×

我们使用 cookie 帮助改善 LingQ。通过浏览本网站,表示你同意我们的 cookie 政策.

image

Easy Farsi Conversations, Family members

Family members

سلام دوستان عزیز، من سعیدم میخوام با روژین در مورد اعضای خانوادم صحبت کنم.

سعید : روز بخیر روژین ، خونه ای؟

روژین : روز بخیر سعید، آره خونه ام.

سعید : میخوام یه کم باهات صحبت کنم، وقت داری، ولی میخوام بیرون از خونه باشه.

روژین : چیزی شده؟ اتفاقی افتاده؟

سعید : نه، موضوع خاصی نیست، فقط میخوام در مورد خانوادم باهات صحبت کنم .

روژین : نگران شدم، فکر کردم طوری شده، باشه حتماً میام. کدوم پارک بریم و چه ساعتی؟

سعید : پارک فارابی، تا یک ساعت دیگه جلو ورودی شمالی پارک همدیگه رو ببینیم .

روژین : باشه میبینمت .

سعید : سلام خیلی منتظرم شدی ؟ دیر که نکردم ؟

روژین : نه، منم الان رسیدم، بریم توی پارک.

سعید : پس بزار نوشیدنی و خوراکی بخرم ، تو نوشیدنی چی میل داری ؟

روژین : شربت لیمو با کلوچه میخورم.

سعید : منم شربت زعفرون با کیک میخورم ، صبر کن بخرم بیام.

روژین : اِ، چقدر زود برگشتی؟

سعید : آره خیلی خلوت بود، زود سفارشمو بهم تحویل داد.

روژین : خب ، بریم روی اون صندلی بشینیم ، اونجا هم سایه هست هم خلوته .

سعید : بریم با نظرت موافقم .

روژین : خب سعید جان منتظرم بشنوم حرفات رو .

سعید : روژین جان من نمیدونم چقدر از خانواده من اطلاع داری ، ولی من امروز میخوام کمی خانوادم رو بهت معرفی کنم تا بهتر بشناسی اونارو .

روژین : باشه من گوش میدم .

سعید : بابام اسمش سلیمان و متولد سال ۱۳۳۷ شمسی یعنی ۶۰ سالشه ، اون افسر نیروی دریایی ارتش بوده و الان بازنشسته شده ، مادرم اسمش سحر و متولد سال ۱۳۴۵ شمسی یعنی ۵۲ سالشه ، اون خونه داره ولی توی کار آشپزی و خیاطی مهارت داره ، یک برادر دارم اسمش مسعود و متولد سال ۱۳۶۴ شمسی یعنی ۳۳ سالشه ، اون همکار خودمه هر دوتامون یک شغل رو داریم ، شغلمون رو هم که تو میدونی ! فروش سیستمهای ایمنی هستش ، یک خواهرم دارم که اسمش سیما و متولد سال ۱۳۸۰ شمسی یعنی ۱۷ سالشه و درس میخونه .

روژین : خونواده جالبی هستین ، تو میخوای براشون چیکار کنی ؟ چی تو فکرته ؟

سعید : من میخوام به خاطر قدردانی از زحمات بابا و مامانم یک خونه براشون بخرم که همیشه آرزوش رو داشتن و مطابق سلیقه و نظرشون باشه .

روژین : مگه چجور خونه ای رو دوست دارن ؟

سعید : یک خونه بزرگ توی یک محله ساکت و آروم که پنجره های بزرگ و آفتابگیر داشته باشه ، یک سالن پذیرایی بزرگ و یک آشپزخونه بزرگ با همه امکانات لازم ، ۳ تا اتاق داشته باشه که اتاق خواب خودشون مجهز به سرویس بهداشتی و حمام باشه ، میخوام حیاط هم داشته باشه که توی باغچه هاش سبزی و گل بکارن و اگه این خونه جدید یا نوساز باشه خیلی بهترمیشه .

روژین : فکر خوبیه موافقم باهات و حاضرم تو پیدا کردنش بهت کمک کنم ، از کجا میخوای شروع کنی ؟ چقدر میخوای هزینه کنی برای خریدش ؟

سعید : سعی میکنم از هفته آینده این کار رو شروع کنم ، قیمتشم حدوداً ۸۰۰ تا ۹۰۰ میلیون تومن باشه عالیه ، از اینکه بهم پیشنهاد کمک دادی ممنونم روژین جان .

روژین : خواهش میکنم ، حالا کدوم محله رو میخوای انتخاب کنی ؟

سعید : محله گلسار .

روژین : دنبال خونه چند متری میخوای بگردی ؟

سعید : کمتر از ۳۰۰ متر نباشه .

روژین : میخوای اول بخری بعد بهشون بگی یا الان هم میدونن که میخوای براشون چیکار کنی ؟

سعید : نه ، خبر ندارن ، میخوام وقتی خونه رو میبینن ذوق زده بشن ، تازه یک کار دیگه هم میخوام بکنم البته اگر بشه .

روژین : وای سعید دیگه میخوای چیکار کنی ؟ مطمئنم که خونوادت از داشتن فرزندی مثل تو خیلی خوشحالن و بهت افتخار میکنن .

سعید : در قبال زحمتهایی که اونا برای من و خواهر برادرم کشیدن این کار من هیچی به حساب نمیاد.

روژین : نگفتی میخوای چیکار کنی ؟

سعید : میخوام وقتی خونه رو میبینن یک ماشین هم توی پارکینگ خونه باشه و سویئچش رو بدم به بابام مطمئنم خوشحال میشه .

روژین : با این فکرت هم خیلی موافقم ، حتماً بهت کمک میکنم اگه بخوای .

سعید : خیلی ممنونم ازت روژین جان ، امیدوارم بتونم جبران کنم .

روژین : سعید تو فرزند خوبی هستی که نیکی به مامان و بابات و فراموش نکردی .

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

Family members Familie|Familienmitglieder Familienmitglieder Family members Miembros de la familia Membres de la famille 家族のメンバー Członkowie rodziny Membros da família Члены семьи

سلام دوستان عزیز، من سعیدم میخوام با روژین در مورد اعضای خانوادم صحبت کنم. ||||ich bin Saeed|||||||meiner Familie|sprechen| ||dear|I am|I am Saeed|"I want to"|||||members|my family|| |||||||||à propos de|membres de la famille|ma famille|| Hello dear friends, I am Said and want to talk with Rogin about my family members. Bonjour chers amis, je veux parler à Rojin des membres de ma famille.

سعید : روز بخیر روژین ، خونه ای؟ ||||zu Hause| ||Good day|Rojin|| Said: Good day Rogin, are you home? Saeed : Bonjour Rojin, es-tu à la maison ?

روژین : روز بخیر سعید، آره خونه ام. Rogin: Good day Saeed, yeah I'm home. Rojin : Bonjour Saeed, oui, ma maison.

سعید : میخوام یه کم باهات صحبت کنم، وقت داری، ولی میخوام بیرون از خونه باشه. ||||mit dir|||||||||| ||||with you|||||||||| Said: I want to talk a little with you, if you have time, but I want you to be out of the house. Saeed: quiero hablar contigo un rato, tienes tiempo, pero quiero estar fuera de casa. Saeed : Je veux te parler un moment, je veux que Darioli soit hors de la maison.

روژین : چیزی شده؟ اتفاقی افتاده؟ |||zufällig| ||||happened Rogin: Has something happened? An accident? Rojin : Quelque chose ne va pas ? Que s'est-il passé?

سعید : نه، موضوع خاصی نیست، فقط میخوام در مورد خانوادم باهات صحبت کنم . Said: No, it's nothing serious, I just want to talk about my family with you. Saeed : Non, ce n'est pas un sujet spécial, je veux juste te parler de ma famille.

روژین : نگران شدم، فکر کردم طوری شده، باشه حتماً میام. کدوم پارک بریم و چه ساعتی؟ |besorgt||||so|||||||||| |||I||in a way||||||||||hour Rogin: I'm worried, I thought so, yeah of course I'll come. Which park should we go to and what time? Rojin : J'étais inquiet, je pensais que c'était comme ça, eh bien, je viendrai certainement, dans quel parc devons-nous aller et à quelle heure ?

سعید : پارک فارابی، تا یک ساعت دیگه جلو ورودی شمالی پارک همدیگه رو ببینیم . ||Fārābī|||||vor|||||| |park|Farabi Park|||||in front of|entrance||||| Said: FARABI PARK, in an hour in front of the north entrance of the park each other we'll see. Saeed : Farabi Park, voyons-nous devant l'entrée nord du parc pendant encore une heure.

روژین : باشه میبینمت . ||I'll see you Rogin: Okay I will see you. Rojin : Eh bien, je vous vois.

سعید : سلام خیلی منتظرم شدی ؟ دیر که نکردم ؟ |Hi||I'm waiting|did you become|late|| Said: Hi, have you been waiting long? Was I not late? Saeed : Bonjour, ça fait longtemps que tu m'attends ? Je ne l'ai pas fait tard ?

روژین : نه، منم الان رسیدم، بریم توی پارک. Rogin: No, I've also just now arrived, let's go in the park. Rojin : Non, je suis là maintenant, allons au parc.

سعید : پس بزار نوشیدنی و خوراکی بخرم ، تو نوشیدنی چی میل داری ؟ ||let me||||||||| Said: So let's get a drink and a snack, what do you want to drink? Saeed : Alors laissez-moi acheter des boissons et de la nourriture, que voulez-vous boire ?

روژین : شربت لیمو با کلوچه میخورم. |Sirup|Zitronen||| |syrup|lemon||| Rogin: I'll eat lemon sherbet with a muffin. Rojin : Je mange du jus de citron avec des cookies.

سعید : منم شربت زعفرون با کیک میخورم ، صبر کن بخرم بیام. |Moi aussi||safran|||je mange|||| ||syrup|||||wait||| Saeed: I also have a saffron sherbet with cake. Wait, I'll buy it. Saeed : Je mange aussi du sirop de safran avec du gâteau, attends que je l'achète.

روژین : اِ، چقدر زود برگشتی؟ ||wie schnell|| |oh|how||you returned Rogin: Oh, how soon you came back? Rojin : Hey, tu es de retour dans combien de temps ?

سعید : آره خیلی خلوت بود، زود سفارشمو بهم تحویل داد. |||peu fréquenté|||ma commande||remis| |||Quiet|||order||delivered to|gave Said: Yeah it was very empty, my order was delivered quickly. Saeed : Oui, c'était très isolé, il a livré ma commande rapidement.

روژین : خب ، بریم روی اون صندلی بشینیم ، اونجا هم سایه هست هم خلوته . |||||Stuhl||||||| |||||chair|let's sit|||shade|||cozy Rogin: Well, let's sit on that chair, there's a shadow, too. Rojin : Eh bien, asseyons-nous sur cette chaise, il y a à la fois de l'ombre et de la solitude.

سعید : بریم با نظرت موافقم . |let's go||| Said: Let's agree with you. Saïd : Soyons d'accord avec vous.

روژین : خب سعید جان منتظرم بشنوم حرفات رو . |||||I hear|your words| Rogin: Well, Saeed John, I'm waiting to hear the worfd. Rojin : Eh bien, Saeed Jan, j'attends d'entendre ce que vous avez à dire.

سعید : روژین جان من نمیدونم چقدر از خانواده من اطلاع داری ، ولی من امروز میخوام کمی خانوادم رو بهت معرفی کنم تا بهتر بشناسی اونارو . |||||||||connaissance|||||||ma famille|va te|à toi|présenter||||connaisses|les connaître mieux ||||I don't know|||||information||||||||||introduce||||know| Said: Rozhin Jan I do not know how much you know about my family, but today I want to introduce a little family to you to know better. Saeed : Rojin Jan, je ne sais pas ce que vous savez sur ma famille, mais aujourd'hui, je veux vous présenter ma famille afin que vous puissiez mieux les connaître.

روژین : باشه من گوش میدم . |||I listen| Rogin: Ok, I'm listening. Rojin : Eh bien, je vous écoute.

سعید : بابام اسمش سلیمان و متولد سال ۱۳۳۷ شمسی یعنی ۶۰ سالشه ، اون افسر نیروی دریایی ارتش بوده و الان بازنشسته شده ، مادرم اسمش سحر و متولد سال ۱۳۴۵ شمسی یعنی ۵۲ سالشه ، اون خونه داره ولی توی کار آشپزی و خیاطی مهارت داره ، یک برادر دارم اسمش مسعود و متولد سال ۱۳۶۴ شمسی یعنی ۳۳ سالشه ، اون همکار خودمه هر دوتامون یک شغل رو داریم ، شغلمون رو هم که تو میدونی ! |Mon père||||né||||a 60 ans||officier militaire|marine|navale|||||retraité||ma mère|s'appelle|Sahar||né||solaire persan|c'est-à-dire|a 60 ans|||||||cuisine||couture|compétence|||frère|||Massoud||né(e) en||solaire persan|c'est-à-dire|a 60 ans||collègue|mon collègue||tous les deux||||avons|Notre métier|||que||tu sais |My dad||Sulaiman||born||solar year||60 years||officer|force|navy|Army||||retired|||||||||||||||||||sewing|skill||||||||||||||colleague|my colleague||both|||||our job||||| |mein Vater|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||| Sa'id: Babaam Smesh Suleiman, born in 1337, is 60 years old, an officer of the Navy and now retired, my mother named Sahar, born in 1345, 52, is home, but has a skill in cooking and sewing, one My brother is Massoud and I was born in 1364 AD, 33 years old, that colleague, both of us have a job, our job as you know! Saeed : Mon père s'appelle Soleiman et il est né en 1337 Shamsi, c'est-à-dire qu'il a 60 ans. Il était officier de marine dans l'armée et maintenant il est à la retraite. J'ai un frère qui s'appelle Massoud et il est né en 1985 , c'est-à-dire qu'il a 33 ans, c'est mon collègue. فروش سیستمهای ایمنی هستش ، یک خواهرم دارم که اسمش سیما و متولد سال ۱۳۸۰ شمسی یعنی ۱۷ سالشه و درس میخونه . vente|systèmes de sécurité|sécurité|est||ma sœur||qui||||née en||solaire persan|||||étudie |||||||||Sima|||||||||studiert |||||||||||||||she is 17|||studies Sales of safety systems. I have a sister named Sima, born in 1380, and is 17 years old. Elle vend des systèmes de sécurité, j'ai une sœur qui s'appelle Sima et elle est née en 2001, elle a 17 ans et elle étudie.

روژین : خونواده جالبی هستین ، تو میخوای براشون چیکار کنی ؟ چی تو فکرته ؟ |||||||||||À quoi penses-tu ? |Familie|||||||||| |family||are|you||for them|||||what's on your mind Rojin: Ihr seid eine interessante Familie, was wollt ihr für sie tun? was denken Sie Rogin: It's funny family, what do you want them to do? What are you thinking Rojin : Vous êtes une famille intéressante, que voulez-vous faire pour eux ? Qu'en penses-tu?

سعید : من میخوام به خاطر قدردانی از زحمات بابا و مامانم یک خونه براشون بخرم که همیشه آرزوش رو داشتن و مطابق سلیقه و نظرشون باشه . ||||en raison de|reconnaissance||efforts||||||pour eux|acheter||||rêvé|avaient toujours||conforme à|goûts||leur goût| |||the|the sake of|appreciation||efforts|dad||my mom|||||||wish|||and|according to|taste||their preference| Said: I want to buy a house for my dad and mom's gratitude, which is always a dream come true and according to their taste and opinion. Saeed : Afin d'apprécier les efforts de mes parents, je souhaite leur acheter une maison toujours rêvée et conforme à leurs goûts et opinions.

روژین : مگه چجور خونه ای رو دوست دارن ؟ |I mean|what kind of|||||they like Rogin: Why do you like a home? Rojin : Quel genre de maison aiment-ils ?

سعید : یک خونه بزرگ توی یک محله ساکت و آروم که پنجره های بزرگ و آفتابگیر داشته باشه ، یک سالن پذیرایی بزرگ و یک آشپزخونه بزرگ با همه امکانات لازم ، ۳ تا اتاق داشته باشه که اتاق خواب خودشون مجهز به سرویس بهداشتی و حمام باشه ، میخوام حیاط هم داشته باشه که توی باغچه هاش سبزی و گل بکارن و اگه این خونه جدید یا نوساز باشه خیلی بهترمیشه . |||||||calme||calme||fenêtres ensoleillées||||ensoleillées||||salon|salle de réception||||cuisine équipée||||équipements nécessaires||||||||chambre à coucher|leur propre|équipée||salle de bains|salle de bains||salle de bain||je veux|cour arrière||||||jardinets||herbes aromatiques|||plantent|||||||neuve|||beaucoup mieux Saeed|||||||ruhig|||||||||||||Wohnzimmer|||||||||||||||||ihre|||||||||||||||||||||||||||||| |||||||quiet||calm and quiet||window||||sunny|||||living room||||||||amenities|||||||||their|equipped||bathroom facilities|sanitary|||||yard||||||garden|hash||||plant|||||new||newly built|||it would be much better Said: A large house in a silent neighborhood with large and sunblind windows, a large lounge and a large kitchen with all the necessary amenities, 3 rooms with their own bathroom and WC. I want to have a yard to plant vegetables and flowers in its gardens, and if it's a new or new home, it's much better. Saeed : Une grande maison dans un quartier calme avec de grandes fenêtres et des pare-soleil, un grand salon et une grande cuisine avec tous les équipements nécessaires, 3 chambres avec leur propre chambre équipée de salle de bain et toilettes, je souhaite également avoir une cour où les légumes et des fleurs peuvent être plantées dans ses jardins, et si cette maison est neuve ou nouvellement construite, ce sera beaucoup mieux.

روژین : فکر خوبیه موافقم باهات و حاضرم تو پیدا کردنش بهت کمک کنم ، از کجا میخوای شروع کنی ؟ چقدر میخوای هزینه کنی برای خریدش ؟ |||D'accord avec toi|||Je suis prêt(e)|||le trouver|||||||||||coût|veux dépenser||son achat ||good idea||||I'm ready|||getting it|you|||||||||||||buying it Rogin: I'm happy to agree with you and I'm ready to help you find where you want to start? How much do you want to spend on buying it? Rojin : C'est une bonne idée, je suis d'accord avec toi et je suis prêt à t'aider à le trouver, par où veux-tu commencer ? Combien seriez-vous prêt à payer pour tous ces avantages dans votre vie ?

سعید : سعی میکنم از هفته آینده این کار رو شروع کنم ، قیمتشم حدوداً ۸۰۰ تا ۹۰۰ میلیون تومن باشه عالیه ، از اینکه بهم پیشنهاد کمک دادی ممنونم روژین جان  . |essayer|||||||||faire|son prix|environ|||||C'est parfait||||proposition d'aide||||| |||||||||||its price|approximately||million|million|||that|||||help||| |||||||||||||||Toman||||||||||| Said: I'm trying to start this work next week, my price is about 800 to 900 million tomans. Thank you, Rogin John. Saeed : Je vais essayer de commencer ce travail la semaine prochaine, mon prix est d'environ 800 à 900 millions de tomans, c'est super, merci pour votre aide, Rojin Jan.

روژین : خواهش میکنم ، حالا کدوم محله رو میخوای انتخاب کنی ؟ |bitte|||||||| Rogin: Please, which neighborhood do you want to choose? Rojin : S'il vous plaît, quel quartier voulez-vous choisir maintenant ?

سعید : محله گلسار . ||Golsar neighborhood Saeed: Glasar neighborhood. Saïd : quartier de Golsar.

روژین : دنبال خونه چند متری میخوای بگردی ؟ |chercher|||mètres carrés|| ||||square meters||search Rogin: Looking for a few yards to go? Rojin : A combien de mètres voulez-vous chercher la maison ?

سعید : کمتر از ۳۰۰ متر نباشه . ||||it shouldn't be Said: not less than 300 meters. Saeed : Pas moins de 300 mètres.

روژین : میخوای اول بخری بعد بهشون بگی یا الان هم میدونن که میخوای براشون چیکار کنی ؟ |||||leur|le dises||||le savent||||| |you want|||||tell||||They know||||| Rogin: Do you want to buy them later or know what you want them to do now? Rojin : Voulez-vous d'abord acheter et ensuite leur dire ou savent-ils déjà ce que vous voulez faire pour eux ?

سعید : نه ، خبر ندارن ، میخوام وقتی خونه رو میبینن ذوق زده بشن ، تازه یک کار دیگه هم میخوام بکنم البته اگر بشه . |||n'ont pas||||maison|||||||||||||| ||news|they don't know|||||see it|||if possible||||||||||it happens Said: No, I do not know, I want to do something when I see the house, I'll do another thing, of course, if it is. Saeed : Non, ils ne savent pas, je veux qu'ils s'amusent quand ils voient la maison, je veux juste faire encore une chose, bien sûr si ça arrive.

روژین : وای سعید دیگه میخوای چیکار کنی ؟ مطمئنم که خونوادت از داشتن فرزندی مثل تو خیلی خوشحالن و بهت افتخار میکنن . |||||||||||||||||||sont fiers|sont fiers |||||||ich bin sicher||deine Familie||haben|Kind||||glücklich|||| |||||||||your family|||child||||happy|||proud| Rogin: Wow, Said, what else do you want to do? I'm sure you are very happy and proud of having a child like you. Rojin : Wow, Saeed, que veux-tu faire ensuite ? Je suis sûr que votre famille est très heureuse et fière d'avoir un enfant comme vous.

سعید : در قبال زحمتهایی که اونا برای من و خواهر برادرم کشیدن این کار من هیچی به حساب نمیاد. ||en échange de|efforts||||||||||||rien du tout||compte| Saeed|||||||||||||||||| |in|in return|efforts||they||||||pulled||||nothing at all||account|doesn't count Said: For the troubles they have for me and my brother's sister, I do not count on anything. Saeed : Mon travail ne compte pas pour les ennuis qu'ils m'ont causés, à moi et à mes frères et sœurs.

روژین : نگفتی میخوای چیکار کنی ؟ |you didn't say||| Rogin: You did not say what you want to do? Rojin : N'avez-vous pas dit ce que vous voulez faire ?

سعید : میخوام وقتی خونه رو میبینن یک ماشین هم توی پارکینگ خونه باشه و سویئچش رو بدم به بابام مطمئنم خوشحال میشه . ||||||||||||||||||meinem Vater||| ||||||||||||||its switch||||||| Said: I want to see the house when I see a car in the parking lot and I get a shave. I'm sure I'm happy. Saeed : Je veux qu'une voiture soit sur le parking de la maison quand ils la verront, et je veux la donner à l'interrupteur, et je suis sûr que mon père sera content.

روژین : با این فکرت هم خیلی موافقم ، حتماً بهت کمک میکنم اگه بخوای . |||Idee|||||||||du willst |||thought|||||||||if you want Rogin: I agree very much with this idea, I'd certainly help you if you want to. Rojin : Je suis tout à fait d'accord avec cette idée, je vais certainement t'aider si tu le souhaites.

سعید : خیلی ممنونم ازت روژین جان ، امیدوارم بتونم جبران کنم  . |||||||ich kann|es wieder gutmachen| ||||||||repay| Said: Thank you so much, I hope you can compensate. Saeed : Merci beaucoup Rojin Jan, j'espère pouvoir me rattraper.

روژین : سعید تو فرزند خوبی هستی که نیکی به مامان و بابات و فراموش نکردی . |||Sohn||||||||||| |||||are||goodness||Mom||parents||forget|did not forget Rogin: Said, you are a good child who did not forget Nicki to mom and bob. Rojin : Saeed, tu es un bon enfant qui n'a pas oublié la bonté de papa et maman.