×

Vi använder kakor för att göra LingQ bättre. Genom att besöka sajten, godkänner du vår cookie-policy.


image

Chronos Videos | Science, فمینیسم چیست؟

فمینیسم چیست؟

شاید اولین چیزی که با شنیدن کلمه ی فمینیسم

به ذهن شما می رسه

تلاش برای برابری زن و مرد باشه

بعضیام البته با شنیدن اسم فمینیسم

یه جریان مردستیز میاد توی ذهنشون

اما فمینیسم چیه و واقعا از کجا اومده؟

سیمون دوبوار، چهره ی شناخته شده ی فمینیست

فمینیسم رو تلاش برای رفع

تبعیض جنسیتی معرفی می کنه.

یعنی این که آدما صرف نظر از جنسیتشون

باید جایگاه برابر با هم داشته باشن.

قرن ها پیش وقتی که انسان های هوشمند

شروع به زندگی گروهی

توی قبیله هاشون کردن، زن ها و مردها با وجود

تفاوت آشکار بیولوژیک

برابر با هم برای بقای قبیله شون تلاش می کردن.

هر عضو صرفنظر از شکل بدنش

توی جامعه ی انسانی نقش داشت و ارزشمند بود.

اما امروز می بینیم که شرایط زندگی تغییر کرده

و خیلی از نظریه پردازها

شواهدی رو برای توضیح جایگاه برتر مردها نسبت به زن ها پیدا کردن.

جایگاه برتری که حق حیات توی

شرایط برابر و پیشرفت رو از زن ها گرفته.

کم کم به اون ها هم می رسیم اما

اول باید اینو بگم که این شرایط نابرابر باعث می شه

زن ها در جامعه مورد ستم قرار بگیرن

و سرکوب بشن. مثلا این که

یه سری از شغل ها مردونه هستن و زنا

حتی اگر هم استعداد و انگیزه ی اون شغل رو داشته باشن

بازم قدرت دستیابی به اون ها رو ندارن.

شاید باورتون نشه ولی تا همین یک قرن پیش

زن ها برای گرفتن حق رأی توی

انتخابات سیاسی مبارزه میکردن

و هنوز توی خیلی از جاهای دنیا

زن ها شکل و حرکات بدن، لباس پوشیدن،

و خیلی از نقش هاشون رو با نقش و وظایفی که

جامعه و نظام به عنوان زن بهشون می ده سازگار می کنن.

حق نابرابر برای تحصیل و حتی

حضور توی جامعه، اجازه ی رانندگی،

و یا انتخاب همسر و همین طور

انواع مختلف خشونت های جنسی و خانگی

از نتایج این نابرابری هستن.

اما با وجود تمام سازوکارهای تضعیف کننده ی زنان

در نهایت و با حضور چهره های سنت شکن

و برابری طلب در طول تاریخ

کم کم جریان های اعتراضی

برای آگاه و متحد کردن زن ها

به صورت جدی وارد میدون شدن.

این اتحادها اسم خودشونو

جریان آزادی بخش زنان ویا فمینیست ها گذاشتن

و علیه شرایطی که زن ها رو توی جایگاه پایین تری

از مردها قرار می داد فعالیت های مهمی انجام دادن.

در اوایل شکل گیری این مبارزات که می شد

همون قرن نوزده و بیست، حق رأی،

حق مالکیت، حق به ارث بردن اموال،

تحصیل، کنترل بر بدن و تولید مثل

موضوعات مهمی برای پیگیری توسط فمینیست ها بودن.

پس جریان های فمینیست به تدریج تنوع زیادی پیدا کردن.

یه گروه صرفا به برابری زن و مرد و همینطور

حقوق مدنی و اجتماعی زن ها پرداخت.

حقوقی مثل مزد برابر،

و فرصت های شغلی برابر با مردها.

فمینیست های لیبرال عموما همچین اهدافی دارن.

گروه های دیگه مثلا فمینیست های رادیکال

به نقد و تغییر عوامل بنیادی تری می پردازن.

یعنی برعکس فمینیست های لیبرال و میانه رو

معتقدن که این شرایط موجود

دلیل اصلی ادامه ی این وضعیت علیه زن ها هست

و باید متحول بشه

تا زن ها به همراه همه ی قشرهای ستمدیده به رهایی برسن.

جنبش هایی مثل جنبش زنان سیاهپوست،

زنان کارگر و همجنسگرایان

بعدها از دل همین فمینیسم رادیکال بیرون اومدن.

این جریان های رادیکال عموما هم جهت با

مبارزه های پیشین زنان بودن و اونا

با مطالعه ی جامعه شناسی،

مردم شناسی و حتی روان درمان گری

راه خودشون رو پیدا کردن.

اونا معتقدن که شرایط تبعیض آمیز جنسیتی

نتیجه ی تغییر شکل زندگی اجتماعی بشر

در طول تاریخ بوده و در نتیجه زن،

مفهومی ساخته ی دنیای مردسالاره

که به مفهوم جنسیتی مرد معنی می ده.

بهتره بگیم موجودی ضعیف و فرمان بردار

در مقابل مرد قدرتمند.

اما بیاین برای روشن تر شدن موضوع برگردیم به یه تعریف مهم.

می دونستین که محققان جنسیت

بین مفهوم جنس و جنسیت فرق می ذارن؟

واژه ی جنس به تفاوت بیولوژیک بین زن

و مرد اشاره می کنه ولی جنسیت

یه مفهوم کاملا اجتماعیه که در طول تاریخ

تو عقاید و رفتارهای اجتماعی

و شکل تفکر آدم ها خودش رو نشون داده و میده.

مثلا فرض کنید بابا میاد خونه

اون به عنوان هدیه برای دخترش یه عروسک

و برای پسرش یه ماشین خریده.

این کار باعث می شه کودک حتی وقتی بزرگ می شه

این رو به عنوان یه کلیشه و

یه چیز غیر قابل تغییر بدونه.

اما یکی از اختلافای اصلی فمینیست ها دقیقا از همین جا نشأت می گیره که

جنس و جنسیت متفاوت دونسته نمی شن.

بعضی از فمینیست ها فقط روی این موضوع

فوکوس می کنن که داشتن بدن زنانه نباید تأثیر

زیادی توی نوع نگاه انسان ها داشته باشه.

اما این تفکر کامل نیست!

مفهوم جنسیت می تونه زن رو موجودی ظریف،

زیبا، قابل ترحم، ماشین تولید نسل،

و حمایتگر و فداکار تصویر کنه.

بر اساس همین مفهوم جنسیت هست که خیلی

روابط اجتماعی، اعتقادات، رسم و رسوم

و هنجارهای ما شکل می گیره. دیگه این که

بدن ها و رفتارهایی هست

که توی این دوگانه ی زن و مرد قرار نمی گیرن.

مثلا هم جنس گراها یا ترنسجندرها

و ترنسکشوال ها که می تونن هم از لحاظ روانی

و هم از لحاظ فیزیکی ربطی به کلیشه ی زن و مرد نداشته باشن.

تعداد آدم هایی که بدن یه زن رو دارن اما

دوست دارن جایگاه مرد رو توی روابطشون داشته باشن

ویا مردهایی که به کل دوست دارن زن باشن

به ما نشون می ده که جنس و جنسیت

هیچ کدوم به شکل مطلق وجود ندارن که هیچ

اتفاقا تنوع زیادی از لحاظ

فیزیکی و روانی بین این دوگانه ی زن و مرد وجود داره.

هرچند همیشه شواهدی برای مقاومت کردن

در مورد این واقعیت وجود داره

اما باز هم جنبش های زنان، همجنسگراها،

ترنسجندرها و غیره

به اصطلاح LGBT

یه جورایی در حال حاضر به اتحاد

برای پیشبرد فعالیت هاشون رسیدن.

حالا سؤال بعدی اینه که این جنسیت از کجا سردرآورده.

فردریش انگلس برای رسیدن به جواب این سؤال

با یه سری از محققای دیگه رفت سراغ مطالعه ی سیستم خانواده

و با بررسی داده ها و شواهد مردم شناختی،

و با توجه به نظریه های اقتصادی-سیاسی-فلسفی

که وجود داشت، روایتی ارائه داد که

بعدها فمینیست ها محققای دیگه ای رو هم

با خودش همراه کرد تا بتونن نظریه ش رو کامل تر و دقیق تر بکنن.

انگلس، مطالعات و تحلیل های خودش رو توی کتاب

«منشأ خانواده، دولت و مالکیت خصوصی» آورده

که کتاب خیلی جذابی هست و لینک دانلودشو

براتون توی توضیحات این ویدیو گذاشتم.

اون می گه که ساختار زندگی در گذشته

تا همه بتونن شکارشون رو با هم تقسیم کنن

و قبیله زنده بمونه. و توی این روند،

زن ها نقش مهمی داشتن.

اما این زندگی اشتراکی کم کم به سمت مردسالاری

رفته که توی اون مردها یا

بهتره بگیم کسایی که بدن مردونه دارن

جایگاه اول رو به دست میارن و زن ها و بقیه

جایگاه های بعدی اجتماع رو کسب می کنن.

این اتفاق از نظر انگلس وقتی میفته که

چیزی به اسم ثروت پدید میاد

و این توزیع ثروت بر اساس جنس آدم ها

مردها رو در جایگاه فرد دارای هویت و محق قرار می ده.

مرد در نهایت هسته ی خانواده می شه و

تمام اعضای خانواده و سرمایه در مالکیت اون قرار می گیرن.

انگلس شرح می ده پیشرفت علم و تکنولوژی

و در نتیجه تولید بیش از مصرف محصولات

باعث انباشته شدن ثروت و مالکیت بر ابزار تولید می شه

و در نهایت تمام روابط انسان ها در طول تاریخ

کم کم از این شکل تولید و مبادله تأثیر می گیره.

این تا جایی پیش می ره که مردها در رأس قدرت قرار می گیرن

و طبیعتا تمام نظام ها و ساختارهای اجتماعی،

سیاسی و اقتصادی،

مدام دارن منافع اونا رو در مقابل دیگران

تعریف و از اون منافع محافظت می کنن.

نظریه ی انگلس نظریه ای بود که دانشمندای خیلی زیادی

بهش پرداختن و نظریه ی

معتبری محسوب می شه. این کتاب انگلس

به فمینیست ها بشارت میده که

اگر زمانی زن ها توی تاریخ حق برابر با مردها داشتن

پس حتما باز هم می تونن این حق رو به دست بیارن.

اگه از این ویدیو خوشتون اومده

اون رو با دوستاتون به اشتراک بذارید.

مرسی از منبع عظیم انرژیتون و این که اون رو به اشتراک می ذارید!

فمینیسم چیست؟ feminism| Was ist Feminismus? What is feminism? ¿Qué es el feminismo?

شاید اولین چیزی که با شنیدن کلمه ی فمینیسم ||||||||feminism

به ذهن شما می رسه ||||comes It comes to your mind

تلاش برای برابری زن و مرد باشه ||equality|||| Strive for equality between men and women

بعضیام البته با شنیدن اسم فمینیسم Some, of course, when they hear the name of feminism

یه جریان مردستیز میاد توی ذهنشون ||misandrist|||their minds A misogynistic current comes into their minds

اما فمینیسم چیه و واقعا از کجا اومده؟ But what is feminism and where did it really come from?

سیمون دوبوار، چهره ی شناخته شده ی فمینیست Simone|de Beauvoir||||||feminist Simone de Beauvoir, a well-known feminist figure

فمینیسم رو تلاش برای رفع Trying to fix feminism

تبعیض جنسیتی معرفی می کنه. Introduces gender discrimination.

یعنی این که آدما صرف نظر از جنسیتشون |||||||their gender It means that people regardless of their gender

باید جایگاه برابر با هم داشته باشن. |position||||| They should have equal status.

قرن ها پیش وقتی که انسان های هوشمند

شروع به زندگی گروهی

توی قبیله هاشون کردن، زن ها و مردها با وجود

تفاوت آشکار بیولوژیک

برابر با هم برای بقای قبیله شون تلاش می کردن.

هر عضو صرفنظر از شکل بدنش

توی جامعه ی انسانی نقش داشت و ارزشمند بود.

اما امروز می بینیم که شرایط زندگی تغییر کرده

و خیلی از نظریه پردازها

شواهدی رو برای توضیح جایگاه برتر مردها نسبت به زن ها پیدا کردن. |||||||||woman|||

جایگاه برتری که حق حیات توی

شرایط برابر و پیشرفت رو از زن ها گرفته.

کم کم به اون ها هم می رسیم اما |||||||we reach|

اول باید اینو بگم که این شرایط نابرابر باعث می شه

زن ها در جامعه مورد ستم قرار بگیرن

و سرکوب بشن. مثلا این که |and suppress||||

یه سری از شغل ها مردونه هستن و زنا

حتی اگر هم استعداد و انگیزه ی اون شغل رو داشته باشن ||||||||job|||

بازم قدرت دستیابی به اون ها رو ندارن.

شاید باورتون نشه ولی تا همین یک قرن پیش

زن ها برای گرفتن حق رأی توی

انتخابات سیاسی مبارزه میکردن

و هنوز توی خیلی از جاهای دنیا

زن ها شکل و حرکات بدن، لباس پوشیدن، ||shape||movements|||

و خیلی از نقش هاشون رو با نقش و وظایفی که

جامعه و نظام به عنوان زن بهشون می ده سازگار می کنن.

حق نابرابر برای تحصیل و حتی

حضور توی جامعه، اجازه ی رانندگی،

و یا انتخاب همسر و همین طور

انواع مختلف خشونت های جنسی و خانگی

از نتایج این نابرابری هستن.

اما با وجود تمام سازوکارهای تضعیف کننده ی زنان

در نهایت و با حضور چهره های سنت شکن

و برابری طلب در طول تاریخ

کم کم جریان های اعتراضی

برای آگاه و متحد کردن زن ها

به صورت جدی وارد میدون شدن.

این اتحادها اسم خودشونو

جریان آزادی بخش زنان ویا فمینیست ها گذاشتن

و علیه شرایطی که زن ها رو توی جایگاه پایین تری

از مردها قرار می داد فعالیت های مهمی انجام دادن.

در اوایل شکل گیری این مبارزات که می شد

همون قرن نوزده و بیست، حق رأی،

حق مالکیت، حق به ارث بردن اموال،

تحصیل، کنترل بر بدن و تولید مثل

موضوعات مهمی برای پیگیری توسط فمینیست ها بودن.

پس جریان های فمینیست به تدریج تنوع زیادی پیدا کردن.

یه گروه صرفا به برابری زن و مرد و همینطور

حقوق مدنی و اجتماعی زن ها پرداخت.

حقوقی مثل مزد برابر،

و فرصت های شغلی برابر با مردها.

فمینیست های لیبرال عموما همچین اهدافی دارن.

گروه های دیگه مثلا فمینیست های رادیکال

به نقد و تغییر عوامل بنیادی تری می پردازن. They criticize and change more fundamental factors.

یعنی برعکس فمینیست های لیبرال و میانه رو

معتقدن که این شرایط موجود

دلیل اصلی ادامه ی این وضعیت علیه زن ها هست

و باید متحول بشه

تا زن ها به همراه همه ی قشرهای ستمدیده به رهایی برسن.

جنبش هایی مثل جنبش زنان سیاهپوست،

زنان کارگر و همجنسگرایان

بعدها از دل همین فمینیسم رادیکال بیرون اومدن. Later, radical feminism came out of this heart.

این جریان های رادیکال عموما هم جهت با

مبارزه های پیشین زنان بودن و اونا Previous struggles of being women and them

با مطالعه ی جامعه شناسی، By studying sociology,

مردم شناسی و حتی روان درمان گری Anthropology and even psychotherapy

راه خودشون رو پیدا کردن.

اونا معتقدن که شرایط تبعیض آمیز جنسیتی

نتیجه ی تغییر شکل زندگی اجتماعی بشر

در طول تاریخ بوده و در نتیجه زن،

مفهومی ساخته ی دنیای مردسالاره

که به مفهوم جنسیتی مرد معنی می ده. which gives meaning to the male gender concept.

بهتره بگیم موجودی ضعیف و فرمان بردار

در مقابل مرد قدرتمند.

اما بیاین برای روشن تر شدن موضوع برگردیم به یه تعریف مهم.

می دونستین که محققان جنسیت

بین مفهوم جنس و جنسیت فرق می ذارن؟ Do you differentiate between the concept of sex and gender?

واژه ی جنس به تفاوت بیولوژیک بین زن

و مرد اشاره می کنه ولی جنسیت

یه مفهوم کاملا اجتماعیه که در طول تاریخ

تو عقاید و رفتارهای اجتماعی

و شکل تفکر آدم ها خودش رو نشون داده و میده.

مثلا فرض کنید بابا میاد خونه

اون به عنوان هدیه برای دخترش یه عروسک

و برای پسرش یه ماشین خریده.

این کار باعث می شه کودک حتی وقتی بزرگ می شه

این رو به عنوان یه کلیشه و

یه چیز غیر قابل تغییر بدونه. Know something that cannot be changed.

اما یکی از اختلافای اصلی فمینیست ها دقیقا از همین جا نشأت می گیره که

جنس و جنسیت متفاوت دونسته نمی شن. Sex and gender are not considered different.

بعضی از فمینیست ها فقط روی این موضوع

فوکوس می کنن که داشتن بدن زنانه نباید تأثیر They focus that having a female body should not affect

زیادی توی نوع نگاه انسان ها داشته باشه.

اما این تفکر کامل نیست! But this thinking is not complete!

مفهوم جنسیت می تونه زن رو موجودی ظریف،

زیبا، قابل ترحم، ماشین تولید نسل، beautiful, pathetic, generation machine,

و حمایتگر و فداکار تصویر کنه.

بر اساس همین مفهوم جنسیت هست که خیلی

روابط اجتماعی، اعتقادات، رسم و رسوم Social relations, beliefs, customs

و هنجارهای ما شکل می گیره. دیگه این که

بدن ها و رفتارهایی هست

که توی این دوگانه ی زن و مرد قرار نمی گیرن.

مثلا هم جنس گراها یا ترنسجندرها

و ترنسکشوال ها که می تونن هم از لحاظ روانی

و هم از لحاظ فیزیکی ربطی به کلیشه ی زن و مرد نداشته باشن.

تعداد آدم هایی که بدن یه زن رو دارن اما

دوست دارن جایگاه مرد رو توی روابطشون داشته باشن

ویا مردهایی که به کل دوست دارن زن باشن

به ما نشون می ده که جنس و جنسیت

هیچ کدوم به شکل مطلق وجود ندارن که هیچ

اتفاقا تنوع زیادی از لحاظ

فیزیکی و روانی بین این دوگانه ی زن و مرد وجود داره.

هرچند همیشه شواهدی برای مقاومت کردن

در مورد این واقعیت وجود داره

اما باز هم جنبش های زنان، همجنسگراها،

ترنسجندرها و غیره

به اصطلاح LGBT

یه جورایی در حال حاضر به اتحاد

برای پیشبرد فعالیت هاشون رسیدن.

حالا سؤال بعدی اینه که این جنسیت از کجا سردرآورده.

فردریش انگلس برای رسیدن به جواب این سؤال

با یه سری از محققای دیگه رفت سراغ مطالعه ی سیستم خانواده

و با بررسی داده ها و شواهد مردم شناختی،

و با توجه به نظریه های اقتصادی-سیاسی-فلسفی

که وجود داشت، روایتی ارائه داد که

بعدها فمینیست ها محققای دیگه ای رو هم

با خودش همراه کرد تا بتونن نظریه ش رو کامل تر و دقیق تر بکنن.

انگلس، مطالعات و تحلیل های خودش رو توی کتاب

«منشأ خانواده، دولت و مالکیت خصوصی» آورده

که کتاب خیلی جذابی هست و لینک دانلودشو

براتون توی توضیحات این ویدیو گذاشتم.

اون می گه که ساختار زندگی در گذشته

تا همه بتونن شکارشون رو با هم تقسیم کنن

و قبیله زنده بمونه. و توی این روند،

زن ها نقش مهمی داشتن.

اما این زندگی اشتراکی کم کم به سمت مردسالاری

رفته که توی اون مردها یا

بهتره بگیم کسایی که بدن مردونه دارن

جایگاه اول رو به دست میارن و زن ها و بقیه

جایگاه های بعدی اجتماع رو کسب می کنن.

این اتفاق از نظر انگلس وقتی میفته که

چیزی به اسم ثروت پدید میاد

و این توزیع ثروت بر اساس جنس آدم ها

مردها رو در جایگاه فرد دارای هویت و محق قرار می ده.

مرد در نهایت هسته ی خانواده می شه و

تمام اعضای خانواده و سرمایه در مالکیت اون قرار می گیرن.

انگلس شرح می ده پیشرفت علم و تکنولوژی

و در نتیجه تولید بیش از مصرف محصولات

باعث انباشته شدن ثروت و مالکیت بر ابزار تولید می شه

و در نهایت تمام روابط انسان ها در طول تاریخ

کم کم از این شکل تولید و مبادله تأثیر می گیره.

این تا جایی پیش می ره که مردها در رأس قدرت قرار می گیرن

و طبیعتا تمام نظام ها و ساختارهای اجتماعی،

سیاسی و اقتصادی،

مدام دارن منافع اونا رو در مقابل دیگران

تعریف و از اون منافع محافظت می کنن.

نظریه ی انگلس نظریه ای بود که دانشمندای خیلی زیادی

بهش پرداختن و نظریه ی

معتبری محسوب می شه. این کتاب انگلس

به فمینیست ها بشارت میده که

اگر زمانی زن ها توی تاریخ حق برابر با مردها داشتن

پس حتما باز هم می تونن این حق رو به دست بیارن.

اگه از این ویدیو خوشتون اومده

اون رو با دوستاتون به اشتراک بذارید.

مرسی از منبع عظیم انرژیتون و این که اون رو به اشتراک می ذارید!