moi||||||||vite|||||| |"Suddenly"||my paper||||"in front of"|on|||in front of|||quickly||||||| And suddenly I saw that she took my sheet in front of me and put it in front of herself and started writing the answers quickly Tout d'un coup, j'ai vu qu'il a pris ma feuille devant moi et l'a mise devant lui, puis a commencé à écrire les réponses rapidement.

من خیلی ترسیده بودم برای اینکه هیچ برگه سوالی جلوم نبود ||испугался|||||||| ||j'avais peur||||||question|| ||scared|||||exam paper|exam paper|in front of| I was very scared because there was no question paper in front of me J'étais très effrayé parce que je n'avais aucune feuille de questions devant moi.

توی دو یا سه دقیقه شاید هم کمتر جواب تمام سوالات رو برام نوشت و برگه رو گذاشت جلوی خودم ||||||||||questions|||a écrit|||||| |||||||||||||wrote down||the paper|||in front of| In two or three minutes, maybe less, she wrote the answers to all the questions and put the paper in front of me En deux ou trois minutes, peut-être moins, il a écrit les réponses à toutes les questions et a posé le papier devant moi

خیلی خوشحال بودم و حس خیلی خوبی داشتم اما ته دلم باز هم نگران بودم |||||||||au fond|||encore|| ||||feeling|||||deep down|my heart|still||worried| I was very happy and felt very good, but deep down I was still worried J'étais très heureux et je me sentais très bien, mais au fond j'étais toujours inquiet

چون این امتحان میان ترم بود که تونستم اینطوری تقلب کنم ||||||||like this|cheat| Because it was the midterm exam that I was able to cheat like that Parce que c'était l'examen de mi-session que j'ai pu tricher comme ça

توی امتحان ترم همه روی صندلی تکی می نشستن و نیمکت نبود که سه نفر باشیم ||семестр||||||||||||| |||||chaise|||s'asseoir|||||||soyons ||||||single seat||sit down||bench||||| In the semester exam, everyone sat on a single chair and there was no bench for the three of us Lors de l'examen du semestre, tout le monde s'est assis sur une seule chaise et il n'y avait pas de banc pour nous trois

اونجا تقلب غیر ممکن بود حداقل برای من غیر ممکن بود |||||au moins||||| |cheating|impossible|||at least||||| Cheating was impossible there, at least it was impossible for me Tricher était impossible là-bas, du moins c'était impossible pour moi

برای همین خوشحالی موقتی بود چون فقط از این امتحان قبول میشدم ||joie|temporaire|||||||| ||temporary happiness|temporary|||||||pass|"would pass" That's why the happiness was temporary because I only passed this exam C'est pourquoi cette joie était temporaire car je ne réussissais qu'à cet examen.

بقیه‌اش چی؟ |le reste| The rest|| what about the other exams? Et le reste ?

از اون جالب تر این بود که همینطور که داشتم به برگه پرشده ام نگاه میکردم ||||||||||||remplie||| ||more interesting|||||also||||sheet|filled out||| It was even more interesting that when I was looking at my filled sheet Ce qui était encore plus intéressant, c'est que pendant que je regardais ma feuille remplie.

یکدفعه چشمم به یک سوالی افتاد و احساس کردم که غلط نوشته |mon œil|||||||||mal| "Suddenly"|my eye|||a question||||||wrong| Suddenly my eyes fell on a question and I felt that she gave the wrong answer Tout à coup, mon œil est tombé sur une question et j'ai eu l'impression qu'elle était mal écrite.

پاک کن رو برداشتم. پاک کردم و یک گزینه دیگه رو تیک زدم |||взял||||||||| propre|||j'ai pris|propre||||option|||coche|a coché eraser|||picked up|eraser||||option|||check| I took the eraser. I deleted it and checked another option J'ai pris la gomme. J'ai effacé et j'ai coché une autre option.

بعد هم با اعتماد به نفس کامل برگه ام رو تحویل مراقب دادم |||||nervosité||||||| |||confidence||self-confidence|full confidence||||submitted|proctor| Then I handed over my paper to the supervisor with full confidence Ensuite, j'ai remis ma feuille à la surveillante avec toute ma confiance.

وقتی که جواب امتحانات اومد دیدم یه نمره ازم کم شده و اون یک نمره هم بخاطر همون سوالی بود که من عوضش کردم ||||||||de moi||||||||à cause de||||||à la place| |||||||score|||||||grade|||that|||||changed it| When the answers of the exams came, I saw that I had lost one mark and that one mark was because of the same question that I changed Quand les résultats des examens sont arrivés, j'ai vu qu'il me manquait une note et cette note manquante était à cause de la question que j'avais changée.

خلاصه ما اون روز اومدیم خونه و بلاخره تصمیم گرفتم ماجرا رو برای مامانم تعریف کنم ||||sommes venus|||finalement|||l'histoire||||raconter| In summary|||||||finally|||the story||||tell| In short, we came home that day and I finally decided to tell the story to my mom Bref, ce jour-là, nous sommes rentrés à la maison et j'ai enfin décidé de raconter l'histoire à ma mère.

وقتی به مامانم گفتم که مامان من زبان بلد نیستم من هیچی نمیفهمم ||||||||||||je ne comprends pas ||||||||||||I don't understand When I told my mother that: mom I don't know English, I don't understand anything Quand j'ai dit à ma mère que ma mère ne connaissait pas la langue, je n'ai rien compris

اون خیلی تعجب کرد و گفت چطور؟ چرا الان داری میگی؟ ||surpris||||||||dis ||surprised|||||||| She was very surprised and said how? Why are you telling this now? Il a été très surpris et a dit comment? Pourquoi parles-tu maintenant ?

پس امتحان میان ترمت رو چیکار کردی؟ |||semestre||| |||semester||| So what did you do in the midterm exam? Alors, qu'avez-vous fait à l'examen de mi-session ?

که در جواب گفتم: یه سال سومی برام نوشت In response, I said: a third grade student answer them for me J'ai répondu : un troisième an m'a écrit.

ازم پرسید تو چطوری زبان میخونی؟ |a demandé||||tu étudies |||||you study She asked me how do you study English? Il m'a demandé comment je lis la langue ?

گفتم معلم ما به ما میگه که وقتی بخوایین دیکته کلمه ای رو یاد بگیرید ||||||||vous voulez|dictée|||||apprendre ||||||||want|dictation|||||learn our teacher told us, for learning the spelling of a word J'ai dit que notre enseignant nous dit que quand vous voulez apprendre à épeler un mot

اون رو چندین بار برای خودتون هجی کنید ||||||épeler| ||several||||spell out| you should spell it several times vous devez le prononcer plusieurs fois pour vous-même

مثلاً کلمه one |слово| ||un for example the word: one par exemple le mot one

چندین بار بگین o n e |||o(1)|n|un ||say||n|and you should repeat it several time: o n e Dire un plusieurs fois

تا ملکه ذهنتون بشه jusqu'à|reine|votre esprit| |ingrained|your mind| to memorize it completely Pour devenir la reine de ton esprit

و طریق نوشتنش رو یاد بگیرین |||||учите |façon|écriture|||apprenez |way|writing it|||learn and learn the spelling Et apprenez à l'écrire. Och lär dig hur man skriver det

من هم برای دیکته همین کار رو می کنم اما بازم دیکته ام ضعیفه ||||||||||encore|||faible ||||||||||still|||weak and I'm doing this but my spelling is still weak Je fais la même chose pour l'orthographe, mais mon orthographe est toujours faible. Jag gör samma sak för diktering, men min diktering är fortfarande svag

مادرم یه لحظه تعجب کرد و گفت یعنی چی؟ ma mère|||||||| |||was surprised||||"what do you mean"| My mother was surprised and said what does it mean? Ma mère a été un instant surprise et a dit : que veut dire ça ?

مگه دیکته فارسی رو تو چطوری یاد گرفتی ؟مگه هجی کردی؟ est-ce que|||||||||| "Did you"||||||||"Did you"|spell out| How did you learn Farsi dictation? Did you spell it? Comment avez-vous appris la dictée en farsi ? L'avez-vous épelé ?

گفتم نه از روش مینویسم ||||пишу ||||j'écris |||method|I write I said no, I write it down J'ai dit que je n'écrivais pas de cette manière.

مثلاً کلمه «صابون» رو ۲۰ بار مینویسم ||мыло||| ||savon||| ||soap||times| for example the word "sabun" I write it 20 times Par exemple, j'écris le mot «savon» 20 fois.

یا اندازه یک صفحه پر میکنم |size||page|fill up|fill or fill a paper Ou je remplis une page entière. Eller så fyller jag storleken på en sida

و بعد اینجوری حفظ میشم ||like this|memorize| then I can memorize the spelling Et après, je me souviendrai comme ça. Och då blir jag frälst så här

بعد بهم گفت خوب انگلیسی رو هم همین طوری کار کن Then she told me, study English in the same way Ensuite, il m'a dit de travailler de la même manière sur l'anglais.

دیکته اون هم همین شکلی یاد بگیر انقدر بنویس تا یاد بگیری ||||forme||apprendre||écris||| ||||like this|||so much|||| write until you learn the spelling Apprends l'orthographe de cette manière, écris autant que nécessaire pour mémoriser. Diktera, lär dig det på samma sätt, skriv så mycket för att lära dig

گفتم من کلمات رو نمیتونم بخونم ||||je ne peux pas| I said I can't read words J'ai dit que je ne peux pas lire les mots Jag sa att jag inte kan läsa orden

چرا تو این کلمه eight g و h خونده نمیشه؟ ||||huit|g||h|| ||||هشت|||h|| why in this word "eight" we don't pronounce g,h? Pourquoi ne peut-on pas lire huit g et h dans ce mot ?

من نمیفهمم. چیکار کنم؟ |не понимаю|| I don't get it, what should I do? Je ne comprends pas. Que dois-je faire

خیلی ریلکس گفت مگه تو فارسی هرچی می نویسیم میخونی؟ |relaxé|||||tout|verbe auxiliaire|écrivons| |relaxed||"Do" or "Is it"|||Whatever||| She said calmly , do you read everything we write in Farsi? Il a dit très relax, mais est-ce que tu lis tout ce qu'on écrit en farsi ?

مثلاً کلمه خواهر مگه اون «واو» رو میخونی مگه میخونی خواهر میگی خواهر |||||vau||||||| |||||and|||||sister|| for example in the word "khaahar" do you pronounce "vav"? you don't say "khavaahar" you ay "khaahar" Par exemple, quand tu dis le mot sœur, tu lis le « vav » ? Tu dis sœur, pas « vav », mais sœur.

چطور اینو یاد گرفتی؟ گفتم: خوب حفظ کردم میدونم |cela||||||| ||||||memorized|| how did you learn it? I said: I memorize it Comment as-tu appris ça ? J'ai dit : Eh bien, je l'ai mémorisé, je sais.

گفت: خوب این هم همین طوریه باید حفظ کنی |||||comme ça||| |||this||like that||memorize| He said: Well, this is the way it is; you have to memorize it. Il a dit: Eh bien, c'est pareil, tu dois le garder

انقدر باید این ها رو برای خودت تکرار کنی ||||||||tu fais so much|||||||repeat| You have to repeat these so much for yourself, Vous devez vous les répéter

که وقتی چشمت به این کلمه میفته بگی آها eight ||tes yeux||||tombe||ah| ||your eye||||||| that when your eyes fall on this word, you say, 'Ah, eight.' que quand ton œil tombe sur ce mot, tu dis ah huit

و فکر نکنی که چه حروف هایی اینجا خونده میشه چی خونده نمیشه ||tu ne fais pas|||lettres||||||| ||don't|||letters||||||| you shouldn't think about which letters are pronounced and which one not Et ne pense pas à quelles lettres sont lues ici et lesquelles ne le sont pas. Och tro inte att vilka bokstäver som kan läsas här och vad som inte kan läsas

عین زبون مادریت فارسی как|язык|матери| ||ta mère| like||mother tongue| just like you mother tongue Farsi C'est exactement comme ta langue maternelle, le persan.

همین دو تا جمله رو به من گفت و یک دفعه زبان من از اینجا رسید به اینجا "Just these two"|||sentence|||||||"all of a sudden"|||||"reached"|| She said these two sentences to me and suddenly my English reached from here to here Il m'a juste dit ces deux phrases et tout à coup ma langue est passée d'ici à là.

هیچ چیز اضافه تری به من نگفت همون کارهایی بود که خودم میکردم |||plus|||n'a pas dit|||||| nothing||additional|additional|||did not say||the same things|||| She didn't tell me anything more, it was the same things I was doing myself Il ne m'a rien dit de plus, c'étaient juste les choses que je faisais moi-même.

فقط اونا رو به من یادآوری کرد |||||напоминание| |||||rappel| |them||||remind me of| She just reminded me Il m'a juste rappelé ces choses.

تو روشت اینه. مدل تو این شکلیه |||модель||| |ta croissance|||||est comme ça |Your approach||style|||like this This is your way. Your model looks like this C'est ta méthode. Ton modèle est comme ça.

تو با هجی کردن دیکته یاد نمیگیری ||||||tu n'apprends pas ||spelling out||dictation||won't learn you can't learn by spelling Vous n'apprenez pas la dictée en épelant

تو با نوشتن دیکته یاد میگیری ||écriture|||tu apprends |||||learn you can learn the spelling by writing Vous apprenez en écrivant la dictée

و من وقتی برگشتم به روش خودم کاملاً زبانم از صفر به ۱۰۰ رسید ||||||||||zéro|| |||||method||completely|my language skills||zero|| And when I returned to my own way, my English completely went from zero to 100 Et quand j'ai repris mon chemin, ma langue est complètement passée de zéro à 100

تا جایی که روزهایی که امتحان زبان داشتن من اصلاً نمی خوندم |to the extent||the days||||||at all|don't| Until the days when I had a language exam, I didn't study at all Au point que je n'ai pas du tout étudié les jours où j'ai passé un test de langue

و اون وقت رو اختصاص میدادم به درس های دیگه م |||||je donnerais||||| ||||dedicate|"would dedicate"||||| And I used that time for my other lessons Et j'ai utilisé ce temps pour mes autres leçons

مثلاً ریاضی کار میکردم علوم میخوندم |||||je lisais |Math|||science studies|studying For example, I was doing math and studying science Par exemple, je faisais des maths et j'étudiais les sciences

خلاصه سرتونو درد نیارم اگر بخوام از این صحبت هام یه جمع بندی بکنم و یه نتیجه ای بگیرم |votre tête||je vous dérangerai|||||||||bilan|||||| long story short|your heads||bother|||||talks|||summary|summary||||conclusion|| In short, if I want to make a summary of my words Bref, je ne vous donnerai pas mal à la tête si je veux faire un résumé et tirer une conclusion

اینه که دوستان روش خودتونو پیدا کنید و بشناسید ||||||||reconnaître |||method|yourself||||recognize find and know your own way, friends C'est que les amis, trouvez votre propre méthode et reconnaissez-la.

ذهن تون باز باشه و روش های یادگیری دیگران رو بشنوید esprit||||||||||écoutez Mind||open|be||methods|||||listen to Keep your mind open and listen to other people's learning methods Ayez l'esprit ouvert et écoutez les méthodes d'apprentissage des autres.

اما از بین اونها اونی که برای شما کار میکنه رو انتخاب کنید |||eux||||||||| ||||that one|||||||choose| But choose the one that works for you Mais parmi celles-ci, choisissez celle qui fonctionne pour vous.

اونی که به ویژگیهای شما میخوره رو انتخاب کنید celui|||caractéristiques||||| the one|||characteristics||matches||Choose| Choose the one that suits your characteristics Choisissez celui qui correspond à vos caractéristiques

حتی ممکنه مجبور بشین یه روش و راه کاری رو کمی تغییر بدین تا بتونین بهتر از اون استفاده ببرین ||||||||||||||vous puissiez|mieux|||| |might|"forced to"|"might have to"||method|||solution|||modify|||||||use|use it better You may even have to change a method a little so that you can use it better Vous devrez peut-être même changer un peu une méthode de travail pour mieux l'utiliser

هجی کردن روش من نبود spell out|||| spelling was not my method L'orthographe n'était pas mon style

و با اینکه وقت میذاشتم و هجی میکردم اما پیشرفتی نداشتم ||||je mettais|||||progrès| ||although||"spent time"||spell out|||progress| And even though I spent time and spell the words, I did not make any progress Et même si j'ai passé du temps et de l'orthographe, je n'ai fait aucun progrès Och även om jag spenderade tid och stavning gjorde jag inga framsteg

و زمانی که اون روشی که برای من مناسب بود رو انتخاب کردم ||||méthode|||||||| |when|||method||||suitable|||chose| And when I chose the method that was right for me Et quand j'ai choisi la méthode qui me convenait Och när jag valde den metod som var rätt för mig

اون موقع به راحتی تمام دیکته ها رو یاد گرفتم ||||completely||||| At that time, I learned all the dictations easily A cette époque, j'apprenais facilement toutes les dictées

به راحتی میتونستم بخونم و بنویسم ||je pouvais||| I could read and write easily Je pouvais lire et écrire facilement

من مطمئنم اگر شما هم دارید زبانی یاد میگیرید و همینطور فارسی |||||vous avez|||vous apprenez||| ||||||||are learning||also| I am sure that if you have, you will learn a language and also Persian Je suis sûr que si vous en avez, vous apprendrez une langue et aussi le persan Jag är säker på att om du har kommer du att lära dig ett språk och även persiska

و گاهی ناامید میشین و بین راه خسته میشین |||становитесь||||| ||découragé|||||| |sometimes|lose hope|become||along the|the way||you become And sometimes you get frustrated and get tired on the way Et parfois tu es frustré et tu te fatigues en chemin Och ibland blir man frustrerad och trött på vägen

بدونید که روش خوندنتون احتمالاً مشکل داره |||votre lecture||| |||your reading|probably|| Know that probably your reading method is not right for you Sachez que votre méthode de lecture est probablement problématique Vet att din läsmetod förmodligen är problematisk

ممکنه مشکل از اون روشی باشه که شما پیش گرفتین |||||||||avez pris might|problem|||||||adopted|adopted / taken / chosen The problem may be with the method you took Il se peut que le problème vienne de la méthode que vous avez adoptée.

پس عوض کنید راه دیگه ای رو انتخاب کنید So change and choose another way Alors, changez et choisissez une autre voie.

و اونوقت می تونید ببینید که چه تغییرات مثبت و خوبی میتونه براتون اتفاق بیفته |||vous pouvez||||changements||||||| |"then"||"you can"||||positive changes|positive|||||happen| And then you can see what positive and good changes can happen to you Et à ce moment-là, vous pourrez voir quelles bonnes et positives transformations peuvent se produire pour vous.

خب بچه ها اینم از مسیر یادگیری من برای زبان انگلیسی |||this is||learning path||||| Well, guys, this is my way of learning English Eh bien, les gars, c'est ma façon d'apprendre l'anglais Tja, killar, det här är mitt sätt att lära mig engelska

ولی این علاقه به قدری در من زیاد بود و جوری در من شکل گرفته بود که باعث شد |||||||||||||форма||||| ||||||||||d'une manière|||||||| ||interest||"so much"||||||"in such a way"|||"formed"||||caused| But this interest was so much in me and it was formed in me in such a way that it caused Mais cet intérêt était tellement en moi et il s'est formé en moi de telle manière qu'il a causé

بعد از زبان انگلیسی به یادگیری زبانهای دیگه هم رو بیارم |||||||||turn to| After English, I love to learn other languages Après l'anglais, j'apprendrai d'autres langues

مثلاً زبان بعدی که شروع کردم اسپانیایی بود بعد فرانسه ||||||испанский||потом| ||||||espagnol|||France ||||||Spanish||| for example the next languages that I started to learn were Spanish then French Par exemple, la langue suivante que j'ai commencée était l'espagnol, puis le français

و الان هم دارم کره ای و آلمانی رو با هم پیش میبرم |||||||немецкий||||| ||||||||||||je progresse |||||||German language||||moving forward| and now I'm learn Korean and German together Et maintenant je travaille sur le coréen et l'allemand ensemble Och nu jobbar jag på koreanska och tyska tillsammans

البته باید برای زبانهای قبلی مثل اسپانیایی انگلیسی و فرانسه زمان بذارم |||||||||||потратить "Of course"||||previous languages||||||time| Of course, I have to make time for previous languages such as Spanish, English and French Bien sûr, je dois prendre du temps pour les langues précédentes telles que l'espagnol, l'anglais et le français

تا سطحم رو حفظ بکنم و فراموش نکنم |niveau|||||oublier|je n'oublie |my level||memorize|"to maintain"||forget| To maintain my level and not forget Pour maintenir mon niveau et ne pas oublier

که متاسفانه این اتفاق برای زبان فرانسه افتاد و الان خیلی از مطالب رو فراموش کردم |malheureusement|||||||||||sujets||| |Unfortunately||incident|||||||||content||forgot| Unfortunately, this happened to the French language and now I have forgotten many things Malheureusement, c'est arrivé à la langue française et maintenant j'ai oublié beaucoup de choses

و نیاز به یک دوره اساسی دارم |||||основной| ||||cours|| ||||course|fundamental| And I need a review Et j'ai besoin d'un cours de base

و این اتفاق نمیخوام برای زبان اسپانیایی و انگلیسی بیفته |||je ne veux pas|||||| ||event|I don't want|||||| And I don't want this to happen to Spanish and English Et je ne veux pas que cela arrive à l'espagnol et à l'anglais

شما هم حتماً برای من از تجربیاتتون بنویسید ||||||ваших опытов| ||||||vos expériences|écrivez ||||||your experiences|write You must also write me about your experiences Vous devez aussi m'écrire sur vos expériences

خیلی دوست دارم که بدونم تجربه شما و مسیر یادگیری تون به چه شکلی بوده و هست |||||experience|||path|||||in what way||| I would really like to know what your experience and learning path was and is like J'aimerais beaucoup connaître votre expérience et votre parcours d'apprentissage

خب بچه ها اینم از پادکست امروز، اولین پادکست مون! |||||||||нашем |||this is|||||| Well, guys, that was today's podcast, our first podcast! Eh bien, les gars, ceci est extrait du podcast d'aujourd'hui, notre premier podcast !

واقعاً احساس خیلی خوبی دارم و فکر می کنم که انگار با جمعی از دوستام داشتم صحبت میکردم و خاطراتم رو تعریف می کردم ||||||||||il semble||un groupe|||||||mes souvenirs||raconter|je| ||||||||||as if||group of friends|||||||my memories||sharing stories|| I feel really good and I think that I was talking to a group of friends and sharing my memories. Je me sens vraiment bien et je pense que je parlais à un groupe d'amis et partageais mes souvenirs.

امیدوارم که شما هم لذت برده باشین و چیزی یاد گرفته باشین I hope you enjoyed and learned something J'espère que vous avez apprécié et appris quelque chose

اسم من عسله خیلی دوستون دارم مرسی که همراهم بودین خدافظظظظ моё имя|||||||||были|до свидания ||عسله signifie "Asal" en français.||||||avec moi|| ||Asala||||||with me||goodbye My name is Asal I love you very much Thank you for being with me byeeee Je m'appelle Asaleh, je t'aime beaucoup, merci d'être avec moi