دولت و انقلاب در ایران (5)
Regierung und Revolution im Iran (5)
Government and revolution in Iran (5)
Gobierno y revolución en Irán (5)
Gouvernement et révolution en Iran (5)
Governo e rivoluzione in Iran (5)
Governo e revolução no Irão (5)
Regering och revolution i Iran (5)
İran'da hükümet ve devrim (5)
نهادهای انقلابی مثل سپاه، کمیتهها، شورای انقلاب و دادگاههای انقلاب عمدتا از طبقه خردهبورژوازی بودند و کشاورزان و کارگران صنعتی نقش چندانی در این نهادها نداشتند.
Revolutionäre Institutionen wie Revolutionsgarden, Komitees, Revolutionsrat und Revolutionsgerichte stammten hauptsächlich aus dem Kleinbürgertum, und Bauern und Industriearbeiter spielten in diesen Institutionen keine große Rolle.
Revolutionary institutions such as the Revolutionary Guards, Committees, Revolutionary Council, and Revolutionary Courts were mainly from the petty bourgeoisie, and farmers and industrial workers did not play much of a role in these institutions.
طبقه خرده بورژوازی هم تشکیل شده بود از بازرگانان، ملاها، شاگردان بازار، مغازهدارها و بیکارها.
Das Kleinbürgertum bestand aus Kaufleuten, Mullahs, Marktstudenten, Ladenbesitzern und Arbeitslosen.
The petty bourgeoisie consisted of merchants, mullahs, market students, shopkeepers, and the unemployed.
دولت موقت علاوه بر مسائل سیاسی باید با مسائل اجتماعی و اقتصادی هم دست به گریبان میشد و تلاش میکرد تا مشکلات بین کشاورزان و مالکان، و کارگران و کارفرماها را رفع و رجوع کند.
Neben politischen Fragen musste sich die Übergangsregierung mit sozialen und wirtschaftlichen Fragen befassen und versuchte, die Probleme zwischen Landwirten und Eigentümern sowie Arbeitnehmern und Arbeitgebern zu lösen.
In addition to political issues, the interim government had to deal with social and economic issues and tried to resolve the problems between farmers and owners, and workers and employers.
توجه داریم که یکی از عوامل اصلی انقلاب بحران اقتصادی بود و این بحران هنوز برطرف نشده بود.
Wir stellen fest, dass einer der Hauptfaktoren der Revolution die Wirtschaftskrise war und diese Krise noch nicht gelöst war.
We note that one of the main factors of the revolution was the economic crisis and this crisis had not yet been resolved.
اصلاحات ارضی هم که در بعضی استانها مثل کردستان و آذربایجان کامل انجام نشده بود، مناقشه برانگیز بود.
Umstritten waren Landreformen, die in einigen Provinzen wie Kurdistan und Aserbaidschan noch nicht abgeschlossen waren.
Land reforms, which had not been completed in some provinces such as Kurdistan and Azerbaijan, were controversial.
کشاورزان که تا قبل از سقوط رژیم شاه از شاه حمایت میکردند در مقابله با مالکان قدیم قرار گرفته بودند که تحت پوشش کمیتههای انقلابی و با حمایت دولت و ارتش سعی داشتند زمینهایی که طی اصلاحات ارضی از دست داده بودند دوباره پس بگیرند.
Die Bauern, die den Schah vor dem Sturz des Schah-Regimes unterstützten, standen den alten Besitzern gegenüber, die unter dem Deckmantel der Revolutionskomitees und mit Unterstützung der Regierung und der Armee versuchten, das Land zurückzugewinnen, das sie während der Landreformen verloren hatten .
The farmers who supported the Shah before the fall of the Shah's regime were facing the old owners who, under the cover of the revolutionary committees and with the support of the government and the army, tried to regain the land they had lost during the land reforms.
مناقشه بین کشاورزان و مالکان تقریبا در همه جای کشور وجود داشت و دولت موقت از مالکان دفاع میکرد و حتی به نوشته کتاب بین مالکان اسلحه توزیع میکرد.
There were conflicts between farmers and owners almost everywhere in the country, and the interim government defended the owners and even distributed weapons to the owners according to the book.
از طرف دیگر کشاورزان هم تلاش داشتند با تصرف زمینهایی که یا متعلق به خانواده سلطنتی یا مالکان بزرگ بودند، سهمی از فروپاشی رژیم سابق ببرند.
On the other hand, the farmers were trying to take part in the collapse of the former regime by seizing the lands that belonged to the royal family or big landowners.
همین مناقشات یکی از عوامل اصلی درگیریها در کردستان و گنبد شد.
These disputes became one of the main factors of conflicts in Kurdistan and Gonbad.
شوراهای دهقانی که با کمک حزبهای دست چپی مثل کومله و دموکرات در کردستان و فداییان خلق در گنبد ایجاد شده بودند خواهان زیرکشت رفتن زمینهای حامیان رژیم سابق توسط دهقانان بودند که دولت موقت اجازه چنین کاری را نمیداد و اینکار را غیرقانونی اعلام کرده بود.
||||||||||Komala||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Peasant councils that were established with the help of left-wing parties such as Kumle and Democrats in Kurdistan and the people's devotees in Gonbad wanted the peasants to cultivate the lands of supporters of the former regime, which the interim government did not allow and declared this illegal.
در نهایت وقتی تلاش برای حل مسالمت آمیز این مطالبات و مناقشات ناکام ماند، درگیریها به خشونت کشیده شد و تاریخ مصیبتبار ایران باز هم شاهد درد و رنج و خونریزی شد.
Finally, when the efforts to peacefully resolve these demands and disputes failed, the conflicts escalated to violence, and Iran's tragic history once again witnessed pain and bloodshed.
در مورد کارگران و کارفرماها هم وضعیت تقریبا مشابه کشاورزان و مالکان بود، با این تفاوت که کارگران صنعتی عمدتا از قبل با تفکرات چپ آشنا بودند، شوراهای کارگری مطالباتی داشتند مثل چهل ساعت کار در هفته، دستمزدهای بالاتر، پرداخت سهمی از سود، شناسایی شوراهای کارگران، قانونی شدن اعتصابات، تشکیل صندوق بیکاری در وزارت کار و غذای روزانه.
In the case of workers and employers, the situation was almost the same as that of farmers and owners, with the difference that industrial workers were mostly already familiar with leftist ideas, labor councils had demands such as forty hours of work per week, higher wages, payment of a share of profits, recognition of the councils. workers, the legalization of strikes, the formation of an unemployment fund in the Ministry of Labor and daily food.
امکان تحقق این خواستهها در آن زمان وجود نداشت.
It was not possible to fulfill these demands at that time.
کارگران سعی کردند با برگزاری اعتصاب دولت موقت را برای تحقق خواستههاشان تحت فشار بگذارند که در نهایت توسط ارتش و نهادهای انقلابی سرکوب شدند.
The workers tried to put pressure on the interim government to fulfill their demands by holding a strike, which were finally suppressed by the army and revolutionary institutions.
در ارتش هم وضع مشابهی وجود داشت، مثلا در نیروی هوایی شوراهایی انقلابی تشکیل شد که به دنبال دموکراسی و برابری بودند، مثلا میگفتند که ارتش باید بیطبقه باشد و نباید کسی درجه داشته باشد.
There was a similar situation in the army, for example, revolutionary councils were formed in the air force, which sought democracy and equality, for example, they said that the army should be classless and no one should have a rank.
همین اصطلاح بیطبقه بودن نشان از عمق نفوذ ادبیات چپ در تودههای مردم داشت.
The very term of classlessness showed the depth of influence of leftist literature in the masses of people.
در کل به نظر میرسد که دولت موقت در بسیج تودهها و یافتن راهحلی برای مطالبات تودهها ناکام بود.
In general, it seems that the interim government was unsuccessful in mobilizing the masses and finding a solution for the demands of the masses.
مطالباتی که غالبا به حق بودند و انقلاب این امید را در دل تودهها زنده کرده بود که بتوانند بعد از سالها سرکوب رژیم شاه به این مطالبات دست پیدا کنند.
The demands that were often right and the revolution had revived the hope in the hearts of the masses that they could achieve these demands after years of repression by the Shah's regime.
هرچقدر دولت موقت در اینکار ناموفق بود، بنیادگرایان اسلامی موفق بودند و توانستند به بسیج تودهها دست بزنند و قدرت را به دست بگیرند.
However unsuccessful the interim government was in this, the Islamic fundamentalists were successful and were able to mobilize the masses and seize power.
این بسیج تودهها در قدم اول به بنیادگرایان اسلامی کمک کرد تا اکثر کرسیهای مجلسی که قرار بود قانون اساسی را تصویب کند به دست بیاورند.
In the first step, this mobilization of the masses helped the Islamic fundamentalists to win the majority of seats in the parliament that was supposed to approve the constitution.
پیشنویس اولیه قانون اساسی به زعم نویسنده لیبرال و سکولار بود که به نظر من اشتباه است چون در اصل 66 پیشنویس قانون اساسی به صراحت گفته شده که «مجلس شورای ملی نمیتواند قوانینی وضع کند که با اصول مسلم اسلام و قانون اساسی مغایرت داشته باشد.» علاوه بر این طبق این پیشنویس رییس جمهور، نخستوزیر و وزرا حتما باید مسلمان، ایرانی الاصل و تابع ایران میبودند.
According to the author, the initial draft of the constitution was liberal and secular, which I think is wrong because it is clearly stated in Article 66 of the draft constitution that "the National Assembly cannot enact laws that contradict the established principles of Islam and the constitution." In addition, according to this draft, the president, prime minister and ministers must have been Muslim, Iranian by origin and subject to Iran.
با اینحال بنیادگرایان اسلامی این قانون اساسی را قبول نداشتند.
However, Islamic fundamentalists did not accept this constitution.
بنیادگرایان اسلامی با کسب اکثریت کرسیهای مجلس خبرگان قانون اساسی، پیشنویس اولیه قانون اساسی را کنار گذاشتند و پیشنویس جدیدی را با 188 ماده مبنا قرار دادند که البته میبایست اصلاح میشد.
By winning the majority of seats in the Constitutional Expert Assembly, the Islamic fundamentalists abandoned the initial draft of the constitution and put a new draft with 188 articles as the basis, which of course had to be amended.
در این پیشنویس به ولایت فقیه تصریح شده بود و اینکه حاکمیت متعلق به خداست و تمام قوانین باید مبتنی بر اسلام باشد.
In this draft, it was specified to the authority of the jurist and that the sovereignty belongs to God and all laws must be based on Islam.
بنیادگرایان اسلامی که با بسیج تودهها دست بالا را نسبت به میانهروها داشتند با به دست آوردن مجلس خبرگان قانون اساسی اولین پیروزی خود را به دست آوردند.
The Islamic fundamentalists, who had the upper hand over the moderates by mobilizing the masses, won their first victory by winning the Assembly of Constitutional Experts.
با تصویت قانون جدید مطبوعات هم هرگونه انتقاد از رهبران مذهبی را ممنوع کرده و مجازات زندان برایش در نظر گرفتند.
With the approval of the new law, the press also banned any criticism of religious leaders and considered a prison sentence for it.
بعد از تسخیر سفارت آمریکا در تهران دومین پیروزی بنیادگرایان اسلامی هم به دست آمد، دانشجویان خط امام از اسناد به دست آمده از سفارت بر ضد میانهروها استفاده کردند.
After the capture of the American embassy in Tehran, the second victory of the Islamic fundamentalists was achieved, the students of Khat Imam used the documents obtained from the embassy against the moderates.
دولت موقت که یک روز بعد از اشغال سفارت استعفا کرده بود هم به دست شورای انقلاب افتاد.
The provisional government, which had resigned a day after occupying the embassy, also fell into the hands of the Revolutionary Council.
حکومت جدید تلاش کرد تا به نارضایتیهایی که دولت موقت را فلج کرده بود خاتمه دهد، چپها را با شعار جنگ با امپریالیسم راضی کرد، دهقانان را با اجازه مصادره املاک مالکان بزرگ و کارگران صنعتی را با تقسیم سود، البته با انحلال سندیکاهای کارگری و ایجاد شوراهای اسلامی کار، کاری کرد که کارگران جذب حکومت شوند، خصوصا اینکه کارگران دیگر حمایت صد در صدی چپها را نداشتند چرا که چپها تحت لوای مبارزه با امپریالیسم در جبهه بنیادگرایان قرار گرفته بودند و هرگونه اعتراض و اعتصاب به منزله عملی ضد انقلابی تلقی میشد.
The new government tried to put an end to the grievances that had paralyzed the Provisional Government, appeasing the left with the slogan of war against imperialism, appeasing the peasants by allowing the confiscation of the property of the big landowners and the industrial workers by dividing the profits, of course, by dissolving the trade unions and creating The Islamic labor councils made the workers attracted to the government, especially since the workers no longer had 100 percent support from the leftists because the leftists were under the banner of fighting imperialism in the fundamentalist front and any protest and strike was considered as an anti-revolutionary act.
روند روبه رشد و انحصارگرایانه حزب جمهوری اسلامی که آرام آرام همه مناسب کلیدی را فتح میکرد باعث انتقادات فزاینده میانهروها شد.
The growing and exclusivist trend of the Islamic Republic Party, which slowly conquered all the key parties, caused increasing criticism from the moderates.
احتمالا به همین دلیل در اولین انتخابات ریاست جمهوری، آیت الله خمینی، روحانیون را از نامزدی ریاست جمهوری منع کرد، نامزد حزب جمهوری اسلامی هم از بنیصدر شکست خورد.
Probably for this reason, in the first presidential election, Ayatollah Khomeini forbade clerics from running for the presidency, and the candidate of the Islamic Republic Party was also defeated by Bani Sadr.
پیروزی ابوالحسن بنیصدر، پیروزی میانهروها و شکست بنیادگرایان اسلامی بود.
The victory of Abul Hassan Bani Sadr was the victory of moderates and the defeat of Islamic fundamentalists.
بنیصدر در تلاش برای کسب قدرت به رادیکالهای اسلامی مثل مجاهدین خلق نزدیک شد، میانهروها هم دوباره در صحنه سیاسی کشور فعال شدند.
حزب جمهوری اسلامی برای به دست آوردن برتری سابق تلاش کرد در انتخابات مجلس اکثریت را به دست بیاورد و با توجه به توانایی بسیج تودهای و نفوذ بالای خود در قدرت و کنترل رسانهها به این هدف دست پیدا کرد و اکثریت مجلس در اختیار بنیادگرایان اسلامی قرار گرفت.
In order to regain its former superiority, the Islamic Republic Party tried to gain a majority in the parliamentary elections, and due to its ability to mobilize mass and its high influence in the power and control of the media, it achieved this goal, and the majority of the parliament was given to the Islamic fundamentalists. .
چپها و مجاهدین خلق هیچ کرسیای به دست نیاوردند و مابقی کرسیها در اختیار میانهروها قرار گرفت.
The leftists and the People's Mojahedin did not win any seats and the rest of the seats were given to the moderates.
مجلس با نخستوزیر کردن محمدعلی رجایی عملا قوه مجریه را هم به دست بنیادگرایان اسلامی سپرد.
By appointing Mohammad Ali Rajaee as the prime minister, the parliament practically handed over the executive power to the Islamic fundamentalists.
بنیصدر ایستادگی کرد و در نهایت به دلیل عدم کفایت سیاسی و بعد از اینکه فرماندهی کل قوا از او گرفته شده بود از ریاست جمهوری خلع شد.
Bani|Sadr|||||||||||||||||||||||||||
مجاهدین در حمایت از بنیصدر وارد مبارزه مسلحانه با حکومت شدند که نتیجهاش اضافه کردن برگی خونین و پر دردی دیگر به تاریخ ایران بود.
the Mujahideen|||||||||||||||adding another|||||||||||
In support of Bani Sadr, the Mujahideen entered into an armed struggle with the government, which resulted in adding another bloody and painful page to the history of Iran.
اقدامات بنیصدر و مجاهدین و فضای ترور و وحشتی که مجاهدین در ایران ایجاد کرده بودند، همراه با حمله نظامی عراق به ایران، باعث به محاق رفتن لیبرالها و میانهروها شد و جبهه ملی توسط آیتالله خمینی مرتد اعلام شد.
||||||||||||||||||||||||||eclipse|||||||||||||||||
The actions of Bani Sadr and the Mujahideen and the atmosphere of terror and terror created by the Mujahideen in Iran, along with Iraq's military attack on Iran, caused liberals and moderates to join forces, and the National Front was declared apostate by Ayatollah Khomeini.
کتاب در همین برهه از تاریخ ایران به پایان میرسد و نویسنده در انتهای کتاب نشانههایی از ترمیدور در انقلاب را بیان میکند.
The book ends at this point in Iran's history, and the author describes signs of Thermidor in the revolution at the end of the book.
ایدئولوژی حکومت بر اساس ناسیونالیسم اسلامی قرن نوزدهم بود که در بعد سیاسی استکبارستیز و در بعد اقتصادی برمبنای تولید کم، استقلال و خودکفایی اقتصادی ملی تعریف میشد.
The ideology of the government was based on Islamic nationalism of the 19th century, which was defined in the political dimension as anti-arrogance and in the economic dimension based on low production, independence and national economic self-sufficiency.
همچنین روحانیون برای خود نقشی تاریخی قائل بودند یعنی باید جامعه را آماده ظهور آخرین امام شیعیان میکردند.
Also, the clerics considered a historical role for themselves, that is, they had to prepare the society for the appearance of the last Shia imam.
یعنی باید بدیها را از بین میبردند و فضیلتهای انقلابی و دینی را نشر میدادند.
That is, they should have eliminated evils and spread revolutionary and religious virtues.
به نظر اینها دولت-ملت نتیجه نفوذ غربیها بود و میبایست دوباره امت را سازماندهی کرد که تمامی پیروان دین اسلام را در بربگیرد.
According to them, the nation-state was the result of Western influence and the nation should be reorganized to include all the followers of Islam.
همچنین باید همه قوانین اسلامی میشد.
اینها نتیجه تفسیر انقلابی از دین اسلام بود و انقلاب ایران شروع راهی بود که به ظهور آخرین امام شیعیان منتهی میشد.
هر چقدر مخالفتها بیشتر میشد اعتقادات طرفداران این دیدگاه هم قویتر میشد چرا که نشان میداد که روز به روز فساد بر روی زمین بیشتر میشود و باید با آن مبارزه کرد.
The more opposition there was, the stronger the beliefs of the supporters of this view became, because it showed that corruption is increasing day by day on earth and it must be fought against.
نتیجه همه اینها جدا نبودن امر دینی از امر سیاسی بود، یعنی همان انگاره یکی بودن دین و سیاست.
The result of all this was that the religious matter was not separated from the political matter, that is, the idea that religion and politics are one.
اگر در قانون اساسی مشروطه مخلوطی از قوانین دینی و سکولار دیده میشد و مقام دینی در نقش ناظر ایفای نقش میکرد در قانون اساسی جدید سیاست به طور کامل در دست مقام دینی قرار داشت.
If there was a mixture of religious and secular laws in the constitutional constitution and the religious authority played a supervisory role, in the new constitution politics was completely in the hands of the religious authority.
و منبع قدرت رژیم جدید دین بود.
تندرویهای سه سال ابتدایی انقلاب بورژوازی بالا، بسیاری از تحصیلکردگان غرب و طرفداران لیبرالیسم و بعضی از مالکان را با انقلاب بیگانه کرد و به پاکسازیهای گسترده در ادارات و قوه قضاییه منجر شد.
The extremisms of the first three years of the revolution of the upper bourgeoisie alienated many western educated people and supporters of liberalism and some owners from the revolution and led to extensive purges in the administrations and the judiciary.
در بعد اقتصادی اموال و املاک وابستگان به رژیم قدیم مصادره شد و تجارت داخلی و خارجی تحت تسلط دولت درآمد و دولت روز به روز بیشتر در اقتصاد مداخله میکرد.
با پیروزی بنیادگرایان این وضعیت که موجبات نارضایتی بعضی از بازاریان و مردم را فراهم کرده بود تغییر کرد، از سرکوب بخش خصوصی کاسته شد و دخالت دولت در اقتصاد کمتر شد و تندروها از دادگاههای انقلابی و کمیتهها پاکسازی شدند.
With the victory of the fundamentalists, this situation, which had caused the dissatisfaction of some marketers and people, changed, the repression of the private sector was reduced, the government's interference in the economy was reduced, and the extremists were purged from the revolutionary courts and committees.
دیگر لزومی به بسیج تودهها احساس نمیشد چون بنیادگراها به سلطۀ سیاسی دست پیدا کرده بودند، باید دست به بسیج اقتصادی طبقه متوسط زده میشد تا اقتصاد از بحران نجات پیدا کند.
There was no longer any need to mobilize the masses because the fundamentalists had gained political dominance, the economic mobilization of the middle class had to be done in order to save the economy from the crisis.
این امر با دستور آیتالله خمینی که گفته بود مردم «باید مطمئن باشند و در سرمایهگذاری اقتصادی مشارکت کنند.» مورد تاکید قرار گرفت.
This was ordered by Ayatollah Khomeini, who said that people "must be confident and participate in economic investment." was emphasized.
سیاستهای تندروانه حکومت به نفوذ حزب توده نسبت داده شد و حزب توده سرکوب شد.
نویسنده این مرحله را ترمیدور انقلاب میداند که البته از لحاظ زمانی با ترمیدور یرواند آبراهامیان در کتاب تاریخ ایران مدرن کمی تفاوت دارد.
||||Termidor (1)|||||||||||Yervand Abrahamian|||||||||
The author considers this stage as the Thermidor of the Revolution, which, of course, is a little different in terms of time from the Thermidor of Yervand Abrahamian in the book on the history of modern Iran.
در کل بعد از انقلاب مشروطه مجالی برای روی کار آمدن دولتی لیبرالی وجود نداشت و حکومت در ایران مبنتی بود بر دولتهای اقتدارگرا و بسیج تودهای.
نویسنده به نکته بسیار مهم دیگری هم اشاره میکند که با توجه به تحقیق گسترده اینگلهارت که در اپیزود تکامل فرهنگی دربارهاش صحبت کردم قابل توجه است و اینکه بحرانهای اقتصادی و عدم توانایی لیبرالها در برخورد با این بحرانها به ظهور دولتهای اقتدارگرا کمک کرد.
||||||||||||||||Inglehart||||||||||||||||||||||||||||||||||||
The author also mentions another very important point that is significant in view of Inglehart's extensive research that I talked about in the cultural evolution episode, and that economic crises and the inability of liberals to deal with these crises contributed to the rise of authoritarian governments.
رکود اقتصادی 1929 که برابر با 1308 شمسی است باعث رشد و شکوفایی دولت اقتدارگرای رضاشاه شد.
بحران اقتصادی اوایل 1340 شمسی به اقتدارگرایی محمدرضاشاه کمک کرد و بحران اقتصادی 1355 به دولت اقتدارگرا و فاشیستی محمدرضاشاه منجر شد و زمینه را برای بسیج تودهای انقلاب فراهم کرد.
انقلاب ایران به زعم نویسنده یک انقلاب خرده بورژوازی اسلامی-ناسیونالیستی بود.
تضاد و تقابلی که بین بنیادگرایان اسلامی و لیبرالهای سکولار از قرن نوزدهم و در پی مواجهه ایران با فرنگ رخ داد عامل مهمی در پویایی تاریخ معاصر ایران است.
همانطور که اشاره شد قانون اساسی مشروطه تلفیقی بود از قوانین سکولار غربی و قوانین اسلامی.
بین این دو علیرغم امید امثال میرزا ملکم خان ناظم الدوله و تلاشهای محکوم به شکست میرزا یوسف خان مستشار الدوله سازش چندانی ممکن نشد.
Despite the hopes of the likes of Mirza Malkam Khan Nazim-ud-Dawlah and the failed efforts of Mirza Yusuf Khan, the chancellor of ud-Dawlah, no compromise was possible.
و این تضاد و تقابل که ابتدا با برتری لیبرالهای سکولار همراه بود به برتری بنیادگرایان اسلامی منتهی شد.
And this contradiction and confrontation, which was first associated with the superiority of secular liberals, led to the superiority of Islamic fundamentalists.
اینکه ایران در آینده به کدام سمت حرکت خواهد کرد هنوز مشخص نیست ولی به نظر نمیرسد که این چالش به این زودیها حل شدنی باشد.
It is not yet clear which direction Iran will move in the future, but it does not seem that this challenge will be solved soon.