DRX BeryL's secret: How did BeryL win Worlds two times? (2)
دی آر ایکس||راز|چگونه|(فعل کمکی)|بریل|برنده شود|قهرمانی جهان|دو|بار
DRX BeryL's secret: How did BeryL win Worlds twice? (2)
راز BeryL از DRX: BeryL چگونه دو بار قهرمان جهان شد؟ (2)
아마 그런 거를 많이 얘기했었던 것 같아요
شاید|آنچنانی|چیزها|زیاد|صحبت کرده بودیم|چیز|به نظر میرسد
به نظر میرسد که او در مورد این موضوع زیاد صحبت کرده است.
Pyosik 선수는
پیوشیک|بازیکن
بازیکن Pyosik گفت:
'BeryL 선수가 저 Canyon급이 될 수 있다고 했어요'
بریل|بازیکن|آن|سطح کانین|خواهد بود|توانستن|گفت|بود
"BeryL میتواند به سطح Canyon برسد."
굉장히 감동하시는 것 같던데요
بسیار|تحت تأثیر قرار گرفتن|چیز|به نظر میرسید
به نظر میرسد که او بسیار تحت تأثیر قرار گرفته است.
일단 창현이가 솔직히
اولاً|چانگ هیون|صادقانه
اولاً، چانگ هیون به طور صادقانه
피지컬적으로는 문제가 하나도 없어요
از نظر فیزیکی|مشکلی|هیچ|نیست
از نظر فیزیکی هیچ مشکلی ندارد
근데 여기에 맨 처음에 왔을 때는
اما|به اینجا|خیلی|در ابتدا|آمدم|
اما وقتی در ابتدا به اینجا آمد
결국 '내가 동선을 어떻게 하면 이득을 보는가'랑
در نهایت|من|مسیر حرکت|چگونه|اگر|سود|
در نهایت 'چگونه میتوانم از مسیرم بهرهبرداری کنم' و
'내가 어떻게 했을 때 상대 라이너한테 불편함을 줄 수 있느냐'가
من|چگونه|انجام دادم|زمانی|حریف|به لاینر|ناراحتی|ایجاد|توانستن|
'چگونه میتوانم به حریفم ناراحتی وارد کنم'
부족하다고 생각했는데
فکر میکردم کمبود دارم|فکر کردم
فکر میکردم کمبود دارم
이 1년 동안에 그런 부분이
این|1 سال|در طول|آنچنانی|بخش
در این یک سال، در این زمینه
되게 스텝업을 많이 했다고 생각해 가지고
خیلی|پیشرفت|زیاد|کرده|فکر میکنم|با خود
فکر میکنم خیلی پیشرفت کردهام
그런 말을 하지 않았나 싶어요
آنچنانی|حرف|نکردم|نگفتم|فکر میکنم
شاید به همین خاطر این حرف را زدم
롤드컵에서 제일 기억에 남는 경기나 순간이 있으세요?
در جام جهانی|ترین|به یاد|ماندگار|بازی یا|لحظه ای|هستید
آیا بازی یا لحظهای در جام جهانی به یاد ماندنی دارید؟
저희 경기는 뭐 저는 많이 봐서 이제 그만 보고 싶고
ما|بازی|خوب|من|زیاد|دیده ام|حالا|دیگر|دیدن|میخواهم
من بازیهای ما را زیاد دیدهام و حالا دیگر نمیخواهم ببینم.
그래도 GEN랑 DK의 8강전이 제일 기억에 남는 것 같아요
با این حال|با GEN|DK|مسابقه 8 تیمه|ترین|در خاطر|باقی مانده|چیز|به نظر می رسد
با این حال، به نظر میرسد که بازی 8 تیم GEN و DK بیشتر در یادم مانده است.
뭔가 서로 한 끗 차이가 좀 있었던 것 같은데
چیزی|یکدیگر|یک|ذره|تفاوت|کمی|وجود داشت|چیز|به نظر میرسد
احساس میکنم که یک تفاوت جزئی بین هر دو تیم وجود داشت.
급한 쪽이 지는 것 같고
فوری|طرف|باختن|چیز|به نظر میرسد
به نظر میرسد که تیمی که عجله داشت، شکست خورد.
결국 큰 무대에서 제가 느꼈을 때는
در نهایت|بزرگ|در صحنه|من|احساس کردم|زمانی که
در نهایت، در صحنه بزرگ احساس کردم که...
예를 들면 미드에 A라는 선수가 있는데
به عنوان|مثال|در میانه|به نام A|بازیکن|وجود دارد
به عنوان مثال، در میدانی بازیکنی به نام A وجود دارد.
개인 퍼포먼스나 개인 피지컬로 슈퍼 플레이를 많이 해요
فردی|یا عملکرد||به صورت فیزیکی|فوق العاده|بازی|زیاد|انجام میدهد
او با عملکرد فردی یا فیزیک فردی خود بازیهای فوقالعاده زیادی انجام میدهد.
근데 결국 그런 선수들도
اما|در نهایت|آنچنانی|بازیکنان هم
اما در نهایت، چنین بازیکنانی نیز...
결국 롤드컵이라는 큰 무대에 가면
در نهایت|به نام جام جهانی|بزرگ|به صحنه|بروی
وقتی به صحنه بزرگ قهرمانی جهان میرسند...
그런 플레이를 못할 수밖에 없다고 생각해가지고
آنچنینی|بازی را|نمی تواند|جز|نیست|فکر کردم
فکر میکنم که نمیتوانند آن نوع بازی را انجام دهند.
그런 걸 좀 감명 깊게 봤던 것 같아요
آنچنانی|چیز|کمی|تأثیر|عمیقاً|دیده بودم|چیز|به نظر میرسد
به نظر میرسد که من تحت تأثیر چنین چیزی قرار گرفتم.
DK이 이길 수도 있었다고 생각하시나 봐요?
DK|برنده|هم|بوده|فکر می کنید|می بینید
به نظر میرسد که شما فکر میکنید DK میتوانست برنده شود؟
한 끗 차이라고 표현을 해주시니까
یک|ذره|تفاوتی|بیان|چون شما بیان کردید
چون شما این را به عنوان یک تفاوت جزئی بیان میکنید.
뭐 사람들마다 말이 많을 수도 있는데
خوب|هر کس|صحبت کردن|زیاد|ممکن|هست
خب، ممکن است هر کسی نظر متفاوتی داشته باشد.
뭐 '케인을 왜 했냐' 그런 말이 많은데
چه|کین|چرا|کردی|آنچنانی|حرفها|زیاد هستند
خب، نظرات زیادی وجود دارد که میگویند 'چرا کین را انتخاب کردید؟'
결국 제가 인게임적으로 봤을 때는
در نهایت|من|از نظر درون بازی|دیدم|زمانی که
در نهایت از نظر بازی درون بازی، من دیدم که
케인의 플레이는 되게 좋았어요
کین|بازی|خیلی|خوب بود
بازی کین واقعاً خوب بود
근데 그 결국 케인이란 챔피언이
اما|آن|در نهایت|به نام کین|قهرمان
اما در نهایت قهرمان کین
많이 나오지 않는 챔피언이잖아요
زیاد|ظاهر می شود|نمی|قهرمان نیست
قهرمانی نیست که زیاد دیده شود
그거를 상대하는 Peanut 선수가
آن را|مقابله کننده|پینات|بازیکن
و بازیکن Peanut که با او مقابله میکند
뭔가 케인의 특성을 알고 있는 것 같아가지고
چیزی|کین|ویژگی ها|می داند|وجود دارد|چیز|به نظر می رسد
به نظر میرسد که چیزی از ویژگیهای کین میدانند.
어느 정도 손해를 최소화하면서
هر|مقداری|ضرر|در حالی که حداقل می کند
در حالی که تا حدی ضرر را به حداقل میرسانند.
(케인의) 변신 시간을 많이 늦춘 게 (좋았지 않나)
کین|تغییر|زمان|خیلی|به تأخیر انداختن|چیز|خوب نبود|نبود
(زمان تغییر شکل کین را خیلی به تأخیر انداختند که خوب نبود؟)
그리고 케인이란 픽도 조커픽이잖아요
و|به نام کین|انتخاب هم|انتخاب جوکر است
و انتخاب کین هم یک انتخاب جوکر است.
조커픽을 잘하는 거에 또
انتخاب جوکر|خوب|در|دوباره
در انتخاب جوکر هم خوب عمل میکنند.
대응을 잘하는 거를 감명 깊게 본 것 같아요
پاسخ دادن|خوب|چیز|تحت تأثیر|عمیقاً|دیدم|چیز|به نظر می رسد
به نظر میرسد که من تحت تأثیر نحوهی خوب پاسخگویی قرار گرفتم.
롤드컵 우승할 때는 어땠어요?
جام جهانی|قهرمان شدن|زمانی|چطور بود؟
وقتی قهرمان جام جهانی شدید، چه احساسی داشتید؟
우승할 때는 제가 20년도에도 우승을 한번 했었잖아요
قهرمان|زمانی که|من|در سال 2020|قهرمانی|یک بار|کرده بودم
وقتی قهرمان شدم، من در سال ۲۰ هم یک بار قهرمان شدم.
근데 20년도 때는 우승 난이도가 좀 다르다고 생각해서
اما|سال 2020|زمانی که|قهرمانی|سطح دشواری|کمی|متفاوت است|فکر کردم
اما فکر میکنم سطح دشواری قهرمانی در سال ۲۰ متفاوت بود.
그래도 이번에 우승했을 때는
با این حال|این بار|برنده شد|زمانی که
با این حال، وقتی این بار قهرمان شدم،
그래도 그때보다는 좀 더 기뻤던 것 같아요
با این حال|نسبت به آن زمان|کمی|بیشتر|شادتر بود|چیز|به نظر می رسد
با این حال، به نظر میرسد که کمی بیشتر خوشحال بودم.
그리고 제가 기억하기로는 20년도에는 관중이 없었잖아요
و|من|به یاد داشته باشم|در سال 2020|تماشاگران|نبودند
و به یاد دارم که در سال ۲۰۲۰ هیچ تماشاگری وجود نداشت.
아무래도 관중이 있으면은 다르게 느낀다는 선수들도 많은데
به هر حال|تماشاگران|اگر وجود داشته باشند|به طور متفاوتی|احساس می کنند|بازیکنان هم|زیاد هستند
به هر حال، بسیاری از بازیکنان احساس میکنند که وقتی تماشاگری وجود دارد، احساس متفاوتی دارند.
BeryL 선수도 비슷한가요?
BeryL|بازیکن هم|آیا مشابه است
آیا بازیکن BeryL هم همینطور است؟
저도 그랬던 것 같아요
من هم|آنطور بود|چیز|به نظر میرسد
به نظر من هم همینطور بود.
4강전 때 그 경기가 딱 끝나고 헤드셋을 벗었을 때
نیمه نهایی|وقتی|آن|بازی|به طور دقیق|بعد از پایان|هدفون را|درآوردن|وقتی
وقتی که آن بازی در نیمه نهایی تمام شد و من هدفون را درآوردم
'관중 소리가 엄청 울린다' 라고 느꼈거든요
تماشاگران|صدا|خیلی|طنین انداز می شود|گفت|احساس کردم
احساس کردم که صدای تماشاگران خیلی بلند است
그런 것 때문에 그런 말을 하지 않나 싶어요
آنچنانی|چیز|به خاطر|آنچنانی|حرف|نمی کند|نکند|می خواهم
به خاطر این چیزهاست که فکر میکنم چنین حرفهایی زده میشود
그리고 끝나고 나서는 그랜드 캐니언을 가지 않고
و|بعد از اتمام|من|گرند|کانیون|رفتن|نکردن
و بعد از آن هم به گرند کانیون نرفتند
바로 집으로 가셨잖아요
بلافاصله|به خانه|رفتید
و بلافاصله به خانه رفتند
제가 앞에서 말씀드렸다시피
من|قبلاً|همانطور که گفتم
همانطور که قبلاً گفتم
저는 게임하는 걸 좋아하고
من|بازی کردن|چیز|دوست دارم
من بازی کردن را دوست دارم و
어디 나가서 관광하고 그런 거를 선호를 안 해서
کجا|بیرون|گردش کردن|اینجور|چیزها|ترجیح|نه|میدهد
به گردش و اینگونه چیزها علاقهای ندارم
그리고 제가 또 음주를 못 하다 보니까
و|من|دوباره|نوشیدن الکل|نمی|توانستن|چون
و از آنجایی که من نمیتوانم الکل بنوشم
뭔가 그런 자리에 갔을 때 딱히..
چیزی|آنچنانی|در مکان|رفتن|وقتی|به طور خاص
وقتی به چنین جاهایی میروم، واقعاً...
만약에 술을 마시면 '무슨 얘기를 해야 되지?'
اگر|الکل را|بنوشی|چه|صحبت را|باید|بشود
اگر مشروب بنوشم، 'باید چه چیزی بگویم؟'
약간 이런 생각을 해가지고
کمی|اینجوری|فکر|انجام دادم
کمی این فکر را میکنم
그래서 별로 그런 자리에 가는 걸 선호 안 합니다
بنابراین|چندان|آنچنانی|مکان|رفتن|چیز|ترجیح|نه|می کنم
بنابراین زیاد به چنین جاهایی نمیروم
이때까지 BeryL 선수의 이야기를 들어보면은
تا به حال|BeryL|بازیکن|داستان|اگر گوش داده باشید
تا به حال که صحبتهای بازیکن BeryL را شنیدهام
게임을 생각을 할 때 어디서 어떻게 해야 되는지
بازی|فکر|انجام|زمانی|از کجا|چگونه|باید|انجام شود
You have very specific ideas on
وقتی به بازی فکر میکنم، باید بدانم کجا و چگونه عمل کنم
정글러와 서폿은 각각 뭘 해야 하는지
جنگلزن و|ساپورت|بهطور جداگانه|چه چیزی|باید|انجام دهند
How League should be played,
جنگلر و ساپورت هر کدام باید چه کارهایی انجام دهند
이러한 패치가 게임에 어떤 영향을 미칠지
این|پچ|به بازی|چه|تأثیری|خواهد داشت
What players on jungle or support must do at certain points in the game
این نوع پچ چه تأثیری بر بازی خواهد گذاشت
어떤 방향성을 제시를 할지
چه|جهت گیری|ارائه|خواهد کرد
How a certain patch will impact the game in a certain way.
چه جهتی را پیشنهاد خواهد داد
이런 것에 대해서 고민도 많이 하시고
این|درباره|در مورد|فکر کردن هم|زیاد|می کنید
در مورد این مسائل فکرهای زیادی کردهاید
생각이 확고하신 것 같아요
فکر|محکم|چیز|به نظر میرسد
به نظر میرسد که نظر شما قاطع است
이런 자신만의 게임을 바라보는 시각은
چنین|منحصر به فرد|بازی|نگریستن|دیدگاه
این دیدگاه به بازی خودتان چگونه شکل گرفته است؟
어떻게 만들어졌다고 생각하세요?
چگونه|ساخته شده است|فکر می کنید
فکر میکنید چگونه ایجاد شده است؟
일단 저도 예전에는 이런 상식이나 개념같은 게 별로 없었는데
اولاً|من هم|در گذشته|اینگونه|یا آگاهی|مانند مفهوم|چیز|چندان|نبود
در ابتدا من هم قبلاً چنین دانشی یا مفهومی نداشتم،
양대인(Daeny)감독님이랑 짧았지만 같이 일을 했을 때
داینی||با آقای مربی|هرچند کوتاه بود|با هم|کار|کردیم|زمانی که
|Daeny||||||
اما وقتی با آقای یانگ دائه این (Daeny) به مدت کوتاهی کار کردم،
그래도 이런 거를 많이 알려주셨어요
با این حال|اینجور|چیزها|خیلی|به من گفتید
او واقعاً چیزهای زیادی به من یاد داد.
인게임적으로 플레이하는 것도 그런데
به صورت درون بازی|بازی کردن|هم|اما
بازی کردن درون بازی هم اینطوری است
우리의 이 픽의 장점이나 아니면 뭐가 중요한지
ما|این|انتخاب|یا مزیتش|یا|چه چیزی|مهم است
مزایای این انتخاب ما یا اینکه چه چیزی مهم است
챔피언 특성을 살릴 거면 어떻게 해야 되는지
قهرمان|ویژگی های|زنده نگه داشتن|اگر|چگونه|باید|باشد
اگر میخواهیم ویژگیهای قهرمان را به کار بگیریم، باید چه کار کنیم
어떤 아이템을 가는 게 좋은지
کدام|آیتم را|خریدن|چیز|خوب است
کدام آیتمها بهتر است استفاده کنیم
이런 거를 되게 많이 하다 보니까
این|چیزها را|خیلی|زیاد|انجام دادن|وقتی دیدم
به خاطر این موارد خیلی زیاد صحبت میکنیم
그런 거를 좀 보고 배움으로써
آنچنانی|چیزها|کمی|دیدن|از طریق یادگیری
با دیدن و یادگیری از این چیزها
저도 그렇게 하려고 최대한 노력을 하고 있는 것 같아요
من هم|آنطور|تلاش کردن|حداکثر|تلاش|انجام دادن|هستم|چیز|به نظر می رسد
به نظر میرسد که من هم دارم تمام تلاشم را میکنم که اینگونه عمل کنم
BeryL 선수가 우승하고 나서
BeryL|بازیکن|قهرمان|بعد از
پس از قهرمانی BeryL
기자회견에서 이런 질문이 들어왔었어요
در کنفرانس خبری|چنین|سوالی|وارد شده بود
در کنفرانس خبری چنین سوالی مطرح شد
'다른 서포터들한테 해줄 수 있는 조언이 있나?'
دیگر|به حامیان دیگر|که میتوانی بدهی|عددی|موجود|مشاورهای|هست؟
آیا نصیحتی برای دیگر حامیان دارید؟
그때 BeryL 선수는
آن زمان|بریل|بازیکن
در آن زمان بازیکن BeryL گفت:
'서폿이 하는 것 중에 눈에 보이지 않는 것들이 많다'
ساپورت|انجام دادن|چیز|در بین|به چشم|دیده|ناپیدا|چیزهای|زیاد
'چیزهای زیادی وجود دارد که در کارهای حمایت کننده قابل مشاهده نیستند'
'그런데 그런 것을 잘하는 것이 서폿의 덕목이라고 생각한다'
اما|چنین|چیز را|خوب انجام دادن|چیز|حمایت کننده|فضیلت میدانم|فکر میکنم
'اما فکر میکنم انجام خوب این کارها از ویژگیهای یک حمایت کننده است'
정확하게 같은 말은 아니지만
دقیقا|همان|حرف|نیست اما
این جمله دقیقاً همان نیست اما
이렇게 비슷하게 말씀해주셨던 것으로 기억을 하거든요
اینطور|شبیه به این|گفتید|به عنوان|یادم|هست
به یاد دارم که شما به این شکل صحبت کرده بودید.
BeryL 선수가 생각하시는 보이지 않지만
بریل|بازیکن|فکر می کند|نمی بیند|اما
به نظر شما، چیزهایی که باید حتماً توسط ساپورت انجام شود چیست؟
서폿이 꼭 해야 되는 것들은 무엇이라고 생각하세요?
حمایت کننده|حتماً|باید|انجام|چیزها|چه چیزی|فکر می کنید
اول از همه، باید مفهوم ترکیب خود را فراموش نکنیم (بازی کنیم)
일단 우리 조합의 컨셉을 잊지 않고 (플레이 해야하는데)
ابتدا|ما|ترکیب|مفهوم|فراموش نکنیم|نکردن|بازی|باید کرد
اگر عجله کنیم (ویژگیهای ترکیب را فراموش کرده) ممکن است بازی کنیم
급하면 (조합 특성을 잊고) 플레이를 할 경우가 있거든요
در صورت اضطرار|ترکیب|ویژگی ها|فراموش کردن|بازی کردن|انجام دادن|مواردی|وجود دارد
به نظر میرسد که نقش من این است که این موارد را کنترل کنم.
그런 거를 좀 잡아주는 역할인 것 같아요
آنچنانی|چیزها|کمی|حمایت کننده|نقش|چیز|به نظر میرسد
만약에 본인이 플레이하고 있는 챔피언의 특성을 알면
اگر|خودتان|بازی کردن|موجود|قهرمان|ویژگی های|بدانید
اگر شما ویژگیهای قهرمانی که در حال بازی هستید را بدانید
뭐 본인이 말해주면 좋은데
چه|خودتان|بگویید|خوب بود
خوب است که شما این را بگویید
만약에 그 선수가 급해서 그런 거를 인지 못하고 있을 때
اگر|آن|بازیکن|به خاطر عجله|آنچنانی|چیزها|درک|نکردن|باشد|زمان
اگر آن بازیکن به خاطر اضطراب این را درک نکند
'대신 잡아주는 그런 역할' 그런 게 중요하다고 생각해요
به جای|گرفتن|از این قبیل|نقش|از این قبیل|چیز|مهم است که|فکر می کنم
من فکر میکنم 'نقش حمایتی' اینگونه مهم است
그런데 지금 표현하신 걸로는
اما|الان|بیان کرده اید|با این
اما با آنچه که الان بیان کردید
서포터 포지션이 아니라도
حمایت کننده|موقعیت|
حتی اگر در موقعیت حمایت کننده نباشد
어떤 포지션이라도 할 수 있는 것들이잖아요
هر|موقعیتی|انجام دادن|توانستن|وجود دارد|چیزهایی هستند
|||||things
اینها چیزهایی هستند که میتوان در هر موقعیتی انجام داد
다른 포지션의 선수가 그런 역할을 맡아도 되지 않을까요?
دیگر|پوزیشن|بازیکن|آنچنانی|نقش|بپذیرد|نباشد|نکند
آیا بازیکن در موقعیت دیگر نمیتواند چنین نقشی را بر عهده بگیرد؟
근데 다른 포지션에 비해서
اما|دیگر|به موقعیت|نسبت به
اما نسبت به موقعیتهای دیگر
서폿이 그래도 그런 거에 대한 시간적 여유가
ساپورت|با این حال|آنچنانی|به آن|درباره|زمانی|آزادی عمل دارد
حمایت کننده هنوز هم از نظر زمانی برای این کارها آزادی بیشتری دارد
다른 포지션에 비해서 많다고 생각해가지고
دیگر|موقعیت|نسبت به|زیاد است|فکر کردم
فکر میکنم نسبت به موقعیتهای دیگر زیاد است.
라이너 같은 경우에도 CS 막타나
راینه|مانند|در مورد|CS|آخرین ضربه
|||CS|
در مورد لاینرها هم، آخرین ضربههای CS یا
아니면 한타 구도 포지션 같은 걸 잡을 때도
یا|نبرد گروهی|وضعیت|موقعیت|مانند|چیز|بگیرد|زمانی که
وقتی که موقعیت درگیری را میگیرند،
결국 자기가 살아야 딜을 하기 때문에
در نهایت|خودش|باید زندگی کند|معامله را|انجام دادن|به خاطر
در نهایت باید زنده بمانند تا بتوانند آسیب بزنند.
그런 거를 많이 신경 써야 되니까
آنچنانی|چیزها|زیاد|توجه|باید|چون
بنابراین باید به این مسائل خیلی توجه کنند.
'그런 거를 좀 망각하는 경우도 있다'라고 생각해 가지고
آنچنانی|چیز|کمی|فراموش کردن|مواردی||فکر کردن|با خود
'ممکن است در بعضی موارد چنین چیزی را فراموش کنیم' فکر میکنم
그런 거를 좀 잡아줄 수 있는 게 그래도 서폿이라고 생각해서
آن|چیز|کمی|کمک کردن به|توانایی|موجود|چیز|با این حال|به عنوان حمایت کننده|فکر میکنم
فکر میکنم که چیزی که میتواند این را کمی کنترل کند، در نهایت حمایتکننده است
그렇게 저는 생각합니다
اینطور|من|فکر می کنم
اینطور فکر میکنم
BeryL 선수만이 가진
BeryL|تنها بازیکن|دارد
فقط BeryL بازیکن خاصی دارد
'게임에 대한 철학'이런 게 있다고 생각하세요?
بازی|درباره||چیز|وجود دارد|فکر می کنید
آیا فکر میکنید 'فلسفهای درباره بازی' وجود دارد؟
저는 게임의 철학은 아니고 인생 가치관은
من|بازی|فلسفه|نیست|زندگی|ارزشها
من فلسفه بازی نیستم و ارزشهای زندگی هستم.
저는 뭔가 그냥 '운명'이라고 하죠
من|چیزی|فقط||میگوییم
من به نوعی فقط میگویم 'سرنوشت'.
그냥 저는 '모든 거는 그냥 정해져 있다'라고 생각해요
فقط|من|همه|چیزها|فقط|تعیین شده||فکر می کنم
فقط من فکر میکنم 'همه چیز فقط تعیین شده است'.
그냥 만약에 뭐 A랑 B랑 경기하는데
فقط|اگر|چه چیزی|با A|با B|مسابقه بدهند
فقط اگر A و B در حال رقابت باشند.
A가 엄청 좀 우세예요
A|خیلی|کمی|برتر است
A به شدت برتری دارد.
근데 그 A팀이 만약에 졌어요
اما|آن|تیم A|اگر|باخت
اما اگر تیم A باخت
근데 이거는 그냥 정해진 그런 레퍼토리라고 생각해요
اما|این|فقط|تعیین شده|چنین|به عنوان رپرتوآر|فکر میکنم
Oh really?
فکر میکنم این فقط یک نوع برنامهریزی شده است
아 정말요?
آ|واقعاً؟
Yeah, everything that will happen,
واقعا؟
네 그냥 뭔가 앞으로 일어날 일은
بله|فقط|چیزی|در آینده|خواهد بود|اتفاق
بله، فقط به نظر میرسد که چیزهایی که در آینده اتفاق میافتد
뭐 그냥 '운이 없거나 운이 있거나'그런 것보다
چه|فقط|شانس|نداشته باشد|شانس||چیزهایی مثل
بیشتر از اینکه 'بدشانس یا خوششانس' باشد
'그냥 정해져 있다'라고 생각해요
فقط|تعیین شده||فکر می کنم
من فکر میکنم "فقط مشخص شده است"
근데 만약 정해져 있으면
اما|اگر|تعیین شده|باشد
اما اگر مشخص شده باشد
그럼에도 불구하고 투지를 불사르고 열심히 할 수 있을까요?
با این حال|علی رغم|اراده|سوزانده|با جدیت|انجام دادن|توانستن|خواهد بود؟
آیا با این حال میتوانیم با انگیزه و سختکوشی ادامه دهیم؟
이제 그것도 정해져 있다고 생각해요
حالا|آن هم|تعیین شده|وجود دارد|فکر می کنم
حالا من هم فکر میکنم که آن هم مشخص شده است
그러니까 저는 모든 것은 다 정해져 있다고 생각해요
بنابراین|من|همه|چیزها|کاملاً|تعیین شده|وجود دارد|فکر می کنم
بنابراین من فکر میکنم که همه چیز مشخص شده است
만약에 투지를 불태울 수 있는 그 순간에는
اگر|اراده|بسوزاند|توانستن|موجود|آن|لحظه
اگر در آن لحظهای که میتوانم انگیزهام را شعلهور کنم وجود داشته باشد
투지를 불태워서 한다는 게 그냥 정해져 있고
انگیزه|با سوزاندن|انجام دادن|چیز|فقط|تعیین شده|است
اینکه با شعلهور کردن انگیزهام عمل کنم، فقط یک امر مشخص است و
투지를 불태우고 싶지 않다고 하는 것도 정해져 있다고 생각해요
انگیزه|بسوزاندن|نمیخواهم|نمیگوید|انجام دادن|همچنین|تعیین شده|وجود دارد|فکر میکنم
فکر میکنم اینکه بگویم نمیخواهم انگیزهام را شعلهور کنم نیز مشخص است
그게 제 인생 가치관인 것 같아요
آن|من|زندگی|ارزش های|چیز|به نظر می رسد
به نظر میرسد این ارزشهای زندگی من است
제가 지금 이 말하는 것도 정해져 있는 거고
من|الان|این|صحبت کردن|هم|تعیین شده|وجود دارد|چیز
اینکه من اکنون این را میگویم نیز مشخص است
이 말하는 것도 정해져 있는 거고
این|صحبت کردن|هم|تعیین شده|وجود دارد|چیز
این گفتن هم از قبل تعیین شده است.
그냥 상자 속에 상자가 그냥 계속 있는 거죠
فقط|جعبه|درون|جعبه|فقط|ادامه|وجود دارد|هست
فقط یک جعبه درون جعبه دیگر وجود دارد و همینطور ادامه دارد.
그러면 저는 되게 만약 제가 그런 가치관을 가지고 있으면
پس|من|خیلی|اگر|من|آنچنانی|ارزشهای|داشته|باشد
اگر من چنین ارزشهایی داشته باشم،
되게 허무할 것 같아요
خیلی|بیهوده|چیز|به نظر میرسه
احساس میکنم که خیلی پوچ است.
내가 노력해 봤자 결국 결과는 정해져 있는 거잖아요
من|تلاش کنم|حتی اگر|در نهایت|نتیجه|تعیین شده|موجود|نیست؟
هرچقدر هم تلاش کنم، در نهایت نتیجه از قبل تعیین شده است.
근데 결국 현실이라는 게 되게 냉혹하고 잔인하잖아요
ولی|در نهایت|به نام واقعیت|چیز|خیلی|بی رحم و|ظالم است
اما در نهایت واقعیت خیلی سرد و بی رحم است.
만약에 제가 학생 시절에 공부를 엄청 못해요
اگر|من|دانش آموز|در دوران|درس خواندن|خیلی|نمی توانم
اگر من در دوران دانشجویی خیلی درس نخوانده باشم.
근데 공부를 열심히 해서
اما|درس|به طور جدی|کرد
اما با تلاش زیاد درس میخوانم.
수능 1등급을 받으려고 열심히 해요
کنکور|نمره 1|برای دریافت کردن|سخت|مطالعه می کنم
برای اینکه نمره ۱ کنکور را بگیرم، خیلی تلاش میکنم.
근데 만약에 결국 안 되는 경우가 되게 많잖아요
اما|اگر|در نهایت|نه|موفق|موارد|خیلی|زیاد هستند
اما اگر در نهایت نتوانم، موارد زیادی وجود دارد.
그게 결국 이 현실은 뭔가 드라마틱하고
آن|در نهایت|این|واقعیت|چیزی|دراماتیک است
در نهایت این واقعیت چه چیزی است؟ دراماتیک و
따뜻한 그런 현실이 아니고
گرم|آنچنانی|واقعیت|نیست
گرم و دلپذیر نیست و
결국 잔혹하고 냉혹하다고 생각해요
در نهایت|بی رحمانه و|سرد و بی رحم به|فکر می کنم
در نهایت فکر میکنم که بیرحم و سرد است.
결국 내가 원하는 대로 되는 게
در نهایت|من|خواسته|به|می شود|چیز
در نهایت آنچه من میخواهم به دست میآید
100가지 중에 50가지도 안 되는데
100 مورد|از|حتی 50 مورد|نه|می شود
از بین 100 مورد، حتی 50 مورد هم به دست نمیآید.
'과연 이 현실이 과연 따뜻한 세상인가'
واقعاً|این|واقعیت|واقعاً|گرم|دنیای
'آیا واقعاً این واقعیت یک دنیای گرم و دلپذیر است؟'
저는 그렇게 생각하면서 살고 있습니다
من|آنطور|فکر کرده|زندگی میکنم|هست
من با این فکر زندگی میکنم.
그럼 언제가 행복하세요?
پس|کی|خوشحال هستید
پس چه زمانی خوشحال هستید؟
저는 침대에 누워있을 때가 제일 행복해요
من|روی تخت|دراز کشیده|زمانی که|خیلی|خوشحالم
من وقتی در تخت خوابم در خوشحالترین حالت هستم.
그런 운명론이 있기 때문에 가챠를 돌릴 수 있는 건가요?
آنچنانی|سرنوشت گرایی|وجود|به خاطر|گچا را|چرخاندن|توانایی|وجود دارد|آیا
آیا به خاطر وجود چنین سرنوشتی میتوان گاشا را چرخاند؟
그런 것보다 제가 대회를 할 때
آن|از چیز|من|مسابقه|انجام دادن|زمان
به جای آن، وقتی که من مسابقه میدهم
엄청 긴장을 별로 안 하거든요
خیلی|استرس|زیاد|نمی|می کنم
خیلی زیاد مضطرب نمیشوم
뭔가 그런 거에 대한 승패가 이미 정해져 있다고 생각하고
چیزی|آن|درباره|مربوط به|پیروزی و شکست|قبلاً|تعیین شده|وجود دارد|فکر می کنم
فکر میکنم که نتیجه آن چیزها از قبل مشخص شده است
그냥 그 순간에 게임 안에서는 열심히 하는데
فقط|آن|در لحظه|بازی|در داخل|با تمام تلاش|انجام میدهد
فقط در آن لحظه در بازی سخت کار میکنم
다른 머리 한편으로는 어차피 정해져 있는데
دیگر|فکر|از یک طرف|در هر صورت|تعیین شده|است
در یک طرف دیگر ذهنم، به هر حال مشخص شده است
'둘중 하나는 이기겠지'라는 이런 생각하면서 하니까
بین دو|||این|در حالی که فکر میکردم|انجام دادم
وقتی به این فکر میکنم که 'یکی از دو نفر برنده خواهد شد'.
큰 대회에 갔을 때 그런 긴장을 덜 하는 것 같아요
بزرگ|به مسابقه|رفتن|زمانی|آنچنانی|اضطراب|کمتر|انجام دادن|چیز|به نظر می رسد
به نظر میرسد وقتی به مسابقات بزرگ میروم، این تنش کمتر میشود.
23년도에 DRX 잔류를 결정하셨고
در سال 2023|DRX|ماندن را|تصمیم گرفتید
So you have decided to re-sign with DRX in 2023
در سال 23 تصمیم به ماندن در DRX گرفتید.
최근에 또 DRX 로스터가 발표가 되었잖아요
اخیراً|دوباره|DRX|فهرست بازیکنان|اعلام|شده است
And recently, the 2023 roster for DRX was announced.
اخیراً هم لیست بازیکنان DRX اعلام شد.
새 팀원들에 대한 첫인상은 어떠신가요?
جدید|به اعضای تیم|درباره|اولین برداشت|چگونه است
What are your first impressions of your new teammates?
نظرتان درباره اولین برداشت از اعضای جدید تیم چیست؟
일단 아직 제가 새 팀원들을 본 지 하루도 안 지났어요 시간상으로
اولاً|هنوز|من|جدید|اعضای تیم|دیدن|(نشانگر زمان)|حتی یک روز|نه|گذشته است|از نظر زمانی
I mean, it's been less than twenty-four hours since I met my teammates for the first time. However ...
در حال حاضر هنوز یک روز هم نیست که من اعضای جدید تیم را دیدهام.
근데 좀 봤었을 땐 그래도 혁규형을 처음에 봤을 때처럼
ولی|کمی|دیده بودم|وقتی|با این حال|هیونگ هیونگ-کیو|در ابتدا|دیده بودم|مثل زمان
It's just like when I met Deft for the first time. In the end, we're all the same, we're humans.
اما وقتی که آنها را دیدم، به هر حال مثل وقتی که برای اولین بار هیوککیو را دیدم.
다 결국 사람은 다 똑같다고 생각해요
همه|در نهایت|انسانها|همه|مثل هم|فکر میکنم
در نهایت فکر میکنم همه انسانها یکسان هستند.
그 사람의 욕심이나 아니면 그 사람의 내면성
آن|انسان|طمع یا|یا|آن|انسان|درونگرایی
آرزوها یا درونگرایی آن شخص.
이런 거는 결국 다 똑같다고 생각해요
این|چیز|در نهایت|همه|مشابه|فکر می کنم
به هر حال فکر میکنم همه اینها در نهایت یکسان هستند.
100명의 사람이 있는데 뭐 누구는
100 نفر|انسان|وجود دارد|چه|بعضی ها
در میان 100 نفر وجود دارد، اما برخی از آنها
뭐 겉으로 되게 조용하거나 그런 거 있는 사람이 있어도
چه|از نظر ظاهری|خیلی|ساکت یا|اینطور|چیز|دارنده||باشد
ممکن است از نظر ظاهری خیلی ساکت یا اینگونه باشند.
결국 큰 틀로 봤을 때는 '결국 사람이다' 이런 게 있단 말이에요
در نهایت|بزرگ|از منظر|دید|زمانی|در نهایت|انسان است|چنین|چیز|وجود دارد|صحبت می کند
اما در نهایت وقتی به صورت کلی نگاه میکنید، "در نهایت انسان هستند" این وجود دارد.
근데 저는 그 새로운 팀원들을 봤을 때도 그렇게 생각하고
اما|من|آن|جدید|اعضای تیم|دیدم|زمانی که|به آن شکل|فکر میکردم
اما من وقتی به آن اعضای جدید تیم نگاه میکنم، همینطور فکر میکنم.
아직은 제가 만난 지 하루도 아직 안 지나서
هنوز|من|ملاقات|از|یک روز|هنوز|نه|گذشته
هنوز یک روز هم از زمانی که ملاقات کردهام نگذشته است.
누가 뭘 좋아하고 어떤 성격인지 잘 모르는데
کی|چه چیزی|دوست دارد|چه نوع|شخصیتش|خوب|نمی دانم
نمیدانم چه کسی چه چیزی را دوست دارد و چه شخصیتی دارد.
일단 첫 인상은 '역시 사람이다'
ابتدا|اول|برداشت|همانطور که انتظار میرفت|انسان است
در هر صورت، اولین برداشت این است که 'واقعا انسان است'.
'사람'이라는 게 무슨 뜻이에요? 욕심? 욕심이 있는 사람?
|چیز|چه|معنیاش چیست|طمع|طمع|دارای|انسان
|||||greed||
اصطلاح 'انسان' به چه معناست؟ طمع؟ آیا انسان طمعکاری است؟
욕심보다는 결국 그 사람 아.. 이걸 어떻게 설명해야 되지?
rather than greed|in the end|that|person|ah|this|how|should explain|be
بیشتر از طمع، در نهایت آن شخص... آ... چگونه باید این را توضیح دهم؟
궁금해서요 제가 설명을 부탁드리고 싶어요
چون کنجکاوم|من|توضیح|خواهش میکنم|میخواهم
کنجکاوم، میخواهم از شما خواهش کنم که توضیح دهید.
예를 들면 기자님이 선수들 중에서 딱 보이는 것만 봤을 때
برای مثال|وقتی|خبرنگار|بازیکنان|از بین|دقیقا|قابل مشاهده|فقط چیز|دیدن|زمان
به عنوان مثال، وقتی خبرنگار فقط به بازیکنان نگاه میکند
예를 들면 티비 안으로 봤을 때
به عنوان مثال|اگر|تلویزیون|از داخل|دیدن|زمانی
به عنوان مثال، وقتی از داخل تلویزیون نگاه میکند
약간 특이한 이미지가 박혀 있는 그런 선수가 있나요?
کمی|عجیب||حک شده|موجود|آنچنانی|بازیکن|هست؟
آیا بازیکنی وجود دارد که تصویر خاصی در ذهن داشته باشد؟
그러니까 제가 실제로 이 선수를 알았을 때랑
پس|من|در واقع|این|بازیکن|شناختم|زمانی که
بنابراین، وقتی من واقعاً این بازیکن را شناختم و
그냥 팬들이 보기에 이 선수는 좀 특이한 것 같다거나
فقط|طرفداران|از نظر|این|بازیکن|کمی|عجیب|چیز|به نظر می رسد
فقط از نظر طرفداران، به نظر میرسد این بازیکن کمی خاص است.
이런 괴리감이 있는 사람이요?
چنین|احساس فاصله|دارد|آیا شخصی هست؟
آیا چنین احساسی وجود دارد؟
- 네 딱 화면으로만 봤을 때요 - 화면으로만 보면 당연히 있죠
بله|دقیقا|فقط از طریق صفحه|دیدم|زمانی که|فقط از طریق صفحه|اگر ببینی|به طور طبیعی|وجود دارد
- بله، وقتی فقط از روی صفحه نگاه میکنید - وقتی فقط از روی صفحه نگاه کنید، قطعاً چنین احساسی وجود دارد.
만약에 그런 선수들도 결국 알고 보면
اگر|آنچنانی|بازیکنان هم|در نهایت|دانسته|ببینند
اگر این ورزشکاران را بشناسید، در نهایت میفهمید که
'결국 평소에 상대하는 가족이나 부모님과 똑같은 사람이다'
در نهایت|در روزهای عادی|مواجهه کردن|خانواده یا|با والدین|همانند|انسان است
'در نهایت، آنها همانند خانواده یا والدین خود هستند'
약간 이런 느낌이요
کمی|اینجوری|احساسه
احساس کمی شبیه به این است.
무슨 느낌인지 알 것 같아요
چه|احساسی|می دانم|چیز|به نظر می رسد
به نظر میرسد چه احساسی دارد
저도 이제 표현하기 힘들어졌는데
من هم|حالا|بیان کردن|سخت شده بود
من هم حالا دیگر سخت میتوانم بیان کنم
무슨 느낌인지 알 것 같아요
چه|احساسی|می دانم|چیز|به نظر می رسد
به نظر میرسد چه احساسی دارد
왜냐하면 제가 선수들을 다 만나봤고
چون|من|بازیکنان|همه|ملاقات کرده بودم
چون من همه بازیکنان را ملاقات کردهام و
나이도 다 다르고 외향적인 친구도 있고
سنم|همه|متفاوت|برونگرا|دوستانی هم|وجود دارند
سنها متفاوت است و دوستان برونگرا هم وجود دارند
내향적인 친구도 있고 다르게 표현하는 사람도 있고
درونگرا|دوست هم|وجود دارد|به طور متفاوت|بیان کننده|انسان هم|وجود دارد
دوستهای درونگرا هم هستند و افرادی که به شیوهای متفاوت بیان میکنند.
욕심의 방향도 다를 텐데 결국 사람이더라고요
حرص|جهت هم|متفاوت|ولی|در نهایت|انسان است
جهت طمع هم متفاوت خواهد بود، اما در نهایت انسان هستند.
네 맞아요 딱 제가 말했던 게 그런 느낌이에요
بله|درست است|دقیقاً|من|گفته بودم|آن|آنطور|احساسی است
بله، درست است، دقیقاً همان احساسی است که من دربارهاش صحبت کردم.
그렇다면 콕 집어서 deokdam 선수에 대해서 이야기를 해봅시다
پس|دقیقاً|مشخصاً|دئوکدام|دربارهٔ بازیکن|دربارهٔ|صحبت|بیایید انجام دهیم
|||Deokdam||||
پس بیایید به طور خاص دربارهی بازیکن deokdam صحبت کنیم.
왜냐하면 새로운 원딜 파트너가 될 거잖아요
چون|جدید|حمله کننده|شریک|خواهد بود|مگر نه
چرا که او قرار است شریک جدید ما در نقش AD باشد.
아무래도 원딜-서폿의 합이 워낙에 중요하다 보니까
به هر حال|||هماهنگی|به شدت|مهم است|با توجه به
به هر حال، ترکیب AD Carry و Support بسیار مهم است.
제 3자의 입장에서도 deokdam 선수의 플레이를
شماره|شخص ثالث|از دیدگاه|دکدام|بازیکن|بازی
از دیدگاه شخص ثالث، احتمالاً بازیهای بازیکن deokdam را بررسی کردهاید.
챙겨보거나 하셨을 텐데
تماشا کرده باشید یا|کرده باشید|ولی
شاید به آن توجه کرده باشید.
deokdam 선수에 대한 전체적인 평가 부탁드려도 괜찮을까요?
دکدام|به بازیکن|درباره|کلی|ارزیابی|اگر بخواهم از شما درخواست کنم|آیا اشکالی دارد
آیا میتوانم از شما بخواهم که ارزیابی کلی از بازیکن deokdam ارائه دهید؟
전체적으로 뭔가 '시야가 좀 비는 구간이 있다'
به طور کلی|چیزی|دید|کمی|خالی|بخش|وجود دارد
به طور کلی، به نظر میرسد که "در برخی نقاط دید کمی وجود دارد."
근데 결국 그런 거는 서폿이 챙겨줘야 되는 부분이라고 생각해요
ولی|در نهایت|آن|چیز|ساپورت|باید مراقب باشد|باشد|بخشی است|فکر میکنم
اما در نهایت فکر میکنم که این موارد باید توسط ساپورت مدیریت شود.
저도 용준(Ghost)이랑 할 때도 그렇고
من هم||||بازی کردن|وقتی|همینطور
من هم وقتی با یونجون (Ghost) بازی میکنم همینطور است.
혁규형이랑 할 때도 그렇고 말했을 때
با هیونگ کیو|بازی کردن|وقتی|همینطور|گفتن|وقتی
وقتی با هیوککیو بازی میکنم هم همینطور است.
뭔가 원딜러가 결국 한타에 집중하고 있을 때
چیزی|تیرانداز اصلی|در نهایت|در نبرد تیمی|تمرکز کرده|باشد|زمان
وقتی که در نهایت آدیکار (AD Carry) در حال تمرکز بر روی نبرد است.
체크 못하는 부분 예를 들면 비어있는 시야
چک کردن|نمی تواند|بخش|به عنوان مثال|اگر|خالی|دید
نقاطی که نمیتواند چک کند، مثلاً دید خالی.
'여기서 뭐 튀어나올 수도 있다'
از اینجا|چیزی|بیرون بیاد|ممکن است|باشد
'اینجا ممکن است چیزی بیرون بیاید'
이런 거를 많이 콜 해주곤 하는데
این|چیزها|زیاد|تماس|انجام میدهند|اما
این نوع چیزها را خیلی وقتها تماس میزنند
결국 제가 3자 입장에서 봤을 때는
در نهایت|من|شخص ثالث|از دیدگاه|دیدم|زمانی که
در نهایت وقتی از دیدگاه شخص سوم نگاه میکنم
그리고 그 비어있는 시야에서
و|آن|خالی|در دید
و در آن دید خالی
튀어나오는 공격 같은 거 그런 걸 되게 많이 당했다 보니까
ناگهانی|حمله|مانند|چیز|آنچنانی|چیز|خیلی|زیاد|ضربه خورد|چون دیدم
حملات بیرون آمده مثل اینها را خیلی زیاد تجربه کردهام
저는 근데 제가 3자의 입장에서 그렇게 생각하고
من|اما|من|شخص ثالث|از دیدگاه|به آن شکل|فکر می کنم
اما من از دیدگاه شخص ثالث اینطور فکر میکنم.
제 개인적인 생각으로는 여유있는 사람 뭐 서폿이나..
من|شخصی|به نظر|با آرامش|انسان|چیزی|یا حمایت
به نظر من، افرادی که راحت هستند، چه در نقش حمایت کننده یا...
저는 그게 서폿이라고 생각해요
من|آن|به عنوان حمایت|فکر میکنم
من این را حمایت کننده میدانم.
그리고 오브젝트 싸움에서 정글도 강타 싸움을 봐야 되고 하니까
و|هدف|در نبرد|جنگل هم|ضربه قوی|نبرد|باید ببینید|و|چون
و در مبارزات بر سر اشیاء، جنگل هم باید درگیریهای قوی را ببیند.
서포터가 결국 여유가 많아서
حامی|در نهایت|راحتی|زیاد بود
در نهایت، حمایت کننده باید خیلی راحت باشد.
'(상대팀에)누가 지금 안 보인다' 콜 해주고
تیم حریف|کی|الان|نه|دیده می شود|تماس|بده
'(تیم حریف) کسی الان دیده نمیشود' تماس بدهید
'여기 있을 것 같다 여기 시야가 빈다'
اینجا|خواهد بود|چیز|به نظر می رسد|اینجا|دید|خالی می شود
'به نظر میرسد اینجا باشد، اینجا دید خالی است'
'여기 시야가 비면 내가 여기 시야 비춰준다'이런 콜을
اینجا|دید|روشن شود|من|اینجا|دید||تماس را
'اگر اینجا دید خالی باشد، من اینجا دید را روشن میکنم' چنین تماسی
제가 오브젝트 대치하고 있을 때 한다고 생각해요
من|شیء|جایگزین کردن|در حال|زمانی||فکر میکنم
من فکر میکنم وقتی که من در حال مقابله با شیء هستم، انجام میدهم
다른 사람들 생각은 아닐 수도 있는데
دیگر|مردم|فکرها|نباشد|ممکن|باشد
ممکن است نظر دیگران این نباشد
뭐 사람마다 평가는 다 다르니까
خب|هر کس|ارزیابی|همه|متفاوت است
چی، ارزیابی هر کس متفاوت است.
저는 그런 거를 좀 최대한 많이
من|آنچنانی|چیزها|کمی|تا حد امکان|زیاد
من سعی میکنم تا حد ممکن از این چیزها.
딜러들한테 콜 해주려고 노력해가지고
به دلالها|تماس|برای انجام دادن|تلاش کردم
به دلالها زنگ بزنم.
근데 아마 그런 게..
اما|شاید|آنچنانی|چیز
اما احتمالاً این چیزها...
제가 뭐 보이스를 들은 건 아니니까
من|چه|صدای|شنیدم|چیز|نیستم
من که صدای آنها را نشنیدهام.
DK 쪽 경기 보이스를 제가 한 번도 들어본 건 없으니까
DK|سمت|بازی|صدای|من|یک|هرگز|شنیده|چیزی|وجود ندارد
من هرگز صدای بازی DK را نشنیدهام.
뭐 그 상황에서 어떤 콜이 있는지는 모르겠지만
خوب|آن|در آن وضعیت|چه نوع|تماس|وجود دارد|نمی دانم ولی
نمیدانم در آن شرایط چه تماسهایی وجود دارد.
3자 입장에서 봤을 때는 아무것도 모르잖아요
شخص سوم|از دیدگاه|دیده|زمانی|هیچ چیز|نمیدانی
از دیدگاه یک تماشاگر، هیچ چیز نمیدانم.
그냥 재미있게 경기를 보는 시청자 중에 한 명일 뿐이지
فقط|با لذت|بازی را|دیدن|تماشاگر|در میان|یک|نفر|فقط
فقط یکی از تماشاگران هستم که به طور سرگرمکنندهای بازی را تماشا میکند.
그래서 저는 그렇게 생각해요
بنابراین|من|آنطور|فکر میکنم
بنابراین من اینطور فکر میکنم.
아시안 게임에 대한 욕심은 있으세요?
آسیایی|بازی|درباره|آرزو|دارید
آیا شما آرزویی برای بازیهای آسیایی دارید؟
솔직히 없다고는 말 못하죠
صادقانه|نمیگویم که وجود ندارد|گفتن|نمی توانم
صادقانه نمیتوانم بگویم که ندارم.
모든 선수가 결승 욕심이 있고 Worlds 욕심이 있으니까
همه|بازیکنان|فینال|آرزو|دارند|مسابقات جهانی|آرزو|دارند
هر بازیکنی آرزوی رسیدن به فینال و آرزوی حضور در Worlds را دارد.
선수로서 아시안게임에 욕심이 없는 거는 저는 이상하다고 생각해요
به عنوان یک ورزشکار|به بازی های آسیایی|طمع|ندارد|چیز|من|عجیب می|فکر می کنم
من فکر میکنم که نداشتن آرزو برای بازیهای آسیایی به عنوان یک بازیکن عجیب است.
왜냐하면 제가 어제 Deft 선수와 인터뷰를 했는데
چون|من|دیروز|دیفت|با بازیکن|مصاحبه را|کرده بودم
چرا که من دیروز با بازیکن Deft مصاحبه کردم.
'기회가 된다면 아시안 게임에서도 또 같이 뛰고 싶다'
فرصت|اگر|آسیایی|در بازی ها|دوباره|با هم|دویدن|می خواهم
'اگر فرصتی پیش بیاید، دوست دارم در بازیهای آسیایی هم دوباره با هم رقابت کنیم'
이런 말씀을 하시더라고요
چنین|سخن|گفتند
این حرفها را میزدند
제가 혁규형이 팀을 정하고 딱 헤어지는 날짜가 있었는데
من|هیونگ هیونگ-کی|تیم|مشخص کرد|دقیقا|جدا شدن|تاریخ|بود
من تاریخ دقیقی داشتم که هیونگ هیوککیو تیم را انتخاب کرد و ما جدا شدیم
그때 혁규형한테 얘기했었거든요
آن زمان|به هیونگ کیو|گفته بودم
در آن زمان به هیونگ هیوککیو گفتم
뭐 상황이 어쩔 수 없어서 그랬는데
چه|وضعیت|غیرقابل|کنترل|نداشتن|اینطور شد
وضعیت به گونهای بود که نمیتوانستیم کاری کنیم
'인연이 된다면 내년 아시안 게임에서 같이 만나자'라고
سرنوشت|اگر بشود|سال آینده|آسیایی|در بازی|با هم|
'اگر سرنوشت باشد، بیایید سال آینده در بازیهای آسیایی همدیگر را ملاقات کنیم' گفتم.
제가 말을 했었던 것 같아요
من|صحبت|کرده بودم|چیز|به نظر می رسد
به نظر میرسد که من این جمله را گفتهام.
그래가지고 결국 Worlds를 같이 우승했던 원딜러니까
بنابراین|در نهایت|Worlds را|با هم|قهرمان شده بود|چون AD Carry بود
در نهایت، ما با هم قهرمان Worlds شدیم.
그래서 그런 말을 해줬을 것 같은데
بنابراین|آنچنانی|حرف|گفته بود|چیز|به نظر میرسد
بنابراین به نظر میرسد که چنین حرفی را به من زده باشد.
저도 만약에 아시안 게임에 나가면 그래도 같이 우승했으니까
من هم|اگر|آسیایی|در بازی|شرکت کنم|با این حال|با هم|قهرمان شدیم
اگر من هم به بازیهای آسیایی بروم، با این حال ما با هم قهرمان شدهایم.
같은 고령자로서 그래도 같이
همان|به عنوان یک سالمند|با این حال|با هم
به عنوان یک سالمند، با این حال با هم
아시안게임에 나가고 싶은 마음이 많습니다
به بازی های آسیایی|شرکت کردن|می خواهم|احساس|زیاد است
احساس زیادی برای شرکت در بازیهای آسیایی داریم
저희도 많은 기대해 보겠습니다
ما هم|زیاد|انتظار داریم|خواهیم دید
ما هم امیدواریم که انتظارات زیادی داشته باشیم
그렇다면 저희가 슬슬 인터뷰를 끝마쳐야 될 것 같은데
پس|ما|کم کم|مصاحبه را|باید تمام کنیم|بشود|چیز|به نظر می رسد
اگر اینطور است، فکر میکنم باید به آرامی مصاحبه را به پایان برسانیم
첫 번째로 많은 사람들이 BeryL 선수를 지켜봐왔던 것 같아요
||بسیاری از|مردم|BeryL|بازیکن|تماشا کرده بودند|چیز|به نظر می رسد
به نظر میرسد که بسیاری از مردم به BeryL توجه کردهاند
DK에서 데뷔하셨을 때부터
|debuted|since
از زمانی که در DK debut کردید.
어떤 사람들은 BeryL 선수가
بعضی|مردم|BeryL|بازیکن
برخی افراد ممکن است BeryL را زیر نظر داشته باشند.
원딜일 때부터 지켜보던 사람들도 있을 거고
وقتی که من یک وندیل بودم|از آن زمان|کسانی که نظاره می کردند|مردم|خواهند بود|
ممکن است افرادی باشند که از زمانی که او ADC بود، او را دنبال میکردند.
DK에서 우승하는 모습도 지켜보셨을거고
|winning|appearance also|you must have seen
شما همچنین ممکن است شاهد قهرمانی DK باشید.
최근에 DRX가 우승하고 BeryL 선수가 우승했을 때도
اخیراً|DRX|قهرمان شد|BeryL|بازیکن|قهرمان شد|زمانی که
و همچنین وقتی DRX قهرمان شد و BeryL قهرمان شد.
많은 사람들이 축하해주셨을 것 같아요
بسیاری از|مردم|تبریک گفتند|چیز|به نظر می رسد
به نظر میرسد که بسیاری از مردم شما را تبریک گفتهاند.
그리고 그분들이 이 인터뷰를 보면서
و|آنها|این|مصاحبه|در حین تماشا
و امیدوارم که آنها با دیدن این مصاحبه
많은 것들을 얻어갔기를 바라고 있는데
زیاد|چیزها|امیدوارم گرفته باشد|امیدوارم|هست
چیزهای زیادی به دست آورده باشند.
BeryL 선수를 내내 지켜봐 주신 팬들한테
BeryL|بازیکن|در تمام مدت|زیر نظر|داده شده|به طرفداران
آیا میتوانم از شما خواهش کنم که یک پیام برای طرفداران BeryL که همیشه او را حمایت کردهاند، بفرستید?
한 말씀 부탁드려도 괜찮을까요?
یک|صحبت|اگر درخواست کنم|آیا خوب است
일단 제가 솔직히 연차가 좀 있는데
اولاً|من|صادقانه|مرخصی سالانه|کمی|دارد
اولاً من صادقانه بگویم که کمی تجربه دارم.
경력 같은 거는 아직 짧다고 생각해요
تجربه|مانند|چیز|هنوز|کوتاه می|فکر می کنم
اما فکر میکنم که هنوز تجربهام کوتاه است.
이제 올해로 LCK기준으로 하면
حالا|با این سال|بر اساس LCK|اگر
حالا اگر بر اساس LCK حساب کنیم,
5년째를 이제 채우려고 하는 단계인데 결국 4년째 초반이죠
سال پنجم|حالا|پر کردن|در حال|مرحله است|در نهایت|سال چهارم|اوایل است
در مرحلهای هستم که میخواهم سال پنجم را پر کنم، اما در واقع در اوایل سال چهارم هستم.
그래서 별로 대회 선수 경력이 되게 많은 건 아닌데
بنابراین|چندان|مسابقه|ورزشکار|سابقه|خیلی|زیاد|چیز|نیست
بنابراین تجربهام در مسابقات خیلی زیاد نیست.
그래도 좀 이런 늙은이 많이 응원해 주셔서 감사드리고
با این حال|کمی|این|پیرمرد|خیلی|تشویق کردید|به خاطر دادن|سپاسگزارم
با این حال، از اینکه این پیرمرد را زیاد تشویق کردید، سپاسگزارم.
앞으로 좀 더 좋은 모습 보여드리도록 노력하겠습니다
در آینده|کمی|بیشتر|خوب|ظاهر|نشان دادن|تلاش خواهم کرد
سعی میکنم در آینده ظاهر بهتری از خودم نشان دهم.
감사합니다 그렇다면 마지막으로
متشکرم|در این صورت|در نهایت
متشکرم، پس در نهایت...
제가 롤드컵 때부터 계속 해왔던 건데
من|جام جهانی|از زمان|ادامه|انجام داده بودم|چیزی بود که
چیزی که از زمان جام جهانی ادامه دادهام...
지금도 제가 한번 해 볼까 하거든요
الان|من|یک بار|انجام|امتحان کنم|میخواهم
الان هم میخواهم یک بار دیگر امتحان کنم.
아 그 다른 선수한테 메시지 보내는 거요?
آ|آن|دیگر|به بازیکن|پیام|فرستادن|چیز
آه، اون پیام فرستادن به بازیکن دیگه؟
저 하권이(Nuguri)한테 보내도 되나요?
من|هاگون|(نوگوری)|به|بفرستم|اجازه هست؟
||Nuguri|||
میتوانم به هاگون(Nuguri) پیام بزنم؟
선수는 아니지만 이제
بازیکن|اما|حالا
هرچند بازیکن نیستم، اما حالا
뭔가 하권이가 저랑 성격이 비슷한 부분이 많았던 것 같거든요
چیزی|هاگون|با من|شخصیت|مشابه|بخش|زیاد بود|چیز|به نظر میرسه
به نظر میرسد که هاگون و من در بسیاری از جنبهها شخصیتهای مشابهی داریم.
제가 느꼈을 때는
من|احساس کردم|زمانی که
این چیزی است که من احساس کردم.
그래서 같이 팀할 때 되게 재밌기도 했었고
بنابراین|با هم|تیمی|وقتی|خیلی|هم سرگرم کننده بود|بود
بنابراین وقتی با هم تیم بودیم خیلی جالب بود
이번에 스토브리그 때
این بار|لیگ زمستانی|زمان
این بار در زمان استوب لیگ
이것저것 물어보면서 좀 오랜만에 연락하니까
چیزهای مختلف|در حین پرسیدن|کمی|بعد از مدت طولانی|وقتی تماس گرفتیم
وقتی که از این و آن سوال میپرسیدم و بعد از مدتها تماس گرفتیم
또 예전 생각나더라고요
دوباره|گذشته|به یادم میاد
باز هم یاد گذشته افتادم
그래서 뭔가 하권이가 은퇴한 정확한 사연은 그래도 모르지만
پس|چیزی|هاگوان|بازنشسته شده|دقیق|داستانش|با این حال|نمی دانم
بنابراین نمیدانم که داستان دقیق بازنشستگی هاکوون چه بوده است
어쨌든 저희랑 있을 때도 건강적으로 좀 안 좋아가지고
به هر حال|با ما|بود|زمانی|از نظر سلامتی|کمی|نه|خوب بود
به هر حال، وقتی با ما بودید، از نظر سلامتی کمی در وضعیت خوبی نبودید.
그래서 건강 좀 잘 챙기면서
بنابراین|سلامتی|کمی|خوب|مراقبت کردن
بنابراین، لطفاً به سلامتی خود بیشتر توجه کنید.
그래서 남은 20대를 좀 더 잘 보냈으면 좋겠어요
بنابراین|باقی مانده|20 سالگی|کمی|بیشتر|خوب|بگذرانید|امیدوارم
امیدوارم که باقیمانده دهه بیستسالگیتان را بهتر سپری کنید.
장하권 전 선수가 이걸 꼭 보시길 바라겠습니다
Jang Ha-gwon|former||this|surely|you see|I hope
Jang Ha-gwon||||||
امیدوارم که جانگ ها-کوان، بازیکن سابق، این را حتماً ببیند.
- 감사합니다 - 네 수고하셨습니다
متشکرم|بله|زحمت کشیدید
Thank you!
- متشکرم - بله، زحمت کشیدید.
SENT_CWT:AFkKFwvL=6.55 PAR_TRANS:gpt-4o-mini=8.11
fa:AFkKFwvL
openai.2025-01-22
ai_request(all=348 err=0.00%) translation(all=290 err=0.69%) cwt(all=1780 err=1.80%)