×

Мы используем cookie-файлы, чтобы сделать работу LingQ лучше. Находясь на нашем сайте, вы соглашаетесь на наши правила обработки файлов «cookie».

image

Learn Persian by Podcast, Learn Persian by Podcast | Episode 2 | Persian Memes | Persian & English Subtitles - YouTube

Learn Persian by Podcast | Episode 2 | Persian Memes | Persian & English Subtitles - YouTube

سلام دوستان خوش اومدین به دومین قسمت از پادکست فارسی با من

ممنونم به خاطر نظرات و پیشنهادات خوبتون و خیلی خوشحالم که پادکست قسمت اول مورد توجه و استقبالتون قرار گرفت.

امروز میخواییم با هم دیگه جوکها و میمهای زبان فارسی که توی شبکه های اجتماعی خیلی رایج هستن رو با هم بخونیم

و البته براتون تفسیرش هم میکنم

یکی از راه‌هایی که بخوایم بفهمیم که چقدر نسبت به اون زبونی که دارید یاد می‌گیرید تسلط دارید

اینه که جوک‌های اون زبون رو بتونید بفهمید و براتون خنده‌دار باشه

البته من در این قسمت سعی کردم جوک هایی که حالت عمومی‌تر دارن رو انتخاب بکنم

و کمتر وارد جوکها و میم‌هایی میشم که نیاز به دانش خیلی زیادی از فرهنگ ایرانی داره.

به هر حال اگر موضوعی داره که باید توضیح بدم حتما بهتون توضیح میدم.

شاید شما هم اینا رو توی زندگی روزمره‌ی خودتون حس بکنید و بتونید باهاش ارتباط برقرار کنید.

خب بریم که با همدیگه اولین جوک یا میم رو بخونیم.

خب اولین میم:

قیافه کولر وقتی جلوش چایی می خورم

خب نکته‌ای که اینجا وجود داره اینه که ایرانیا عاشق چایی هستن.

اکثر ایرانیا عاشق چای هستن و جزو نوشیدنی‌های گرم محبوب توی ایران هستش

و به کسایی که خیلی خیلی چایی دوست دارن میگیم: چایی خور. چایی خور

من چایی خور هستم یا مثلا اگر دوستت چایی دوست نداشته باشه و نخوره میگه: من چایی خور نیستم

برای چای خورها فرقی نمی‌کنه دما چهل درجه باشه یا منفی ده درجه باشه، چاییشون همیشه باید آماده باشه

و وقتی که تو گرمای تابستون چهل و یکی دو درجه چایی می‌خوری خب کولر طبیعتا تعجب می‌کنه!

میم بعدی

وقتی رفیقم سیبیل میذاره: چیزی که فکر میکنه شده. چیزی که واقعا شده

این میم رو من در میم‌های انگلیسی‌زبان و در فرهنگ‌های دیگه هم دیدم

اما دلیلی که گذاشتم اینه که یه اشتباه تایپی یا یه اشتباه املایی داره یه کلمه رو غلط نوشته.

و جزو اشتباهات رایجی هست که حتی افرادی که زبان مادریشون فارسی هست

و توی ایران تحصیل کردن هم این کارو می‌کنن.

اون هم این کلمه است: میزاره

خیلیا این کلمه رو با ز می‌نویسن که غلط هست.

. درستش با ذ هستش

شاید بپرسید چرا؟ دلیلشم اینه که اصل کلمه می‌گذارد بوده

و در فارسی گفتاری گ حذف میشه و میگیم: میذاره

اما املای کلمه همچنان باید دست نخورده باقی بمونه و با ذ نوشته بشه.

بریم میم بعدی

وقتی در حال حموم کردنی که یهو از تو کوچه صدای دعوا میاد

سریع حوله رو پیچیده دور خودش و اومده نگاه کنه ببینه چه خبره!

اغلب این اتفاق‌ها میوفته. توی کشور شما چطوره؟

وقتی اینجا دعوایی میشه یا تصادفی میشه مردم اکثرا وایمیستن تماشا میکنن

و میخوان ببینن که چه اتفاقی افتاده یا چجور خسارتی وارد شده

میم بعدی

در نود نه درصد مواقع وقتی کسی در اتاقمو باز میکنه در این حالتم

برای من موضوع جالب‌تریه.

من توی خونه کار می‌کنم و بین هر چند ساعت کار یه بازه‌ای رو برای استراحت تعیین می‌کنم

مثلا دو ساعت کار می‌کنم نیم ساعت استراحت می‌کنم.

جالب اینجاست زمانی که مشغول کار هستم کسی نه وارد اتاقم میشه نه صدام می‌کنه

اما به محض اینکه تایم استراحتم میرسه همه با من کار دارن و یهو وارد اتاقم می‌شن!

و من رو در این حالت می‌بینن و بعد فکر می‌کنن تو که بیکاری

تو چرا هیچ کاری نمی‌کنی؟

در صورتی که واقعا تا همین پنج دقیقه پیش مشغول کار بودم! باور کنید!

اما خب چیزی که اونا می‌بینن رو باور می‌کنن نه چیزی که من میگم!

برای شما هم این اتفاقا افتاده؟

خب میم بعدی: شاید این میم بیشتر برای نوجوون‌ها و مخصوصا دخترها باشه.

من: مامان میتونم

مامانم: نه

من که هنوز نگفتم چی می خواستم

شما هم تو دوران کودکی تون و نوجوانی تون چنین تجربه‌ای داشتین؟

چون اکثر مامانا می‌دونن خواسته‌ای که بچه‌شون داره قطعا خواسته‌ای هست که باید بگن: نه!

و ردش کنن. برای همین قبل از اینکه کامل کنه حرفشو مامان میگه: نه!

میم بعدی

وقتی میبینم دوستم دقیقا همون عکسی که توش زشت افتادم رو واسه تبریک تولد استوری کرده

واقعا چرا؟ شاید از دید ما زشته و از دید اون قشنگه!

میم بعدی

بعد از دو ساعت تلاش موفق میشم گوشیمو از بچه فامیل پس بگیرم

گالریم

تقریبا هر کسی این تجربه رو داشته!

میم بعدی

وقتی دوست صمیمیم بدون اینکه اطلاع بده غیبت میکرد

غیبت‌کردن یعنی چی؟

یعنی شما روزی که باید برید مدرسه یا دانشگاه سر کلاس درستون حاضر نمی‌شین.

حالا می‌تونه به دلیل بیماری باشه یا حتی به این دلیل باشه که خواب مونده باشین و بیدار نشده باشین به موقع.

بین دوستای محصل، کسایی که مدرسه و دانشگاه می‌رن و خیلی با هم دیگه صمیمی هستن،

این کار رایجه قبل از اینکه نرن یا تصمیم میگیرن که فردا غیبت بکنن، حتما به دوستشون اطلاع میدن

و میگن که: من فردا نمیام مدرسه. من فردا نمیرم دانشگاه.

میم بعدی

خانوادم: ایشالا زن میگیره آدم میشه

:من و زنم

ایشالله در واقع ان شالله بوده و یک کلمه‌ی عربی هست که توی فارسی گفتاری میگن ایشالله

و معناش یعنی «اگر خدا بخواهد» اگر خدا بخواد زن می‌گیره

و زمانی این حرف رو میزنن یعنی زمانی از ایشالله (ان شا الله) استفاده می‌کنن

که امید انجام چیزی یا اتفاقی رو داشته باشن و برای اینکه اون اتفاق خاص بیفته امیدوار هستن

حالا زن می‌گیره یعنی چی؟ یعنی ازدواج کنه

و برای مردها این عبارت به کار میره. برای آقایون به جای ازدواج کردن می‌تونیم بگیم: زن گرفتن

برای خانوما میگیم: شوهر کردن

پس میگه: ایشالله یعنی اگه خدا بخواد ازدواج می‌کنه آدم میشه

حالا آدم میشه یعنی چی؟

واقعا نمی‌دونستم این یه جمله اینقدر می‌تونه معنا و مفهوم داشته باشه که بخوام در موردش توضیح بدم

حالا آدم میشه، آدم میشه یعنی چی؟

یعنی که طرف سر به راه میشه. یعنی از اون کارای عجیب غریب و بچه گونش دست برمی‌داره

و می‌چسبه به زندگیش، میره سر کار، پول در میاره، خونواده تشکیل میده و و و

توی فرهنگ ما این یک باور قدیمی هست که فکر می‌کنن اگر پسری ازدواج بکنه یا به اصطلاح زن بگیره آدم میشه

یعنی دست از بچه‌بازی و بازیگوشی بر میداره و می‌چسبه به زندگیش و پیشرفت می‌کنه

که عکس هم می‌بینین میگه من حتی اگر زن هم بگیرم

اینجوری لباس دایناسور می‌پوشیم و میریم توی خیابون

یعنی بعد از ازدواج هم آدم نمیشم

بعدی

درمان قطعی دندان درد در ایران.

فعلا با اون ورت بخور

ولی واقعا جواب میده...! شما تا حالا همچین حرفی شنیدین؟

بگید که دندونم درد می‌کنه و بعد بهتون بگن با اون ورت بخور؟ آره یا نه؟

خب بعدی

ایرانیا وقتی از خونه میرن بیرون: آخیش پوسیدم تو اون چاردیواری

وقتی برمی گردن: هیچ جا خونه خود آدم نمیشه

راست میگه! برای شما چطوریه؟ شما هم اینجوری هستید یا نه؟

خب بریم یه کلمه رو معنی کنیم: چاردیواری

چاردیواری یا همون چهار دیواری به معنی همون خونه هستش

یا یه جای بسته که معمولا این کلمه بار معنایی منفی داره

کلمه‌ی خونه رو به کار نمی‌بره مثل یک جایی توصیفش می‌کنه که با چهار تا دیوار محصور شده

انگار اونجا گیر افتاده

پس بارمعنای خیلی مثبتی نداره

یه اصطلاح دیگه هم با «چاردیواری» بهتون یاد بدم که ایرانی‌ها خیلی به کار میبرن میگن

چاردیواری اختیاری

حالا یعنی چی؟ یعنی خونه‌ی خودمه و اختیارش با خودمه!

یعنی هر کاری دوست دارم می‌کنم! مختارم اینجا هر کاری بکنم به کسی ربطی نداره! چهار دیواری اختیاری

آخیش رو هم براتون معنی کنم و بریم سراغ میم آخر

زمانی از این کلمه استفاده می‌کنیم که از یک موقعیت سخت و دشوار رد شدیم و به یه راحتی و آسودگی رسیدیم

آخیش بالاخره امتحانات تموم شد

یا مثل این میم: آخیش پوسیدیم توی اون چاردیواری

پس وقتی از یه شرایط و موقعیت سخت و طاقت فرسایی میایید بیرون و اون رو رد می‌کنید

اولش می‌گید آخیش و بعد ادامه جمله تون رو میگین

خب بریم آخرین مورد هم بخونیم:

آدم تا وقتی شروع نکنه به نوشتن رزومه، نمیفهمه هیچ گوه خاصی نیست

خب معنای لغوی گوه همون مدفوع هستش

که به عنوان فحش و حرف زشت توی فارسی گفتاری خیلی به کار میره

و معمولا مثلا کسی رو اگر بخوایین تحقیر کنید می‌تونید بهش بگین که

تو هیچ گوهی نیستی

این که میگه وقتی که می‌خوام رزومه بنویسم می‌فهمم که هیچ گوهی نیستم

یعنی ارزشی ندارم و آدم خیلی مهمی نیستم

یا اگه این رو به کسی خطاب کنین یعنی دارین تحقیرش می‌کنین

و بهش می گین که تو ارزشی نداری، آدم مهمی نیستی.

خب بچه‌ها پادکست مون رو همین‌جا تموم می‌کنم

اگر از این موضوع خوشتون اومد و دوست داشتین بیشتر درمورد میم ها و جوک‌های فارسی براتون توضیح بدم

حتما تو کامنت‌ها بهم بگین و برام بنویسین که قسمت‌های بعدی میم ها و جوکهای فارسی رو براتون درست بکنم یا نه؟

مورد دیگه‌ای هم که خیلی دوست دارم بدونم اینه ¬که شما چقدر با این میم‌ها و جوکها تونستید ارتباط برقرار کنین؟

و براتون چقدر خنده‌دار بود؟ اصلا خنده دار بود یا نه؟ این‌ها رو هم برای من توی کامنت‌ها بنویسین.

اسم من عسله

مرسی که همراه من بودین

دوستون دارم

خدااااافظ

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

Learn Persian by Podcast | Episode 2 | Persian Memes | Persian & English Subtitles - YouTube ||||||mèmes|||sous-titres| ||||||میم‌ها||English|subtitles| تعلم اللغة الفارسية عن طريق البودكاست الحلقة 2 | الميمات الفارسية | ترجمة الفارسية والإنجليزية - يوتيوب Lerne Persisch per Podcast Folge 2 | Persische Meme | Persische und englische Untertitel – YouTube Learn Persian by Podcast Episode 2 | Persian Memes | Persian & English Subtitles - YouTube Aprende persa por podcast Episodio 2 | Memes Persa | Subtítulos en persa e inglés - YouTube Apprendre le persan par podcast Épisode 2 | Mèmes persans | Sous-titres persans et anglais - YouTube Impara il persiano tramite podcast Episodio 2 | Memi persiani | Sottotitoli persiani e inglesi - YouTube Ucz się perskiego przez podcast Odcinek 2 | Perskie Memy | Napisy w języku perskim i angielskim – YouTube Aprenda persa por podcast Episódio 2 | Memes Persas | Legendas em persa e inglês - YouTube Изучайте персидский с помощью подкаста Эпизод 2 | Персидские мемы | Персидские и английские субтитры – YouTube Lär dig persiska av podcast Avsnitt 2 | Persiska memer | Persiska och engelska undertexter - YouTube

سلام دوستان خوش اومدین به دومین قسمت از پادکست فارسی با من |||пришли|||||||| |||||deuxième|||||| |||||second|episode|"of"|podcast|Persian|"with"| Hello friends, welcome to the second episode of the Farsi podcast with me Bonjour les amis, bienvenue dans le deuxième épisode du podcast Farsi avec moi

ممنونم به خاطر نظرات و پیشنهادات خوبتون و خیلی خوشحالم که پادکست قسمت اول مورد توجه و استقبالتون قرار گرفت. спасибо|||комментарии|||ваших||||||||||||| je vous remercie|||les commentaires||suggestions|votre||||||||du|attention||votre accueil|| |for||comments||suggestions|your good||||||||"of interest"|attention||your reception|was received| Vielen Dank für Ihre Kommentare und Vorschläge und ich freue mich sehr, dass der erste Podcast Ihre Aufmerksamkeit und Akzeptanz gefunden hat. Thank you for your good comments and suggestions, and I am very happy that the podcast of the first episode received your attention and welcome. Merci pour vos bons commentaires et suggestions et je suis très heureux que le podcast du premier épisode ait été reçu par vous.

امروز میخواییم با هم دیگه جوکها و میمهای زبان فارسی که توی شبکه های اجتماعی خیلی رایج هستن رو با هم بخونیم |nous voulons||||blagues||mèmes|||||réseaux||||courants|||||lire |want to||||jokes||memes||||||||||||||read Heute werden wir zusammen Witze und Memes auf Persisch, die in sozialen Netzwerken sehr verbreitet sind, lesen Today we want to read Persian jokes and memes that are very common in social medias. Aujourd'hui, nous voulons lire des blagues et des mèmes persans qui sont très courants sur les réseaux sociaux.

و البته براتون تفسیرش هم میکنم |||sa interprétation|| |"of course"||interpret it|| Und natürlich werde ich sie für Sie interpretieren. And of course I will explain it to you Et bien sûr je vais vous l'expliquer

یکی از راه‌هایی که بخوایم بفهمیم که چقدر نسبت به اون زبونی که دارید یاد می‌گیرید تسلط دارید ||chemin|||nous voulons|comprendre|que|combien|degré|||langue||vous avez|||apprenez|maîtrise| "one of the"|||||"we want to"||||proficient in||||||||are learning|proficiency|"you have" One of the ways to find out how well you know the language you are learning. L'une des façons de savoir à quel point vous maîtrisez la langue que vous apprenez

اینه که جوک‌های اون زبون رو بتونید بفهمید و براتون خنده‌دار باشه ||blague|||langue||puissiez|comprendre||pour vous|rire|| "the thing"||jokes|||||"be able to"|understand|and|||| This is so that you can understand the jokes of that language and find them funny c'est de pouvoir comprendre les blagues de cette langue et qu'elles vous fassent rire.

البته من در این قسمت سعی کردم جوک هایی که حالت عمومی‌تر دارن رو انتخاب بکنم |||||||blague|||sont|général||||| "Of course"|||||||||"that"|general tone|more general||||choose| Of course, in this episode, I tried to choose jokes that are more general Bien sûr, dans cette section, j'ai essayé de choisir des blagues qui sont plus générales.

و کمتر وارد جوکها و میم‌هایی میشم که نیاز به دانش خیلی زیادی از فرهنگ ایرانی داره. |||||meme||je deviens|||||||||| |less|get into|||memes||"I get into"||requirement|||||||| And I rarely get into jokes and memes that require a lot of knowledge of Iranian culture. Et je me lance rarement dans des blagues et des mèmes qui nécessitent une grande connaissance de la culture iranienne. Och jag kommer sällan in på skämt och memes som kräver mycket kunskap om iransk kultur.

به هر حال اگر موضوعی داره که باید توضیح بدم حتما بهتون توضیح میدم. |chaque|||sujet||||explication||||| ||||topic||||||||| Anyway, if there is something that I need to explain, I will definitely explain it to you. Quoi qu'il en soit, s'il y a quelque chose que je dois expliquer, je vous l'expliquerai certainement.

شاید شما هم اینا رو توی زندگی روزمره‌ی خودتون حس بکنید و بتونید باهاش ارتباط برقرار کنید. |||ces choses||||quotidienne||votre|ressentir|faire|||avec lui||établir| |||||||daily life|||feel|do||||connect with|establish a connection| Maybe you feel this in your daily life Peut-être que vous ressentez aussi ces choses dans votre vie quotidienne et que vous pouvez vous y identifier.

خب بریم که با همدیگه اولین جوک یا میم رو بخونیم. Well, let's go and read the first joke or meme together. Alors allons-y et lisons ensemble la première blague ou meme.

خب اولین میم: Well, the first meme: Eh bien, le premier meme :

قیافه کولر وقتی جلوش چایی می خورم ظاهر|cooler||||| la face|climatiseur||devant lui|thé||bois The look|cooler||in front of||| ||||чай|| Air conditioner's face when I drink tea in front of it Le visage de Cooler quand je bois du thé devant

خب نکته‌ای که اینجا وجود داره اینه که ایرانیا عاشق چایی هستن. |point||||exists||||||| Well, the point here is that Iranians love tea. Eh bien, le fait est que les Iraniens adorent le thé.

اکثر ایرانیا عاشق چای هستن و جزو نوشیدنی‌های گرم محبوب توی ایران هستش la plupart des||||||fait partie de|boisson|||préféré|||est Most|Iranians|||||part of||||popular||| Most Iranians love tea and it is one of the most popular hot drinks in Iran La plupart des Iraniens aiment le thé et c'est l'une des boissons chaudes les plus populaires en Iran

و به کسایی که خیلی خیلی چایی دوست دارن میگیم: چایی خور. چایی خور |||||||||||||питье |||||||||on dit||buveur|| |||||||||we say|tea drinker|Tea drinker||Tea drinker And we call those who like tea very much: Chai Khor Et nous appelons ceux qui aiment beaucoup le thé : les buveurs de thé. buveur de thé

من چایی خور هستم یا مثلا اگر دوستت چایی دوست نداشته باشه و نخوره میگه: من چایی خور نیستم |чай||||||||||||||||| ||boire|||||ton ami||||||il ne boit pas||||| ||tea drinker|||"for example"||||||||doesn't drink||||tea drinker| I am a chai khor, or for example, if your friend does not like tea and does not drink, she says: I am not a chai khor Je suis un buveur de thé, ou par exemple, si votre ami n'aime pas le thé et ne boit pas, il dit : je ne suis pas un buveur de thé

برای چای خورها فرقی نمی‌کنه دما چهل درجه باشه یا منفی ده درجه باشه، چاییشون همیشه باید آماده باشه ||buveurs|il n'y a pas de différence|||température||degré|||moins||||leur thé|||| ||drinkers|difference|||temperature||degree|||negative||degree||their tea|||ready| For tea drinkers, it doesn't matter if the temperature is forty degrees or minus ten degrees, their tea should always be ready. Pour les buveurs de thé, peu importe que la température soit de quarante degrés ou de moins dix degrés, leur thé doit toujours être prêt.

و وقتی که تو گرمای تابستون چهل و یکی دو درجه چایی می‌خوری خب کولر طبیعتا تعجب می‌کنه! ||||chaleur|||||||||bois||climatiseur|naturellement|s'étonne|| ||||heat|summer heat|||||degrees|||drink||air conditioner|"of course"|is surprised|| And when you drink tea at forty one or two degrees in the heat of the summer, well, naturally, the air conditioner is surprised! Et quand on boit du thé à quarante un ou deux degrés dans la chaleur de l'été, le plus frais est naturellement surpris !

میم بعدی |suivant next meme: Mème suivant

وقتی رفیقم سیبیل میذاره: چیزی که فکر میکنه شده. چیزی که واقعا شده ||moustache|||||||||| |My friend|mustache|grows||||||||| when my friend grows mustache. what he thinks is done. Something that really happened Quand mon ami se laisse une moustache : Ce qu'il pense être devenu. Ce qui est vraiment devenu.

این میم رو من در میم‌های انگلیسی‌زبان و در فرهنگ‌های دیگه هم دیدم I saw this meme in English-speaking memes and in other cultures as well J'ai vu ce meme dans des memes en anglais et dans d'autres cultures.

اما دلیلی که گذاشتم اینه که یه اشتباه تایپی یا یه اشتباه املایی داره یه کلمه رو غلط نوشته. |||оставил||||||||||||||| |raison|||||||||||orthographique|||||mal| |reason|||||||typo|||mistake|spelling|||||incorrectly| ||||||||||||املایی|||||| But the reason I left it is that there is a typographical error or a spelling error, he wrote a word wrongly. Mais la raison pour laquelle je l'ai mis, c'est qu'il a une faute de frappe ou une faute d'orthographe sur un mot mal écrit.

و جزو اشتباهات رایجی هست که حتی افرادی که زبان مادریشون فارسی هست |||رایج||||||||| ||erreurs|courantes||||||||| |part of|common mistakes|common mistakes|||even|individuals|||mother tongue|| And it is among the common mistakes that even people whose mother tongue is Farsi Et c'est parmi les erreurs courantes que même les personnes dont la langue maternelle est le farsi

و توی ایران تحصیل کردن هم این کارو می‌کنن. |||||||travail|| |||studying|||||| And studying in Iran they do this too. Et ils le font aussi pendant leurs études en Iran.

اون هم این کلمه است: میزاره It is also this word: Mizare C'est aussi ce mot : Mizare

خیلیا این کلمه رو با ز می‌نویسن که غلط هست. beaucoup de gens|||||ز||écrire||| Many people|||||with||write||incorrect| Many write this word with ز , which is wrong. Beaucoup écrivent ce mot avec z, ce qui est faux.

. درستش با ذ هستش correct||ز|est correct form||Z| the correct form is with ذ . C'est correct avec z

شاید بپرسید چرا؟ دلیلشم اینه که اصل کلمه می‌گذارد بوده |il demande||la raison|||principe||il|met| |Ask||the reason is|||root|||puts| You may ask why? My reason is that the original word is "migozarad". Vous pourriez demander pourquoi ? La raison est que le mot d'origine est « گذاشته ».

و در فارسی گفتاری گ حذف میشه و میگیم: میذاره ||persan|oral|گ|suppression|||| ||||g|"is omitted"|||| And in spoken Farsi, g is removed and we say: Mizareh Et en persan parlé, le گ est omis et on dit : « میذاره ».

اما املای کلمه همچنان باید دست نخورده باقی بمونه و با ذ نوشته بشه. |orthographe|کلمه||||inchangée|reste|reste||||| |spelling||still|||untouched|remain|||||| But the spelling of the word should still remain intact and be written with ذ. Cependant, l'orthographe du mot doit rester intacte et être écrite avec ذ.

بریم میم بعدی let's go to the next meme: Passons au prochain meme

وقتی در حال حموم کردنی که یهو از تو کوچه صدای دعوا میاد ||||||вдруг|||||| |||douche|faire||soudain|||rue|le son|bagarre| |||taking a shower|taking a shower||all of a sudden|||alley||fight| When you are taking a shower, you hear a fight from the alley Quand tu prends une douche, tu entends une bagarre dans la ruelle

سریع حوله رو پیچیده دور خودش و اومده نگاه کنه ببینه چه خبره! vite|serviette||a enroulé||||est venu|||voir||il se passe |towel||||||||||| He quickly wrapped the towel around himself and came to see what's going on! Il a rapidement enroulé la serviette autour de lui et est venu voir ce qui se passait !

اغلب این اتفاق‌ها میوفته. توی کشور شما چطوره؟ souvent||événements|- là|arrive|||| "often"||event||happens|||| These things happen often. How is it in your country? Ces choses arrivent souvent. Comment est-ce dans votre pays ?

وقتی اینجا دعوایی میشه یا تصادفی میشه مردم اکثرا وایمیستن تماشا میکنن ||bagarre|||accident||||s'arrêtent|regarder| ||fight|||accident|||mostly|stand and watch|| When there is a fight or an accident here, people mostly stop and watch Quand il y a une bagarre ou un accident ici, la plupart des gens s'arrêtent et regardent

و میخوان ببینن که چه اتفاقی افتاده یا چجور خسارتی وارد شده |ils veulent|voir||||||comment|dommages|subi| |they want||||||||damage|has occurred|has occurred And they want to see what happened or what kind of damage was done Et ils veulent voir ce qui s'est passé ou quel genre de dégâts ont été causés

میم بعدی мем| next meme: Mème suivant

در نود نه درصد مواقع وقتی کسی در اتاقمو باز میکنه در این حالتم ||||cas||||ma chambre|||||état |||ninety-nine percent|situations||||my room|||||"in this state" Ninety-nine percent of the time, when someone opens the door to my room, I am in this state Quatre-vingt-dix-neuf pour cent du temps, quand quelqu'un ouvre la porte de ma chambre, je suis dans cet état

برای من موضوع جالب‌تریه. ||sujet|intéressant|c'est ||subject|| It is more interesting for me. C'est un sujet qui m'intéresse davantage.

من توی خونه کار می‌کنم و بین هر چند ساعت کار یه بازه‌ای رو برای استراحت تعیین می‌کنم |||||||||||||bandeau|||||détermine|je| |||||||between||||||interval|||||set|| I work at home and I set a break between every few hours of work Je travaille chez moi et je me fixe une pause toutes les quelques heures.

مثلا دو ساعت کار می‌کنم نیم ساعت استراحت می‌کنم. например|||||||||| For example, I work for two hours and rest for half an hour. Par exemple, je travaille deux heures et je fais une pause de trente minutes.

جالب اینجاست زمانی که مشغول کار هستم کسی نه وارد اتاقم میشه نه صدام می‌کنه |ici|||occupé||||||ma chambre|||m'appelle|| ||||busy|||||||||my voice|| It is interesting that when I am working, no one enters my room or calls me Il est intéressant de noter que lorsque je suis occupé au travail, personne ne vient dans ma chambre et personne ne m'appelle.

اما به محض اینکه تایم استراحتم میرسه همه با من کار دارن و یهو وارد اتاقم می‌شن! ||dès||temps|de ma pause||||||||soudain|entrent|||entrent ||just for|||break time||||||||all of a sudden|||| But in my rest time , everyone calls me and enters my room! Mais dès que c'est l'heure de ma pause, tout le monde a des affaires à voir avec moi et ils entrent soudainement dans ma chambre !

و من رو در این حالت می‌بینن و بعد فکر می‌کنن تو که بیکاری |||||||voient||||||||es au chômage |||||state||see||||||||unemployed And they see me in this state and then they think that you are doing nothing! Et ils me voient dans cet état et après ils pensent que je ne fais rien.

تو چرا هیچ کاری نمی‌کنی؟ Why don't you do anything?

در صورتی که واقعا تا همین پنج دقیقه پیش مشغول کار بودم! باور کنید! |si|||||||||||| |||||||||busy|||| In case, I was really working until just five minutes ago! believe it! Si je travaillais vraiment jusqu'à il y a cinq minutes ! crois le!

اما خب چیزی که اونا می‌بینن رو باور می‌کنن نه چیزی که من میگم! ||||ils||||||font||||| But they believe what they see, not what I say! Mais ils croient ce qu'ils voient, pas ce que je dis !

برای شما هم این اتفاقا افتاده؟ ||||s'est-il vraiment passé| Has this happened to you? Est-ce que ça vous est arrivé?

خب میم بعدی: شاید این میم بیشتر برای نوجوون‌ها و مخصوصا دخترها باشه. ||||||||adolescents|||surtout|filles| ||||||||teenagers|||especially|girls| Well, the next meme: Maybe this meme is more for teenagers and especially girls. Eh bien, le prochain mème : peut-être que ce mème est plus pour les jeunes et surtout les filles.

من: مامان میتونم |maman| me: mom can I... Moi : Maman, je peux

مامانم: نه ma mère| mom: no Ma mère : Non

من که هنوز نگفتم چی می خواستم |||je n'ai pas dit||| |||I didn't say||| I have not yet said what I wanted je n'ai pas encore dit ce que je voulais

شما هم تو دوران کودکی تون و نوجوانی تون چنین تجربه‌ای داشتین؟ |||||||подростке||||| ||||enfance|votre||adolescence||tellement|||aviez |||period of time||||teenage years||such|experience||had Did you have such an experience in your childhood and adolescence? Avez-vous vécu une telle expérience dans votre enfance et votre adolescence ?

چون اکثر مامانا می‌دونن خواسته‌ای که بچه‌شون داره قطعا خواسته‌ای هست که باید بگن: نه! ||mamans||savent|||||||sûrement||||||dire| |most|moms|||request||||||definitely|request|||||say| Because most moms know that their child's wish is definitely a wish that they have to say: No! Car la plupart des mamans savent que le souhait de leur enfant est définitivement un souhait qu'elles doivent dire : Non !

و ردش کنن. برای همین قبل از اینکه کامل کنه حرفشو مامان میگه: نه! |sa réponse|font||||||||sa parole||| |reject it|||||||complete||his word||| and reject it. That's why before she finishes speaking, mom says: No! et le rejeter C'est pourquoi avant qu'il ait fini de parler, maman dit : Non !

میم بعدی next meme: Mème suivant

وقتی میبینم دوستم دقیقا همون عکسی که توش زشت افتادم رو واسه تبریک تولد استوری کرده |je vois|mon ami|||photo||dedans|laid|je suis tombé||pour|félicitations|anniversaire|story| |see||||photo||||I fell|||||story| When I see that my friend shared on the story the picture in which I looked ugly as a birthday greeting Quand je vois que mon ami a partagé exactement la même photo sur laquelle j'avais l'air moche en guise de voeux d'anniversaire

واقعا چرا؟ شاید از دید ما زشته و از دید اون قشنگه! ||||||c'est moche|||||c'est beau really why? Maybe from our point of view it is ugly and from his point of view it is beautiful! vraiment pourquoi? Peut-être que de notre point de vue c'est moche et de son point de vue c'est beau !

میم بعدی next meme: Mème suivant

بعد از دو ساعت تلاش موفق میشم گوشیمو از بچه فامیل پس بگیرم ||||||||||de la famille|| ||||effort|succeed||my phone||||get back| After two hours of trying, I managed to get my phone back from the child of our relative Après deux heures d'efforts, je réussis à récupérer mon téléphone auprès de la petite cousine.

گالریم Galarim My gallery My gallery: Ma galerie.

تقریبا هر کسی این تجربه رو داشته! Almost||||experience|| Almost everyone has had this experience! Presque tout le monde a eu cette expérience !

میم بعدی next meme: Mème suivant

وقتی دوست صمیمیم بدون اینکه اطلاع بده غیبت میکرد ||proche|||||absence|faisait ||intimate|||inform||skipping class| When my close friend was absent without informing Quand notre ami proche s'est absenté sans prévenir

غیبت‌کردن یعنی چی؟ absence||| what does "gheibat kardan" mean? Que signifie absentéisme ?

یعنی شما روزی که باید برید مدرسه یا دانشگاه سر کلاس درستون حاضر نمی‌شین. |||||aller||||||votre cours|||vous asseyez "It means"|||||||||||your class|attend class|| It means that you do not attend your class on the day you have to go to school or university. C'est-à-dire que le jour où vous devez aller à l'école ou à l'université, vous ne vous présentez pas en classe.

حالا می‌تونه به دلیل بیماری باشه یا حتی به این دلیل باشه که خواب مونده باشین و بیدار نشده باشین به موقع. ||peut||||||||||||sommeil|resté||||||| "now"|||||disease|||"even"|||||||overslept|||||||on time Now, it could be because of illness or even because you fell asleep and didn't wake up on time. Cela peut être dû à une maladie ou même au fait que vous ayez trop dormi et ne vous soyez pas réveillé à temps.

بین دوستای محصل، کسایی که مدرسه و دانشگاه می‌رن و خیلی با هم دیگه صمیمی هستن، ||étudiant||||||vont|vont||||||proches| among|school friends|students|those who||||||go||||||close| between students, those who go to school and university and are very close to each other, Parmi les amis étudiants, ceux qui vont à l'école et à l'université et qui sont très proches les uns des autres,

این کار رایجه قبل از اینکه نرن یا تصمیم میگیرن که فردا غیبت بکنن، حتما به دوستشون اطلاع میدن ||régulier||||partent|||prennent||||faire|||leur ami||donnent ||common||||they go||decide|they inform|||skip class||definitely|to|their friend|inform| This is a common, before they decide to be absent tomorrow, they must inform their friend. C'est une pratique courante, avant de partir ou de décider de s'absenter demain, ils doivent en informer leur ami.

و میگن که: من فردا نمیام مدرسه. من فردا نمیرم دانشگاه. |||||je viens||||n'irai pas| |||||I'm not coming||||| And they say: I will not come to school tomorrow. I will not go to university tomorrow. Et ils disent : je ne viendrai pas à l'école demain. Je n'irai pas à l'université demain.

میم بعدی next meme: Mème suivant

خانوادم: ایشالا زن میگیره آدم میشه ma famille|inshallah|||| My family|God willing|woman||| My family: If God will, he takes a wife and becomes a man Ma famille : Oui, il prend une femme et devient un homme

:من و زنم ||ma femme me and my wife: : Moi et ma femme

ایشالله در واقع ان شالله بوده و یک کلمه‌ی عربی هست که توی فارسی گفتاری میگن ایشالله inshallah||||inshallah|||||||||||||inshallah God willing||"in fact"||God willing||||||||||||| Ishallah, in fact, it was En-sha-allah and this is an Arabic word that is spoken in Farsi and we say Ishallah Ishallah, en fait, c'était "shallah" et il y a un mot arabe qui est parlé en farsi

و معناش یعنی «اگر خدا بخواهد» اگر خدا بخواد زن می‌گیره |sa signification||||veut|||veut|||prendra |It means|means "if God wills"|||wants|||||| And its meaning is "if God will", if God will, he will take a wife Et sa signification est "si Dieu le veut", si Dieu le veut, il prendra une femme

و زمانی این حرف رو میزنن یعنی زمانی از ایشالله (ان شا الله) استفاده می‌کنن |||||||||||si|||| |||||they say||||||God|God||| and when they use Ishallah Et quand ils disent cela, cela signifie qu'à ce moment-là, ils utilisent incha'Allah (ان شا الله)

که امید انجام چیزی یا اتفاقی رو داشته باشن و برای اینکه اون اتفاق خاص بیفته امیدوار هستن |||||événement|||||||||spécial|arrive|| ||||||||||||||special||| that they hope to do something or hope for that particular event to happen qu'ils ont l'espoir d'accomplir quelque chose ou qu'un événement se produise et qu'ils espèrent que cet événement particulier se produise

حالا زن می‌گیره یعنی چی؟ یعنی ازدواج کنه |||prend||||| ||||||"meaning" or "that is"|| What does it mean that he is getting a wife now? It means to get married Maintenant, que signifie 'prendre une femme' ? Cela signifie se marier.

و برای مردها این عبارت به کار میره. برای آقایون به جای ازدواج کردن می‌تونیم بگیم: زن گرفتن ||les hommes||expression|||||messieurs|||||||dire|| ||men||phrase|||||gentlemen||||||we can|take a wife|| And this phrase is used for men. For men, instead of getting married, we can say: getting a wife Et cette expression est utilisée pour les hommes. Pour les messieurs, au lieu de se marier, on peut dire : 'prendre une femme'.

برای خانوما میگیم: شوهر کردن |||mari| |ladies||husband| For women, we say: taking a husband Pour les femmes, on dit : 'prendre un mari'.

پس میگه: ایشالله یعنی اگه خدا بخواد ازدواج می‌کنه آدم میشه |||||||mariage|||| So he says: if God will, he will get married and become a man Alors il dit : si Dieu le veut, cela signifie que si Dieu le veut, il se mariera et deviendra un homme

حالا آدم میشه یعنی چی؟ What does it mean to become a man now? Que signifie devenir une personne maintenant ?

واقعا نمی‌دونستم این یه جمله اینقدر می‌تونه معنا و مفهوم داشته باشه که بخوام در موردش توضیح بدم |ne|savais|||phrase|||peut|||sens||||||à son sujet|| |||||sentence|so much|||meaning and concept||meaning and concept|||||about|about it|| I really did not know that this one sentence could have so much meaning that I wanted to explain about it Je ne savais vraiment pas que cette phrase pouvait avoir tellement de sens que je voulais expliquer à ce sujet

حالا آدم میشه، آدم میشه یعنی چی؟ |||||"meaning"| Now, what does become a man mean? Maintenant que vous devenez une personne, qu'est-ce que cela signifie de devenir une personne ?

یعنی که طرف سر به راه میشه. یعنی از اون کارای عجیب غریب و بچه گونش دست برمی‌داره ||طرف||||||||choses||étranges|||bêtises||| "means"||The person||||||||antics|strange|weird|||childish behavior||"gives up"| This means that the person becomes more responsible. It means they stop their odd and childish behaviors. C'est-à-dire que la personne se met au pas. C'est-à-dire qu'elle renonce à ces choses étranges et enfantines.

و می‌چسبه به زندگیش، میره سر کار، پول در میاره، خونواده تشکیل میده و و و |il|il s'accroche||sa vie|||||||famille||||| ||sticks to|||||||||family|starts a family|||| And they focus on their life, go to work, earn money, start a family, and so on. Et il s'accroche à sa vie, il va travailler, il gagne de l'argent, il fonde une famille, etc.

توی فرهنگ ما این یک باور قدیمی هست که فکر می‌کنن اگر پسری ازدواج بکنه یا به اصطلاح زن بگیره آدم میشه |||||||||||||fils|||||à proprement parler|||| ||||||||that|||||boy|||||so to speak|||| In our culture, there is an old belief that they think if a boy gets married or, in other words, takes a wife, he becomes an adult. Dans notre culture, c'est une vieille croyance qu'on pense qu'un garçon devient un homme s'il se marie ou, pour ainsi dire, prend une femme.

یعنی دست از بچه‌بازی و بازیگوشی بر میداره و می‌چسبه به زندگیش و پیشرفت می‌کنه ||||||espièglerie||prend||||||||| ||||||mischief||gives up||||||||| It means that he stops being a child and sticks to his life and makes progress. Cela signifie qu'il arrête de jouer et de faire le fou, et qu'il se concentre sur sa vie et progresse.

که عکس هم می‌بینین میگه من حتی اگر زن هم بگیرم ||||vous voyez||||||| |photo|||see|||"even if"|||| As you can see in the picture, he says that even if I get a wife Comme vous pouvez le voir sur la photo, il dit que même si je prends une femme.

اینجوری لباس دایناسور می‌پوشیم و میریم توی خیابون ||dinosaure||portons|||| ||dinosaur|||||| We dress up as dinosaurs and go down the street Nous portons des vêtements de dinosaure comme ça et nous allons dans la rue.

یعنی بعد از ازدواج هم آدم نمیشم |||mariage|||je ne deviens ||||||I won't become It means that I will not become a man even after marriage Cela signifie que je ne deviendrai pas une personne même après le mariage

بعدی next: le prochain

درمان قطعی دندان درد در ایران. traitement|définitif|dentaire|dentaire|| Definitive treatment|definitive|tooth||| Definitive treatment of toothache in Iran. Traitement définitif des maux de dents en Iran.

فعلا با اون ورت بخور pour l'instant|||ورق| for now|||that| Eat with that side for now Mange avec ça pour l'instant

ولی واقعا جواب میده...! شما تا حالا همچین حرفی شنیدین؟ |||||||tellement|chose|avez entendu ||||||"ever"|||heard But it really works...! Have you ever heard such a word? Mais ça marche vraiment... ! Avez-vous déjà entendu quelque chose comme ça ?

بگید که دندونم درد می‌کنه و بعد بهتون بگن با اون ورت بخور؟ آره یا نه؟ ||ma dent||مورد|||||||||||| ||my tooth|||||||||||||| Tell someone that I have a toothache and then they tell you to eat with that side for now Dites que j'ai mal aux dents et après on vous dit de manger avec ça ? Oui ou non ?

خب بعدی well next: Eh bien, prochain.

ایرانیا وقتی از خونه میرن بیرون: آخیش پوسیدم تو اون چاردیواری ||||vont||ah|je suis fatigué|||enclos ||||"go"||Finally! I’m free!|"I rotted"|||four walls When Iranians go out of the house: finally, I rotted in that house Les Iraniens quand ils sortent de chez eux : Ah, je suis fatigué d'être enfermé dans ces quatre murs.

وقتی برمی گردن: هیچ جا خونه خود آدم نمیشه ||retourne||endroit||||il n'est pas possible |||||||one's own| When they return: home sweet home Quand on revient : nulle part n'est comme chez soi

راست میگه! برای شما چطوریه؟ شما هم اینجوری هستید یا نه؟ ||||comment ça va||||êtes|| ||||how is it|||||| He is right! How is it for you? Are you like this or not? C'est vrai ! Et pour vous, comment ça se passe ? Êtes-vous comme ça aussi ou non ?

خب بریم یه کلمه رو معنی کنیم: چاردیواری |||||traduire|faire| well|||||Four walls||Four walls Well, let's define a word: chardivari Bon, allons définir un mot : chardewari

چاردیواری یا همون چهار دیواری به معنی همون خونه هستش ||||mur||||| ||||wall||||| Four-walled or chardivari means house Quatre murs signifient la même maison

یا یه جای بسته که معمولا این کلمه بار معنایی منفی داره |||||||||signification|négatif| |||||usually||||negative connotation|negative connotation| Or a closed place, as this word usually has a negative meaning Ou un lieu fermé, car ce mot a généralement un sens négatif

کلمه‌ی خونه رو به کار نمی‌بره مثل یک جایی توصیفش می‌کنه که با چهار تا دیوار محصور شده ||||||ne|||||sa description||||||||entouré| |||||||||||"describes it"|||||||walls|enclosed| She does not use the word "home", she describes it as a place surrounded by four walls Il n'utilise pas le mot maison, il le décrit comme un endroit entouré de quatre murs.

انگار اونجا گیر افتاده ||bloqué| It seems||stuck| It seems to be stuck there On dirait qu'il est coincé là.

پس بارمعنای خیلی مثبتی نداره |signification||positif| |positive connotation|very|positive connotation| So it does not have a very positive meaning Donc, cela n'a pas une connotation très positive.

یه اصطلاح دیگه هم با «چاردیواری» بهتون یاد بدم که ایرانی‌ها خیلی به کار میبرن میگن |terme||||||||||||||utilisent| |expression||||Four walls||||||||||they use| Let me teach you another term with "chardivari" that Iranians use a lot Laissez-moi vous apprendre un autre terme avec "chardivari" que les Iraniens utilisent beaucoup

چاردیواری اختیاری |optionnel |Optional chardivari ekhtiari Quatre murs, optionnel

حالا یعنی چی؟ یعنی خونه‌ی خودمه و اختیارش با خودمه! ||||||c'est à moi||sa disposition||moi ||||||||its control||my house What does it mean now? It means it's my house and I have the right to it! Alors ça veut dire quoi ? Ça veut dire que c'est ma maison et que j'en fais ce que je veux !

یعنی هر کاری دوست دارم می‌کنم! مختارم اینجا هر کاری بکنم به کسی ربطی نداره! چهار دیواری اختیاری |||||||je suis libre|||||||ne regarde|||| |||||||free to choose||||||anyone|"concern"|"none of your business"|||"my choice" It means, I do whatever I like! I am free to do anything here, it has nothing to do with anyone! chardivari ekhtiari Ça veut dire que je fais tout ce que je veux ! J'ai la liberté de faire ce que je veux ici, ça ne regarde personne ! Quatre murs à ma guise.

آخیش رو هم براتون معنی کنم و بریم سراغ میم آخر ||||||||à propos de|| "Phew"||||"mean"||||"move on to"||last one I will explain "akheish" to you and let's go to the last meme Je vais aussi vous expliquer le dernier mot et ensuite nous passerons à la lettre M.

زمانی از این کلمه استفاده می‌کنیم که از یک موقعیت سخت و دشوار رد شدیم و به یه راحتی و آسودگی رسیدیم ||||||||||situation|||||||||||aisance|arrivons ||||||||||Tough situation overcome|Difficult||Difficult|got through|||||||Relief|we reached We use this word when we passed a difficult and hard situation and reached a comfort On utilise ce mot quand nous avons traversé une situation difficile et que nous arrivons à un état de confort et de détente.

آخیش بالاخره امتحانات تموم شد Phew|finally||| Finally, the exams are over Ah, enfin les examens sont terminés.

یا مثل این میم: آخیش پوسیدیم توی اون چاردیواری |||||nous avons pourri||| |||||We rotted|||four walls Or like this meme: finally we rotted inside that wall Ou comme ce mème : Ah, nous avons pourri dans ces quatre murs.

پس وقتی از یه شرایط و موقعیت سخت و طاقت فرسایی میایید بیرون و اون رو رد می‌کنید ||||||situation|||endurance|épuisant|vous venez||||||| |when|||difficult situation||situation|||endurance|exhausting|come out of|||||get through||you pass So when you come out of a difficult and exhausting situation and you passed it Alors, quand vous sortez d'une situation difficile et éprouvante et que vous la surmontez

اولش می‌گید آخیش و بعد ادامه جمله تون رو میگین au début||dit|ah||||phrase|||vous dites ||say||||continue||||you First you say "Akheish" and then you say the rest of your sentence Au début, vous dites 'Ahh' et ensuite vous continuez avec votre phrase

خب بریم آخرین مورد هم بخونیم: |||cas|| ||last|item|| Well, let's read the last one: Eh bien, lisons le dernier point :

آدم تا وقتی شروع نکنه به نوشتن رزومه، نمیفهمه هیچ گوه خاصی نیست ||||fasse|||CV|ne comprend||grosse bêtise|spécial| |||||||resume|doesn't realize||damn thing|special thing| One does not understand that he is not a special person, until one starts writing a resume L'homme ne comprend pas qu'il n'y a vraiment rien de spécial tant qu'il ne commence pas à écrire son CV

خب معنای لغوی گوه همون مدفوع هستش |signification|lexical|fiente||excrément|est |meaning|literal|feces||Feces| Well, the literal meaning of goh is feaces Eh bien, le sens littéral de 'goh' est simplement des excréments.

که به عنوان فحش و حرف زشت توی فارسی گفتاری خیلی به کار میره |||insulte||mot|||||||| ||swear word|curse word|||||||||| which is used a lot as swearing and obscene words in spoken Farsi Cela se dit souvent comme une insulte ou un mot grossier en persan parlé.

و معمولا مثلا کسی رو اگر بخوایین تحقیر کنید می‌تونید بهش بگین که ||||||vous voulez|humilier|||vous pouvez||dites| |"usually"||||||humiliate|||||| And usually, for example, if you want to humiliate someone, you can tell him that Et généralement, par exemple, si vous souhaitez rabaisser quelqu'un, vous pouvez lui dire que

تو هیچ گوهی نیستی ||valeur|tu n'es ||worthless person| to hich gohi nisti Tu n'es rien du tout

این که میگه وقتی که می‌خوام رزومه بنویسم می‌فهمم که هیچ گوهی نیستم ||||||veux||||je comprends|||valeur| It says that when I want to write a resume, I understand that I am nothing C'est quand je veux écrire un CV que je réalise que je ne vaut rien.

یعنی ارزشی ندارم و آدم خیلی مهمی نیستم |de valeur|je n'ai pas||||important| |valuable|||||important person| It means that I have no value and I am not a very important person Cela signifie que je n'ai aucune valeur et que je ne suis pas quelqu'un de très important.

یا اگه این رو به کسی خطاب کنین یعنی دارین تحقیرش می‌کنین ||||||||||sa dévalorisation|| ||||||addressing|address them|means|are (you)|humiliating them|| Or if you say this to someone, it means you are humiliating him Ou si vous le dites à quelqu'un, cela signifie que vous le rabaissez.

و بهش می گین که تو ارزشی نداری، آدم مهمی نیستی. |||on dit||||||| |||say|||valuable|||| And you tell him that you have no value, you are not an important person. Et vous lui dites que vous n'avez aucune valeur, que vous n'êtes pas une personne importante.

خب بچه‌ها پادکست مون رو همین‌جا تموم می‌کنم Well, guys, I will end our podcast here Eh bien, les gars, je vais terminer notre podcast ici

اگر از این موضوع خوشتون اومد و دوست داشتین بیشتر درمورد میم ها و جوک‌های فارسی براتون توضیح بدم ||||vous||||||||||||||| |||topic|you like||||||about||||||||| If you like this topic and would like me to explain more about Farsi memes and jokes Si vous aimez ce sujet et souhaitez que je vous explique plus sur les mèmes et les blagues en farsi

حتما تو کامنت‌ها بهم بگین و برام بنویسین که قسمت‌های بعدی میم ها و جوکهای فارسی رو براتون درست بکنم یا نه؟ ||commentaire||||||||||||||blagues||||||| ||comment||||||write to me||||||||jokes||||||| Be sure to tell me in the comments and write to me whether I will prepare the next episodes of Farsi memes and jokes for you or not? Assurez-vous de me dire dans les commentaires et écrivez-moi si je préparerai les prochains épisodes de mèmes et de blagues en farsi pour vous ou non ?

مورد دیگه‌ای هم که خیلی دوست دارم بدونم اینه ¬که شما چقدر با این میم‌ها و جوکها تونستید ارتباط برقرار کنین؟ |||||||||||||||||||avez-vous pu||| case||||||like|||||||||||||you could|connect with|establish| Another thing I would like to know is how much you could understand these memes and jokes? Une autre chose que j'aimerais savoir, c'est à quel point vous pourriez vous identifier à ces mèmes et blagues ?

و براتون چقدر خنده‌دار بود؟ اصلا خنده دار بود یا نه؟ این‌ها رو هم برای من توی کامنت‌ها بنویسین. ||||||at all||||||||||||||| And was it funny or not? Write for me in the comments. Et à quel point était-ce drôle pour vous ? C'était drôle ou pas ? Écrivez-les moi dans les commentaires.

اسم من عسله My name is Asal Je m'appelle Asaleh

مرسی که همراه من بودین Thank you for being with me Merci d'être avec moi

دوستون دارم I love you all je vous aime bien

خدااااافظ au revoir Goodbye God byeee Oh mon Dieu