×

我們使用cookies幫助改善LingQ。通過流覽本網站,表示你同意我們的 cookie 政策.

image

B Plus Podcast, A Peace to End All Peace 2

A Peace to End All Peace 2

توی سال های قبل از جنگ، رابطۀ انگلیس ها با عثمانی خوب نبود. و این یه مقداری هل داده بود ترک های عثمانی رو به سمت امپراطوری جدیدالتاسیس آلمان که تازه پا گرفته بود. و داشت می شد یک قدرت جدیدی در اروپا. آلمان در واقع داشت می نشست جای روسیه. می شد اون لولوی جدیدی که اروپا ازش می ترسید. خود روس ها یک جنگی رو به ژاپن باخته بودن. و داخل کشورشون هم توی سنت پترزبورگ ناآرامی هایی پیش آمده بود. و احساس این بود که دیگه کرک و پر این ها ریخته.

گفتیم که قرن نوزده این منطقۀ خاورمیانه و افغانستان و ایران و ترکستان و اینا تشک کشتی مبارزۀ روسیه و بریتانیا بود. در هزار و نهصد و هفت اینا اومدن توافق کردن. اختلافات رو گذاشتن کنار. روسیه افغانستان رو داد به بریتانیا. ایران رو هم تقسیم کردن. به منطقۀ بریتانیایی، منطقۀ روسی و یه منطقۀ بی طرف. و تبت رو هم بی طرف اعلام کردن. و این درگیری بازی بزرگ تمام شد عملاً اینجا.

الان دیگه بریتانیا منتظر بود عثمانی هم بریزه پایین. و اروپایی ها سوار اون منطقه بشن دیگه. عثمانی تنها منطقۀ مسلمانی بود که هرچند لرزون لرزون، ولی به هر حال هنوز مستقل بود. نقطۀ خوبیه اینجا که بریم ببینیم این عثمانی ها اصلاً کی بودن. و چه کار می کردن. این ها یکی از حکومت هایی بودن که این بیابانگردانی که از استپ های آسیای میانه تاخته بودن به سمت غرب تشکیل داده بودن. از جنس همون مغول هایی که در اپیزود هشتم بی پلاس حرفشون رو زدیم. یعنی این ترک ها اصلشون مال این سرزمین نیست دیگه. ترک ها مال اینجا نیستن. مال خیلی شرق تر از اینجا هستن. از اون ورا آمدن. مسلمون هم شده بودن. و اسم خودشون رو هم گذاشته بودن خلافت. یعنی ما جانشین پیغمبر اسلامیم.

و در قرن پونزده میلادی نشسته بودن به جای امپراطوری بیزانس. و ادامه داده بودن به تاخت و تاز. و قرن شونزده که اوج اقتدار این هاست، از خلیج فارس تا دانوب رو اینا سوارشن. وقتی که انگلیس چهار میلیون جمعیت داشت، این ها بالای سی میلیون نفر شهروند داشتن. از بیست ملیت مختلف. ولی کارشون چپاول بود و جنگ. و حکومت رو نه بلد بودن، نه خیلی دل بهش می دادن اصلاً . فقط حمله و جنگ. قرن نوزدهم اینا شروع کردن به اصلاحاتی در دفتر و دیوان و آموزش و اینه ها. ولی خیلی کند و بیشتر هم روی کاغذ. این اون زمانیه که به کمک پیشرفت های حاصل از انقلاب صنعتی دیگه کشورهای غرب اروپا از نظر اقتصادی و از نظر تکنولوژی دیگه خیلی جلو افتادن.

اینه که وقتی می رسیم به اوائل قرن بیستم، به سال های داستان ما، هزار و نهصد و چهارده این ها، به عثمانی دارن می گن مرد بیمار اروپا. دیگه نفسش به شماره افتاده. همه منتظرن که بیفته. اینکه می گیم عثمانی، خلافت بود یک معنی مهم دیگری هم در خودش داره. اون هم اینکه یه پادشاهی اسلامیه دیگه. یعنی بر اساس ملیت نیست. بر اساس دینه. بر اساس مذهبه. از نظر قومی و نژادی کاملاً متنوعه. ولی اکثریت جمعیتش مسلمون ان. به جز اینکه اکثریت جمعیتش مسلمون ان، کلاً مذهب نقش خیلی مهمی داره در زندگی این ها. چه اون شیعیانی که خلیفه رو اصلاً به خلافت پیغمبر قبول ندارن، چه اون اقلیت مسیحی و یهودی ای که این ها هم در عثمانی زندگی می کنن هم، این ها مذهب براشون بخش مهمی از هویتشونه.

و این از اروپا متفاوتشون می کنه. چون که اروپا یه چند قرنی هست که دیگه دین توش نقش کلیدی نداره. همین مطلب و دلائل دیگه در کنارش باعث شده بود که برای مردمان اروپا، برای مردمان اروپای غربی عثمانی یه خرده حالت موزه پیدا کنه. یه جاییه که زندگی مردم انگار منجمد شده در قرن گذشته. خیابون های قسطنطنیه، استانبول امروز، تازه سال هزار و نهصد و دوازده خیلی سال بعد از خیابون های اروپایی مجهز شدند به چراغ روشنایی. برای غربی ها، استانبول قسطنطنیه همیشه یه جایی بود که گذشتۀ کهن رو به یادشون می آورد. خیلی قدیمی بود.

نکتۀ دیگه دربارۀ عثمانی ها اینه که در مقایسه با امپراطوری های اروپایی مثل بریتانیا و فرانسه قدرت سیاسی عثمانی ها خیلی از مرزهای همون منطقۀ مرکزی ترکیۀ امروزی فراتر نمی رفت. یعنی از نظر سیاسی، حرفشون عملاً فقط روی یه قسمت کوچکی از امپراطوری برو داشت. خیلی جاها با اینکه ارتش عثمانی حضور داشت، ولی ایالت های غیر ترک عملاً خودگردان بودن. هر جایی یه شیخی، یه امیری، یه چیزی داشت. پنج درصد مالیات رو دولت عثمانی جمع می کرد. نود و پنج درصدش رو دیگران. این طوری خوب اینا هم واقعاً نمی تونستن خیلی زمین هاشون رو حفظ کنن. و همون اوائل قرن بیستم داشتن زمین های قابل توجهی رو پشت هم از دست می دادن. و می دادن به اروپایی ها مخصوصاً.

در هزار و نهصد و دوازده ایتالیا آمد دست گذاشت روی آخرین تیکه ای که از قارۀ آفریقا تحت کنترل عثمانی مانده بود، لیبی امروز رو در واقع گرفت ازشون. قبل از اون بیشتر زمین های بالکان ویونان و بلغارستان هم رفته بود. این جوری بود که وقتی در هزار و نهصد و چهارده جنگ جهانی اول شروع شد، اون چیزی که از امپراطوری عثمانی مانده بود، ترکیۀ امروز بود. و لنبان و اردن و فلسطین و فلسطین اشغالی و عراق و سوریه و یه بخش بزرگی از شبهه جزیرۀ عربستان. همین.

یعنی افتاده بود دیگه تو سرپایینی. وقتی که وضع امپراطوری عثمانی خراب شد، یک جمعیتی اونجا شروع کرد به رشد کردن به اسم جمعیت اتحاد و پیشرفت. که معروف شد بعداً به جوانان ترک. که اینا آمدن گفتن زمان، زمان تغییر در رهبری مملکته. یه انقلابی کرده بودن این ها در هزار و نهصد و هشت. مشروطۀ سلطنتی رو برگردونده بودن. چون یک سلطانی داشتن. عبدالحمید. این در هزار و هشتصد و هشتاد و هفت پارلمان رو آمده بود اصلاً بسته بود. این ها اومدن انقلاب کردن خلاصه. دوباره پارلمان رو باز کردن. سلطان رو فرستادن تبعید. رهبران پارلمان رو برگردوندن. ولی بعد افتادن به جون هم دوباره و ضعیف شدن.

هزار و نهصد و سیزده معلوم شد که عثمانی جنگ بالکان رو هم می بازه به صرب ها و بلغارها و یونانی ها و مونته نگرویی ها و این ها جوانان ترک دیدن که اوضاع خیلی دیگه داره خراب می شه. قدرت رو در دست گرفتند. و اینجا دیگه اولویتشون معلوم بود. مدرن کردن کشور. راه آهن کشیدن. برق آوردن. و امیدوار بودن که با انجام دادن این کارها و غربی شدن، در quotation mark، پیشرفت کردن، استانداردهای اروپایی رو وارد کنن. و این طوری موفق تر بشن در عقب زدن دولت های اروپایی. و جلوگیری کنن از دست اندازی این ها به مملکت.

داستان این جوانان ترک خیلی داستان جالب و آموزنده ایه. وارد جزئیاتش نمی تونیم بشیم توی این پادکست. ولی چیزی که جالبه اینه که اینا نقش مهمی داشتن در شکل دهی به زمینۀ اتفاقات اون موقع. ولی اتفاقاتی که افتاد از دست اینا خارج بود. چون بالاخره جنگی اتفاق افتاد در مقیاس جهانی. و اثرات اون جنگ بعداً وارد عثمانی شد. که خوب اینو دیگه یه گروهی از جوانان در ترکیه در عثمانی نمی تونستن پیش بینی یا کنترل کنند. از اون جالب تر چیزیه که الان توضیح می دیم. اینکه یک برداشت اشتباه از اوضاع در استانبول، یک مثالی شد از اینکه چطور حماقت یک نفر ممکنه عواقب وخیمی داشته باشه برای یک امپراطوری عظیم. و چه بسا برای ملت هایی که از پسش میان.

یک آقایی به اسم جرالد فیتزموریس، این مترجمی بود که مشاور سفیر بریتانیا بود در قسطنطنیه. و ایشون یک خطای عجیبی کرد. فکر کرد که این جوانان ترک تهدیدی خواهد بود برای منافع امپراطوری بریتانیا. شرح اینکه ایشون چرا این قضاوت خطا رو کرد در کتاب آمده. دیگه من واردش نمی خوام بشم. ولی یه گزارش بلند بالایی فرستاد برای لندن، پر از اطلاعات غلط. نوشت که این جوانان ترک یه گروه فراماسون هستن. رهبری شون دست یهودیاست. این اصلاً اصلاً انجمن یهودی اتحاد و پیشرفته. اینا دنبال خط انقلاب فرانسه هستن که الحادیه و کفرآمیزه. این جهودها اصلاً به علوم خوفیه گرایش دارن. اهل جادو جمبلن. از این قبیل اباطیل واقعاً. انقدر این حرف ها غلط، دونه دونۀ حرف های این آقا صد و هشتاد درجه غلطه. آدم می مونه واقعاً اصلاً.

حقیقت اینه که اتفاقاً این جوانان ترک نقطه ضعفشون اینه که نه تنها یهودی نبودن، نه تنها وابسته نبودن، بلکه خیلی ترک بودن. اصلاً اینا ضد اون جمعیت غیر ترک هایی بودن که در عثمانی زندگی می کردن. ترک پرست بودن. برعکس دریافتی که این آقا داشت. و باعث شد که بشه دریافت کل امپراطوری بریتانیا.

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

A Peace to End All Peace 2 Ein Frieden, der allen Frieden beendet 2 A Peace to End All Peace 2

توی سال های قبل از جنگ، رابطۀ انگلیس ها با عثمانی خوب نبود. In the pre-war years, British relations with the Ottomans were not good. In de jaren voor de oorlog hadden de Britten geen goede betrekkingen met de Ottomanen. و این یه مقداری هل داده بود ترک های عثمانی رو به سمت امپراطوری جدیدالتاسیس آلمان که تازه پا گرفته بود. And this pushed the Ottoman Turks somewhat towards the newly established German Empire. En dit had de Ottomaanse Turken enigszins in de richting van het nieuw opgerichte Duitse rijk geduwd. و داشت می شد یک قدرت جدیدی در اروپا. And there could be a new power in Europe. En er zou een nieuwe macht in Europa komen. آلمان در واقع داشت می نشست جای روسیه. Germany was actually sitting in Russia's place. Duitsland zat eigenlijk in de plaats van Rusland. می شد اون لولوی جدیدی که اروپا ازش می ترسید. It could be the new hut that Europe feared. Het zou het nieuwe scharnier kunnen zijn waar Europa bang voor was. خود روس ها یک جنگی رو به ژاپن باخته بودن. The Russians themselves had lost a war to Japan. و داخل کشورشون هم توی سنت پترزبورگ ناآرامی هایی پیش آمده بود. And inside their own country, there was unrest in St. Petersburg. En er waren rellen in hun land in St. Petersburg. و احساس این بود که دیگه کرک و پر این ها ریخته. And the feeling was that it was cracked and full of these.

گفتیم که قرن نوزده این منطقۀ خاورمیانه و افغانستان و ایران و ترکستان و اینا تشک کشتی مبارزۀ روسیه و بریتانیا بود. We said that in the nineteenth century, this was the Middle East, Afghanistan, Iran, and Turkestan, and these were the mats of the Russian-British warship. We zeiden dat in de negentiende eeuw deze regio van het Midden-Oosten en Afghanistan en Iran en Turkestan en dit waren de matten van de Russische en Britse oorlogsschepen. در هزار و نهصد و هفت اینا اومدن توافق کردن. They came to an agreement on the 1,700. Op negentienhonderd zeven kwamen ze overeen. اختلافات رو گذاشتن کنار. Putting aside differences. Verschillen opzij zetten. روسیه افغانستان رو داد به بریتانیا. Russia turned Afghanistan over to Britain. ایران رو هم تقسیم کردن. Dividing Iran as well. به منطقۀ بریتانیایی، منطقۀ روسی و یه منطقۀ بی طرف. To the British region, the Russian region and a neutral region. Naar de Britse regio, de Russische regio en een neutrale regio. و تبت رو هم بی طرف اعلام کردن. And to declare Tibet neutral. En om Tibet neutraal te verklaren. و این درگیری بازی بزرگ تمام شد عملاً اینجا. And that big game conflict is practically over here. En dit grote spelconflict eindigde praktisch hier.

الان دیگه بریتانیا منتظر بود عثمانی هم بریزه پایین. Britain was now waiting for the Ottomans to come down. Nu wachtte Groot-Brittannië op de komst van de Ottomanen. و اروپایی ها سوار اون منطقه بشن دیگه. And the Europeans will ride in that area. عثمانی تنها منطقۀ مسلمانی بود که هرچند لرزون لرزون، ولی به هر حال هنوز مستقل بود. The Ottomans were the only Muslim region that, although shaky, was still independent. Het Ottomaanse Rijk was de enige moslimregio die, hoewel wankel, nog steeds onafhankelijk was. نقطۀ خوبیه اینجا که بریم ببینیم این عثمانی ها اصلاً کی بودن. The good thing here is to go and see who these Ottomans were. Het goede punt hier is om te zien wie deze Ottomanen werkelijk waren. و چه کار می کردن. این ها یکی از حکومت هایی بودن که این بیابانگردانی که از استپ های آسیای میانه تاخته بودن به سمت غرب تشکیل داده بودن. These were one of the governments that formed this desert that was invaded from the steppes of Central Asia to the west. Dit was een van de regeringen die deze woestijnen vormden die vanuit de steppen van Centraal-Azië naar het westen liepen. از جنس همون مغول هایی که در اپیزود هشتم بی پلاس حرفشون رو زدیم. We are talking about the same Mongols that we talked about in the eighth episode of B Plus. یعنی این ترک ها اصلشون مال این سرزمین نیست دیگه. This means that these Turks do not belong to this land anymore. Dit betekent dat deze Turken oorspronkelijk niet meer tot dit land behoren. ترک ها مال اینجا نیستن. The Turks do not belong here. مال خیلی شرق تر از اینجا هستن. They belong much further east than here. از اون ورا آمدن. Come from there. Komt daar vandaan. مسلمون هم شده بودن. They have also become Muslims. Ook moslim zijn. و اسم خودشون رو هم گذاشته بودن خلافت. And they named themselves the Caliphate. En zichzelf het kalifaat noemen. یعنی ما جانشین پیغمبر اسلامیم. That is, we are the successors of the Prophet of Islam. Dat wil zeggen, wij zijn de opvolgers van de profeet van de islam.

و در قرن پونزده میلادی نشسته بودن به جای امپراطوری بیزانس. And sitting in the fifteenth century instead of the Byzantine Empire. En zittend in plaats van het Byzantijnse rijk in de vijftiende eeuw. و ادامه داده بودن به تاخت و تاز. And continued to invade. En bleef binnenvallen. و قرن شونزده که اوج اقتدار این هاست، از خلیج فارس تا دانوب رو اینا سوارشن. And in the sixteenth century, the peak of their power, they rode from the Persian Gulf to the Danube. En in de zestiende eeuw, het hoogtepunt van hun macht, reden ze van de Perzische Golf naar de Donau. وقتی که انگلیس چهار میلیون جمعیت داشت، این ها بالای سی میلیون نفر شهروند داشتن. When Britain had a population of four million, it had more than 30 million citizens. Toen Groot-Brittannië vier miljoen inwoners had, hadden ze meer dan dertig miljoen inwoners. از بیست ملیت مختلف. From twenty different nationalities. Van twintig verschillende nationaliteiten. ولی کارشون چپاول بود و جنگ. But their job was looting and war. Maar hun werk was plundering en oorlog. و حکومت رو نه بلد بودن، نه خیلی دل بهش می دادن اصلاً . And they didn't know the government at all, they didn't care much at all. En ze kenden de regering niet, en gaven er ook helemaal geen hart aan. فقط حمله و جنگ. Just attack and fight. Alleen aanval en oorlog. قرن نوزدهم اینا شروع کردن به اصلاحاتی در دفتر و دیوان و آموزش و اینه ها. In the nineteenth century, these began to reform the office, the court, education, and so on. Negentiende eeuw Dit is het begin van hervormingen in het kantoor en de rechtbank en onderwijs en spiegels. ولی خیلی کند و بیشتر هم روی کاغذ. But it's very slow, and even more so on paper. Maar heel langzaam en vooral op papier. این اون زمانیه که به کمک پیشرفت های حاصل از انقلاب صنعتی دیگه کشورهای غرب اروپا از نظر اقتصادی و از نظر تکنولوژی دیگه خیلی جلو افتادن. This is the time when Western European countries have made great strides economically and technologically with the advances of other industrial revolutions.

اینه که وقتی می رسیم به اوائل قرن بیستم، به سال های داستان ما، هزار و نهصد و چهارده این ها، به عثمانی دارن می گن مرد بیمار اروپا. That is, when we reach the beginning of the twentieth century, the years of our story, one thousand nine hundred and fourteen of them, are Ottoman, they say, the sick man of Europe. دیگه نفسش به شماره افتاده. His breath is numbered. De adem is genummerd. همه منتظرن که بیفته. Everyone is waiting for it to fall. اینکه می گیم عثمانی، خلافت بود یک معنی مهم دیگری هم در خودش داره. To say that the Ottoman Empire was a caliphate has another important meaning. اون هم اینکه یه پادشاهی اسلامیه دیگه. That is another Islamic kingdom. Dat is een ander islamitisch koninkrijk. یعنی بر اساس ملیت نیست. That is, it is not based on nationality. بر اساس دینه. Based on religion. بر اساس مذهبه. Based on religion. از نظر قومی و نژادی کاملاً متنوعه. Ethnically and racially diverse. Volledig etnisch en raciaal divers. ولی اکثریت جمعیتش مسلمون ان. But the majority of its population is Muslim. Maar de meerderheid van de bevolking is moslim. به جز اینکه اکثریت جمعیتش مسلمون ان، کلاً مذهب نقش خیلی مهمی داره در زندگی این ها. Apart from the fact that the majority of the population is Muslim, religion plays a very important role in their lives. Afgezien van het feit dat de meerderheid van de bevolking moslim is, speelt religie in het algemeen een zeer belangrijke rol in hun leven. چه اون شیعیانی که خلیفه رو اصلاً به خلافت پیغمبر قبول ندارن، چه اون اقلیت مسیحی و یهودی ای که این ها هم در عثمانی زندگی می کنن هم، این ها مذهب براشون بخش مهمی از هویتشونه. Whether those Shiites who do not accept the caliph at all to the Prophet's caliphate, or those Christian and Jewish minorities who also live in the Ottoman Empire, religion is an important part of their identity. Of het nu de sjiieten zijn die de kalief helemaal niet accepteren als de kalief van de profeet, of de christelijke en joodse minderheden die ook in het Ottomaanse rijk wonen, deze vormen een belangrijk onderdeel van hun identiteit.

و این از اروپا متفاوتشون می کنه. En dat maakt ze anders dan Europa. چون که اروپا یه چند قرنی هست که دیگه دین توش نقش کلیدی نداره. Because Europe has been around for centuries, religion no longer plays a key role. Want Europa bestaat al eeuwen en religie speelt geen sleutelrol meer. همین مطلب و دلائل دیگه در کنارش باعث شده بود که برای مردمان اروپا، برای مردمان اروپای غربی عثمانی یه خرده حالت موزه پیدا کنه. This and other reasons beside it had caused the people of Europe to find a small museum for the people of Western Ottoman Europe. Deze en andere redenen hadden het tot een museum gemaakt voor de mensen van Europa, voor de mensen van het Ottomaanse Ottomaanse Europa. یه جاییه که زندگی مردم انگار منجمد شده در قرن گذشته. A place where people's lives seem to have been frozen in the last century. Een plek waar het leven van mensen lijkt te zijn bevroren in de vorige eeuw. خیابون های قسطنطنیه، استانبول امروز، تازه سال هزار و نهصد و دوازده خیلی سال بعد از خیابون های اروپایی مجهز شدند به چراغ روشنایی. The streets of Constantinople, Istanbul today, have just been equipped with traffic lights for the year 1,912, many years after the European streets. De straten van Constantinopel, Istanbul vandaag, in het jaar negentienhonderdtwaalf, vele jaren nadat de straten van Europa waren uitgerust met lichten. برای غربی ها، استانبول قسطنطنیه همیشه یه جایی بود که گذشتۀ کهن رو به یادشون می آورد. For Westerners, Istanbul's Constantinople has always been a place that reminds them of the ancient past. Voor westerlingen is Istanbul Constantinopel altijd een plek geweest die hen herinnert aan hun oude verleden. خیلی قدیمی بود.

نکتۀ دیگه دربارۀ عثمانی ها اینه که در مقایسه با امپراطوری های اروپایی مثل بریتانیا و فرانسه قدرت سیاسی عثمانی ها خیلی از مرزهای همون منطقۀ مرکزی ترکیۀ امروزی فراتر نمی رفت. Another thing about the Ottomans is that, compared to European empires such as Britain and France, the political power of the Ottomans did not extend far beyond the borders of what is now central Turkey. Een ander ding over de Ottomanen is dat, vergeleken met Europese rijken zoals Groot-Brittannië en Frankrijk, de politieke macht van de Ottomanen niet ver reikte tot buiten de grenzen van wat nu centraal Turkije is. یعنی از نظر سیاسی، حرفشون عملاً فقط روی یه قسمت کوچکی از امپراطوری برو داشت. That is to say, politically, they were practically just talking about a small part of the empire. Dat wil zeggen, politiek gezien waren hun woorden praktisch beperkt tot een klein deel van het rijk. خیلی جاها با اینکه ارتش عثمانی حضور داشت، ولی ایالت های غیر ترک عملاً خودگردان بودن. In many places, although the Ottoman army was present, the non-Turkish states were practically self-governing. Hoewel het Ottomaanse leger op veel plaatsen aanwezig was, waren de niet-Turkse staten praktisch autonoom. هر جایی یه شیخی، یه امیری، یه چیزی داشت. Everywhere there was a sheikh, an emir, something. Overal was een sjeik, een amiri, iets. پنج درصد مالیات رو دولت عثمانی جمع می کرد. Five percent of the tax was collected by the Ottoman government. De Ottomaanse regering verzamelde vijf procent van de belasting. نود و پنج درصدش رو دیگران. Ninety-five percent of the others. Vijfennegentig procent daarvan zijn anderen. این طوری خوب اینا هم واقعاً نمی تونستن خیلی زمین هاشون رو حفظ کنن. Well, at least they didn't go down without explaining themselves first. Ze konden echt niet veel van hun land houden. و همون اوائل قرن بیستم داشتن زمین های قابل توجهی رو پشت هم از دست می دادن. And from the very beginning of the twentieth century, they lost considerable land. En in het begin van de twintigste eeuw verloren ze op rij veel land. و می دادن به اروپایی ها مخصوصاً. And giving to Europeans in particular.

در هزار و نهصد و دوازده ایتالیا آمد دست گذاشت روی آخرین تیکه ای که از قارۀ آفریقا تحت کنترل عثمانی مانده بود، لیبی امروز رو در واقع گرفت ازشون. In 1912, Italy came and laid its hands on the last piece of the African continent that remained under Ottoman control, and Libya actually took over from them today. قبل از اون بیشتر زمین های بالکان ویونان و بلغارستان هم رفته بود. Daarvoor waren de meeste Balkanlanden Wenen en Bulgarije verdwenen. این جوری بود که وقتی در هزار و نهصد و چهارده جنگ جهانی اول شروع شد، اون چیزی که از امپراطوری عثمانی مانده بود، ترکیۀ امروز بود. Thus, when World War I broke out in World War I, what was left of the Ottoman Empire was modern-day Turkey. Dus toen de Eerste Wereldoorlog uitbrak in 1914, was wat er over was van het Ottomaanse Rijk het huidige Turkije. و لنبان و اردن و فلسطین و فلسطین اشغالی و عراق و سوریه و یه بخش بزرگی از شبهه جزیرۀ عربستان. And Lebanon and Jordan and Palestine and occupied Palestine and Iraq and Syria and a large part of the suspicion of the Arabian Peninsula. En Libanon, Jordanië, Palestina, bezet Palestina, Irak, Syrië en een groot deel van het Arabische schiereiland. همین.

یعنی افتاده بود دیگه تو سرپایینی. That is, he had fallen down. Dat betekent dat hij gevallen was. وقتی که وضع امپراطوری عثمانی خراب شد، یک جمعیتی اونجا شروع کرد به رشد کردن به اسم جمعیت اتحاد و پیشرفت. As the Ottoman Empire deteriorated, a population there began to grow in the name of a population of unity and progress. Toen de situatie van het Ottomaanse Rijk verslechterde, begon daar een bevolking te groeien in naam van de bevolking van eenheid en vooruitgang. که معروف شد بعداً به جوانان ترک. He later became known as the Young Turks. Wat later bekend werd bij de Turkse jeugd. که اینا آمدن گفتن زمان، زمان تغییر در رهبری مملکته. This is the time to say, the time to change the leadership of the country. یه انقلابی کرده بودن این ها در هزار و نهصد و هشت. They had made a revolution in the year one thousand nine hundred and eight. Ik heb er een revolutie van gemaakt in duizend negenhonderd acht. مشروطۀ سلطنتی رو برگردونده بودن. The constitutional condition was reversed. De koninklijke staat teruggeven. چون یک سلطانی داشتن. Because they have a king. عبدالحمید. Abdul Hamid. . این در هزار و هشتصد و هشتاد و هفت پارلمان رو آمده بود اصلاً بسته بود. It was in the 1,880 constituencies, and it was closed at all. Het was in 1888 naar het parlement gekomen, het was volledig gesloten. این ها اومدن انقلاب کردن خلاصه. These are the summaries of the revolution. Dit zijn de komst van de revolutie. دوباره پارلمان رو باز کردن. Opening the parliament again. سلطان رو فرستادن تبعید. Sending the Sultan into exile. De sultan in ballingschap sturen. رهبران پارلمان رو برگردوندن. Return the leaders of parliament. Breng de leiders van het parlement terug. ولی بعد افتادن به جون هم دوباره و ضعیف شدن. But then it got worse and worse. Maar nadat hij voor Jon viel, werd hij weer zwak.

هزار و نهصد و سیزده معلوم شد که عثمانی جنگ بالکان رو هم می بازه به صرب ها و بلغارها و یونانی ها و مونته نگرویی ها و این ها جوانان ترک دیدن که اوضاع خیلی دیگه داره خراب می شه. One thousand nine hundred and thirteen were found to be the Ottomans returning the Balkan wars to the Serbs, Bulgarians, Greeks, and Montenegrins, and these were young Turks who were in a very different situation. قدرت رو در دست گرفتند. They seized power. و اینجا دیگه اولویتشون معلوم بود. And here their priority was clear. En hier was hun prioriteit duidelijk. مدرن کردن کشور. Modernize the country. راه آهن کشیدن. Pull the rail. برق آوردن. Bring electricity. و امیدوار بودن که با انجام دادن این کارها و غربی شدن، در quotation mark، پیشرفت کردن، استانداردهای اروپایی رو وارد کنن. And hoping that by doing these things and becoming Westernized, they will enter European standards in the quotation mark, progress. و این طوری موفق تر بشن در عقب زدن دولت های اروپایی. And thus more successful in pushing back European governments. En zo succesvoller worden in het terugdringen van Europese regeringen. و جلوگیری کنن از دست اندازی این ها به مملکت. And prevent them from encroaching on the country. En voorkomen dat deze het land binnendringen.

داستان این جوانان ترک خیلی داستان جالب و آموزنده ایه. The story of these young Turks is a very interesting and instructive story. Het verhaal van deze jonge Turken is een zeer interessant en leerzaam verhaal. وارد جزئیاتش نمی تونیم بشیم توی این پادکست. We can't go into details in this podcast. ولی چیزی که جالبه اینه که اینا نقش مهمی داشتن در شکل دهی به زمینۀ اتفاقات اون موقع. But what's interesting is that they played an important role in shaping what was happening at the time. ولی اتفاقاتی که افتاد از دست اینا خارج بود. But what happened was beyond their control. Maar wat er gebeurde was buiten hun controle. چون بالاخره جنگی اتفاق افتاد در مقیاس جهانی. Because eventually a war broke out on a global scale. و اثرات اون جنگ بعداً وارد عثمانی شد. And the effects of that war later spread to the Ottomans. که خوب اینو دیگه یه گروهی از جوانان در ترکیه در عثمانی نمی تونستن پیش بینی یا کنترل کنند. Well, a group of young people in Turkey in the Ottoman Empire could no longer predict or control this. از اون جالب تر چیزیه که الان توضیح می دیم. More interesting than that is what we are explaining now. اینکه یک برداشت اشتباه از اوضاع در استانبول، یک مثالی شد از اینکه چطور حماقت یک نفر ممکنه عواقب وخیمی داشته باشه برای یک امپراطوری عظیم. The misconception of the situation in Istanbul was an example of how a person's stupidity can have serious consequences for a vast empire. Een misverstand over de situatie in Istanbul werd een voorbeeld van hoe iemands domheid ernstige gevolgen kan hebben voor een groot rijk. و چه بسا برای ملت هایی که از پسش میان. And maybe for the nations behind it. En misschien voor de naties erachter.

یک آقایی به اسم جرالد فیتزموریس، این مترجمی بود که مشاور سفیر بریتانیا بود در قسطنطنیه. A gentleman named Gerald Fitzmoreis was a translator who was an adviser to the British ambassador to Constantinople. Een vertaler genaamd Gerald Fitzgerald was een adviseur van de Britse ambassadeur in Constantinopel. و ایشون یک خطای عجیبی کرد. And he made a strange mistake. فکر کرد که این جوانان ترک تهدیدی خواهد بود برای منافع امپراطوری بریتانیا. He thought that these young Turks would be a threat to the interests of the British Empire. Hij dacht dat deze jonge Turken een bedreiging zouden vormen voor de belangen van het Britse rijk. شرح اینکه ایشون چرا این قضاوت خطا رو کرد در کتاب آمده. The book explains why he made this mistake. In het boek wordt uitgelegd waarom hij dit verkeerde oordeel heeft vellen. دیگه من واردش نمی خوام بشم. I don't want to enter it anymore. Ik wil er niet meer in. ولی یه گزارش بلند بالایی فرستاد برای لندن، پر از اطلاعات غلط. But he sent a long report to London, full of misinformation. Maar hij stuurde een lang rapport naar Londen, vol verkeerde informatie. نوشت که این جوانان ترک یه گروه فراماسون هستن. He wrote that these young Turks are a Freemason group. Hij schreef dat deze jonge Turken een groep vrijmetselaars zijn. رهبری شون دست یهودیاست. Their leadership is in the hands of the Jews. Hun leiderschap is in handen van de Joden. این اصلاً اصلاً انجمن یهودی اتحاد و پیشرفته. This is basically a united and advanced Jewish community. Dit is in feite een verenigde en geavanceerde Joodse gemeenschap. اینا دنبال خط انقلاب فرانسه هستن که الحادیه و کفرآمیزه. They are looking for the French Revolution line, which is atheist and infidel. Ze volgen de lijn van de Franse Revolutie, die atheïstisch en godslasterlijk is. این جهودها اصلاً به علوم خوفیه گرایش دارن. These jihadists are generally interested in the sciences of purity. Deze inspanningen hebben de neiging om eng te zijn. اهل جادو جمبلن. People of Magic Jumblen. De magie van Jamblan. از این قبیل اباطیل واقعاً. Such an annulment really. Echt zulke onwaarheden. انقدر این حرف ها غلط، دونه دونۀ حرف های این آقا صد و هشتاد درجه غلطه. These words are so wrong, two hundred and eighty degrees wrong. Deze woorden zijn zo fout, elk woord van deze heer is honderdtachtig graden fout. آدم می مونه واقعاً اصلاً. One really stays at all. Men blijft echt helemaal.

حقیقت اینه که اتفاقاً این جوانان ترک نقطه ضعفشون اینه که نه تنها یهودی نبودن، نه تنها وابسته نبودن، بلکه خیلی ترک بودن. The truth is that these young Turks happen to be weak, not only because they are not Jews, not because they are not dependent, but also because they are very Turkish. De waarheid is dat de zwakte van deze jonge Turken overigens is dat ze niet alleen niet joods zijn, niet alleen niet afhankelijk, maar ook erg Turks. اصلاً اینا ضد اون جمعیت غیر ترک هایی بودن که در عثمانی زندگی می کردن. In fact, they were against the non-Turkish population living in the Ottoman Empire. In feite waren deze tegen de niet-Turkse bevolking die in het Ottomaanse rijk woonde. ترک پرست بودن. Being a Turk. برعکس دریافتی که این آقا داشت. On the contrary, you received what this gentleman had. In tegenstelling tot wat deze meneer had. و باعث شد که بشه دریافت کل امپراطوری بریتانیا. And it led to the receipt of the entire British Empire. En zorgde ervoor dat hij het hele Britse rijk ontving.